اعتیاد (همچنین:خوگری) حالتی است که در آن شخص به علت روانی یا مصرف مواد شیمیایی طبیعی دچار ضعف اراده درکنترل تکرار اعمال خود میشود
هرچند ضعف اراده در خود بیماری نیست ولی به علت عوارضی که بر دستگاه عصبی مرکزی شخص ایجاد شده به عنوان بیماری فرض میشود و این بیماری با ایجاد اختلال در کنترل بر سیستم رفتار باعث تکرار آن رفتار میگردد
بیماری اعتیاد مدارهای عصبی مربوط به نظام، انگیزش، و حافظه را در مغز دچار اختلال کرده، و اختلال در این سیستمها در مغز باعث بروز عوارض بیولوژیکی، فیزیولوژیکی، اجتماعی و روحی میگردد. بررسی اعتیاد به عنوان عارضهای روانی، اجتماعی و اقتصادی از دیدگاه علوم پزشکی روانشناسی و جامعهشناسی و همینطور از دیدگاه فلسفه قانون اخلاق و مذهب صورت میگیرد.
در عموم به لحاظ مفهومی بیماری اعتیاد یک بیماری اصلی، مزمن و عصبی است، که در اثر عوامل مختلف رشد و بروز پیدا میکند، به طوریکه وجه مشخص این بیماری اختلال در کنترل انجام عملی، یا احساس اجبار در انجام یک عمل مشخص، با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن باشد.
وابستگی به مواد (مواد مخدر و مشروبات الکلی)، یا عادتهای ناهنجار، یک اختلال روان پزشکی و روانشناسی بوده که از یک سو، معنای لغت خوشبختی را در زندگی فرد و خانواده او از بین میبرد و از سوی دیگر آسیبهای اجتماعی و اقتصادی بیشماری را به همراه دارد.
در تعریف دیگری از اعتیاد به مواد آمده است اعتیاد جایگزینی مزمن است، یعنی مواد مخدر بیرونی، چه گیاهی و چه شیمیایی و حتی الکل، جایگزین مواد مخدر یا مواد شبه افیونی طبیعی جسم انسان یا فرد معتاد شدهاست
البته عادتهای ناهنجار و اعتیادهای رفتاری مستقل از مواد شیمیایی تا همین سالهای اخیر هم در طبقهبندیهای رسمی به عنوان اعتیاد محسوب نمیشدند و مدت کوتاهی است که اعتیادهایی مانند اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به کار و اعتیاد به بازیهای کامپیوتری به عنوان شکلی از اعتیاد طبقهبندی شده و مورد توجه قرار میگیرند.
یکی از بزرگترین مشکلات اغلب کشورها در عصر امروز، پدیده سوء مصرف مواد است، که بهطور مستقیم و غیر مستقیم، کوتاه مدت و بلند مدت، کیفیت زندگی ساکنین آن را تحتالشعاع قرار دادهاست.
وابستگی به اعتیاد از طرفی باعث تسکین و آرامش موقت و گاهی تحریک و نشاط گذرا برای فرد میگردد و از طرف دیگر بعد از اتمام این اثرات سبب جستجوی فرد برای یافتن مجدد ماده و وابستگی مداوم به آن میشود. در این حالت فرد هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روانی به ماده مخدر وابستگی پیدا میکند و مجبور است به تدریج مقدار ماده مصرفی را افزایش دهد.
مراحل شکلگیری و چرخه اعتیاد
آشنایی: در این مرحله فرد از راههای مختلف (مثلاً از طریق دوستان خود) با مواد مخدر و نحوه استعمال آن آشنا میشود.
شک و تردید: در این مرحله، فرد به مصرف مجدد ماده ترغیب میشود و ممکن است با میل خود مبارزه کند یا به آن پاسخ مثبت دهد.
اعتیاد واقعی: در این مرحله فرد دچار اعتیاد میشود و برای رسیدن به حالت سرخوشی، مجبور به مصرف مجدد است.
