تاملی بر اصول اجتماعی انجمن دوازده قدمی
مقدمه:
امروزه جوامع مختلف با تأثر از بحرانهای زندگی ماشینی شاهد شکل گیری و رواج روز افزون جنبشهای نوپدید دینی و ناهمسو با دین به همراه شعارهای معنوی و عرفانی هستند پدید آمدن فرقههای معنوی شبه عرفانی متعدد و اخذ و اقتباس برخی از محتواهای دینی و حتی ادعای همسویی با آموزههای دینی از جانب موسسان آنها منجر به ایجاد ابهام و سرگردانی از ناحيه افراد پاییند به آموزههای اسلامی نسبت به صحت اين ادعاها گردیده است. از اینرو شناخت لغزشگاهها و تشخیص معنویتهای نوپدید ضروری است معنویتهای نوپدید از نظر گونه شناسی و مبتنی بر جهت گیری رفتاری در شش دسته جادویی. ورزشی. هنری درمانی جنسی و روان شناختی قابل توصیفند که از این میان آیینهای درمانگرا گسترده ترین و مشهورترین شاخه از آیینهای عرفانی به شمار میآیند یکی از معنویتهای نوپدید که در راستای درمان معضلهای اخلاقی و اجتماعی و اختلالهای روانی گام بر میدارند انجمنهای دوازده قدمی هستند.
نخستین بار در سال ۱۹۳۵ میلادی در آمریکا انجمن الکلیهای گمنام (( AA )) با هدف بهبودی الکلیهایی که سرانجامی جز مرگ نداشتند توسط دو مسیحی آمریکایی بیل ویلسون و روبرت اسمیت تأسیس شد.
سپس با فاصله کمی انجمن معتادان گمنام با نام اختصاری (( NA )) در سال ۱۹۵۳ میلادی شروع بهکار کرد پایگاه جهانی انگلیسی (( NA )) تاکنون با اقتباس از روش الکلیهای گمنام در زمینه انواع اعتیاد ناهنجاریها بیماریها مشکلات عاطفی و رفتاری و نظیر آنها بیش از ۳۰۰ انجمن مختلف دوازده قدمی به وجودآمده است همه انجمنهای گمنام بهطور گسترده اصول و رهنمودهای مشابهی را دنبال کرده و بهبودی از طریق کارکرد 12 قدم را پیشنهاد مینماید. اعضای انجمنها رهایی خود را با بهکارگیری ۱۲ قدم بهبودی که یک سیر و سلوک معنوی درونی است و در برنامه با نام فلسفه يا برنامه دوازده قدمی شناخته میشود بهدست میآورند. محور کلیدی این سازمان در این است که با تمرکز بر اصلی ترین معضلهای اجتماعی که آنها را بیماری میپندارد و توجه به مبتلایانی که ضعیف ترین و تأثیر پذیرترین افراد جامعهاند اعتماد و توجه آنها را جلب کرده و تحت برنامه های خود در می آورند و با ارائه آموزههای معنوی و اصول روحانی و مشورتهایی جهت زندگی درست در تلاش است با تغییر دادن روش زندگی افراد و نگرش آنها به زندگی درمان روحی تحقق یابد و با التزام عملی به قدمهای معنوی و سنتهای دوازده گانه بیمار همواره در سیر بهبودی قدم بردارد.
بنابراین هدف درمانی منحصر در ترک اعتیاد نیست
با مطالعه تاریخچه شکل گیری انجمن و مشاهده عملکرد آن با چنین پرسشهایی روبهرو میشویم که اندیشههای زیربنانی برنامههای انجمن چیست؟ قدمها و سنتهای انجمن در پی چه چیزیاند و چرا انجمن اعضایش را به رعایت آنها ملزم میکند؟
چه اغراضی در پشت برنامهها و اصول انجمن نهفته است؟
آموزههای برخواسته از سنتهای دوازده گانه چه نسبتی با تعالیم اسلامی دارند؟
ج: بهنظر میرسد یکی از اساسی ترین محورهای زمینه ساز برای تحقق اهداف مکاتب و اعضای آن با قرار دادن قوانین درون سازمانی است با یک مطالعه سطحی میتوان عصاره اين قوانین را در چهار سنت انجمن مشاهده کرد که این چهار سنت مشتمل بر چهار اصل اجتماعی به نام اتحاد تمایل مسائل بیرونی و گمنامی است که تحقق اهداف هر مکتبی را آسان تر میسازند از این رو تحلیل و بررسی ابعاد این اصلها نقش بسزایی در شناخت ابعاد اجتماعی این عرفان نوپدید و مقابله با اهداف درون برنامهای آن دارد. جستار حاضر در صدد است به پرسش از نسبت ۴ اصل ذکر شده با آموزه های دینی و هدف آنها در برنامه ۱۲ گانه انجمن پاسخ علمی و مستدل ارائه دهد و به آسیب شناسی علمی دینی و اجتماعی باورهای این جنبش نو پدید بپردازد.