موادی که تلورانس ایجاد میکنند مصرفکننده را مجبور میسازند هر بار بر میزان مصرف خود بیافزاید
چرخه اعتیاد
- مصرف مواد
- تجربه سرخوشی موقت
- احساس پشیمانی
- تحریک روانی
- هوس مواد
- مصرف مجدد
کسانی که مواد مصرف میکنند به سه دسته تقسیم میشوند اما درمیان آنها تنها معتادان مزمن هستند که به بیماری اعتیاد مبتلا میشوند.
مصرفکنندهٔ تفننی
هرچند وقت یکبار برای تفریح و در مواقع و مناسبتهای خاص مواد مخدر مصرف میکند.
احساس سرخوشی میکند و بیش از حد مصرف نمیکند – واکنش عادی نسبت به مواد دارد.
مصرف کنندهٔ شدید (قهار)
برای کمک به تحمل استرس و فشار زندگی مواد مصرف میکند.
به خاطر فرار از احساسات دردناک مواد مصرف میکند.
میزان مصرف خود را به تدریج افزایش داده و در نتیجه مقاومت بدن آنها در مقابل مواد بیشتر میشود.
وقتی مواد مخدر در دسترس قرار ندارد احساس بیقراری میکند.
آغاز تجربه در روند بد شدن حال جسمی وروانی.
آغاز روند بی سر و سامانی وضعیت تحصیلی یا شغلی.
آغاز روند ازدست دادن علاقه به لذتهای ساده.
آغاز گرایش به گوشهگیری و انزوا.
مصرفکننده شدید به محض داشتن دلیل کافی برای دست کشیدن و ترک مواد مخدر، قدرت آن را دارد که مصرف مواد را کنترل یا ترک کند.
مصرفکننده شدید میتواند به مصرفکننده تفننی یا معتاد واقعی تبدیل شود.
معتادان مزمن (واقعی)
معتادان مزمن هرگز نمیتواند به حالت مصرفکنندهٔ تفننی یا شدید بازگردد.
معتادان از مصرف مواد مخدر به شدت احساس لذت و آرامش میکنند.
مغز به مصرف مواد عادت کرده و برای اینکه بهطور عادی فعالیت کند به مواد مخدر وابسته میشود.
ساختار و سیستم ارتباط مغز حالت غیرعادی پیدا میکند.
از دست دادن سلامت عقل و رفتارهای عصبی و خشن.
با وجود عواقب ناگوار، قادر به ترک کردن مواد مخدر نیست – این حالت آلرژی نامیده میشود.
مغز بیش از پیش به مواد مخدر نیاز پیدا میکند – چنین حالتی را پدیده ویار مینامند.
برای اینکه احساس لذت قبلی را به دست آورد باید همواره مقدار بیشتری مواد مخدر مصرف کند – مقاومت بدن افزایش پیدا میکند.
نادیده گرفتن و بیتوجهی به خود و دیگران.
ازدست دادن ارتباط با دوستان، خانواده وجامعه.
ناتوانی در انجام کار و فعالیتهای عادی.
دچار مشکلات قانونی شدن.
بیماری اعتیاد شکل گرفته و حالت پیشرفته پیدا کردهاست.
برای فعالیت عادی روزمره به مواد مخدر نیاز دارد.
مواد مخدر در مقایسه با دیگر مسائل در اولویت قرار میگیرد.
بی علاقه شدن به زندگی و افتادن به فکر خودکشی.
خماری کشیدن در زمانی که مواد مورد نیاز بدن کمتر از حد معمول به آن داده شده یا کاملاً قطع شود.
تلاش پی در پی اما بیهوده برای ترک اعتیاد.
بی سر و سامانی و غیرقابل اداره شدن زندگی.
ناامیدی و ناتوانی کامل
اعتیاد و اطرافیان
تأثیرات اعتیاد بر خانواده
با وجود یک فرد معتاد در خانواده زندگی همه اعضا به نحوی صدمه میبیند. اعضای خانواده برای ادامه حیات مجبور میشوند که در زندگی خود تغییراتی بدهند تا بتوانند با اثرات ویرانگر اعتیاد کنار بیایند. به مرور زمان این روش باعث میشود تا خود آنها نیز در زندگی خود با مشکلات فراوانی رو به رو شوند.
مجموعهای از عواطف و احساسات ویرانگر وجود دارند که سلامت روانی، رفتاری و کیفیت زندگی اعضای خانواده به علت همجواری در کنار فرد معتاد را به خطر میاندازند. این گونه احساسات و رفتارها عبارتند از:
احساس گناه: حالتی که افراد خانواده تصور میکنند که مقصر اعتیاد عزیز معتادشان هستند.
خشم: شامل خشم از معتاد و رفتارهای غیرقابل پیشبینی وی یا خشم از علل و عواملی که موجب بروز اعتیاد وی شدهاند.
انکار و احساس شرمندگی: خانوادههایی که شناخت کافی از بیماری اعتیاد ندارند برای فرار از سرخوردگی و شرمساری معتاد بودن عزیزشان، اقدام به انکار کردن کرده یا همواره در وجودشان احساس شرمندگی میکنند.
اضطراب و تشویش: حالتی که به دلیل رفتارهای غیرقابل پیشبینی معتاد، و اتفاقات متعددی که از پیامدهای اعتیاد یکی از افراد خانواده ناشی میشود رخ داده و باعث میشود که اعضای خانواده همواره در اضطراب و تشویش به سر ببرند
کمک خانواده
نمیتوان از بیمار انتظار داشت به کمک اراده جلوی آن را بگیرد از معتاد نمیتوان توقع داشت که با نیروی اراده بر اعتیادش غلبه کند. او به مراقبت پزشکی و حمایت عاقلانه، دلسوزانه و صبورانهٔ اطرافیانش نیاز دارد. همانطور که اگر در کودکی تب میکرد، تا بهبودی کامل اعضای خانواده از او تیمارداری میکردند اکنون نیز او به چنین مراقبتی نیاز دارد. حتی پس از بستری و ترک نیز لازم است که خانواده تا چند سال مراقبش بوده چنانچه مجدداً به سمت مواد برگشت بیآنکه او را سرزنش کنند صبورانه وی را کمک نمایند تا دوباره ترک کند و همچنان به مراقبت از او ادامه دهند. همانگونه که یک بیمار قلبی نیاز به مراقبت دارد یک معتاد هم که مغزش بیمار شدهاست نیاز به مراقبت ویژه دارد
مضافاً اینکه، در این نوع بیماری که بیو شیمی مغز تحت تأثیر قرار گرفته فرد قادر نیست که از تجارب گذشتهٔ خود درس بگیرد و به اصطلاح، نقاط علت و معلول را بهم وصل کند کند
در حقیقت تا چندین ماه پس از ترک و سم زدائی از بدن بیمار، هنوز نمیتوان از وی توقع حرفشنوی داشت؛ زیرا او نصایح را میشنود و لی تحلیل و درک نمیکند. وی حتی متوجهٔ وضعیت خودش نیست. انتظار اینکه در چنین وضعیتی او حال خود را درک کند مانند آن است که از یک کامپیوترِ از کار افتاده انتظار داشته باشیم پیغام بفرستد که از کار افتاده است
خانواده باید به معاشران بیمارشان نیز توجه داشته باشند؛ اجازه ندهند برخی با ایجاد وسوسه تلاش وی برای بهبود را خنثی کنند. به قولی، اولین گام برای در امان ماندن از طوفان آنست که در و پنجرهها بسته شوند. برای این منظور، باید رابطهای صمیمانه با بیمار برقرار کرد تا بتوان از وجود چنین وسوسه کنندگانی مطلع شد آنگاه به او کمک کرد که از مُجالست با آنان بپرهیزد.
راز داری خانواده: در مورد اعتیاد راز داری اثر مخرب دارد. «برخورد رازگونه مانع از رو برو شدن خانواده با واقعیت و به چالش کشیدن آن میشود. سرّ نگه داشتن چنین مواردی مانع تغییر شده باعث بروز احساس شرم میشود. برخوردهای رازآمیز، همچنین حامل این بد آموزی هستند که برخی مسائل اساساً قابل حل نیستند. چنین برخوردی سبب میشود که تجارب شخصی، تجزیه تحلیل نشده در نتیجه مردم از روشن نگری و واقع بینی محروم بمانند و رشد نکنند.»