یک: سنت ها
سنتهای انجمنهای دوازده قدمی در سال ۱۹۴۶ میلادی پس از کش و قوسهای فراوانی که انجمن الکلیهای گمنام را تهدید به نابودی میکرد به وجود آمدند. سنتها چارچوب پایداری برای اداره انجمن هستند و انجمن ممکن است بیشتر از قدمها بهخاطر سنت هایش به یاد بیایند زیرا سنتها آن را از قربانی شدن منافع باز داشتهاند تفاوت اصلی سنتها با قدمها در اين است که سنتها اصول گروهی و مجموعه ای هستند تا گروه و انجمن حفظ شود و قدمها اصول فردی و شخصی هستند تا شخصیت و باور فرد ساخته شود از این رو اکثر سنتها دارای ماهیت اجتماعی هستند از آنجا که سنتهای دوازده گانه از مهمترین افکار زیربنایی و به منزله باورهای کلامی انجمنهای گمنام هستند بهنظر میرسد بررسی و ارزیابی نظری و عملی آنها با رویکرد دینی و اجتماعی اولویت دارد گرچه افراد بسیاری در ایران و جهان زیر نظر این برنامه وارد چرخه درمان میشوند و با نگرش اولی تعارضی میان آموزههای انجمن و تعالیم دینی نمییابیم. پژوهش پیش رو از میان سنتهای دوازده گانه سنت اول سوم دهم و دوازدهم را برگزیده و به تبیین و تحلیل چهار اصل برگرفته از آنها میپردازد (اتحاد تمایل مسائل بیرونی و گمنامی) زیرا میتوان عصاره قوانین اجتماعی انجمن را در اين چهار سنت مشاهده کرد. این تحقیق اصول اجتماعی را در دو دسته اجتماع پذیر و اجتماع گریز تقسیم بندی نموده و مورد واکاوی قرار میدهد.
دوم: اصول اجتماع پذیر (اصل اتحاد)
اصل متن سنت اول چنین است: (منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد بهبودی شخصی به اتحاد اعضای انجمن بستگی دارد)
مفهوم محوری این اصل لزوم ایجاد اتحاد و همبستگی است. سنت نخست بیانگر آن است که بقای معتاد بستگی به بقای گروه و انجمن دارد و بقای انجمن بستگی به اتحاد و تلاش برای منافع مشترک دارد و الا انجمن از هم پاشیده شده و فرد نابود میشود هم گروه برای فرد با ارزش است و هم فرد برای گروه کسی که عضویت فعالانه خود را در این گروه ادامه ندهد با راه پر مخاطرهای روبهرو میشود اعضاء برای بقای خود محتاج پشتیبانی انجمن هستند و انجمن برای بقای خود محتاج پشتیبانی اعضاست حفظ منافع مشترک در گرو وحدت است و وحدت در نتیجه همکاری اعضاء و نیز نحوه ارتباط و معاشرت آنها حاصل میشود وحدت در جلسات بهمعنای اطمینان دسته جمعی به اصول روحانی و نیروی برتر است زیرا هرچه اعتماد بیشتر باشد روحيه تسلیم و پذیرش و تعهد تقویت میشود و گذشتن از منافع شخصی آسان تر است.
مقایسه با آموزههای اسلامی همسو:
ممکن است در نگاه نخست گمان شود اصل اتحاد و مشارکت به خودی خود موافق با آموزههای دینی است چنانکه حضرت علی علیه السلام میفرمایند: (( اتفاق در آنچه که از حق میل ندارید از تفرقه در آنچه از باطل دوست دارید بهتر است ملازم با جماعت باشید و از تفرقه اجتناب کنید ))
چنانکه در یافتههای اخلاقی روانشناختی نیز وابستگی به گروه هم گرایی و در نظر گرفتن منافع مشترک از شاخصههای روانشناختی شخص اخلاقی شناخته شدهاند.
ولی باید گفت: با توجه به اینکه انجمن تأکید بر فداکردن منافع فردی در مقابل منافع جمعی که همان مصالح انجمن است میکند به نظر میرسند این اتحاد و مشارکت خودشکنی و ذلت فردی را نشانه گرفته است این سنت از معتاد میخواهد خود را در درجه دوم قرار دهد و گروه را بر خود و خواستههای شخصی اش مقدم کند یعنی به مفهوم فروتتی و خدمت بلاعوض ملتزم باشد.
کتب انجمن می گویند: (( هر یک از اعضاء فقط جزء کوچکی از کل است لذا انجمن باید به حیات خود ادامه دهد و الا اکثر اعضاء خواهند مُرد یا مراحل را کار کنید يا بمیرید ))
هرچه اعتماد به انجمن بیشتر باشد روحیه تسلیم و پذیرش تقویت میشود و گذشتن از منافع شخصی آسان تر است تسلیم و فروتی و مقدم کردن دیگران در اینجا بهمعنای تواضع و ایثار و از خود گذشتگی یاد شده که در آموزههای اسلامی نیست بلکه ذلت و خودشکنی و سکوت و دم فروبستن و بی تفاوتی را به بار میآورد که در دین اسلام شدیدا نکوهیده و مذموم است در تطبیق مصادیق نباید میان ارزشها و ضد ارزشها یعنی میان ذلت و تواضع و میان ایثار و خود شکنی و خود کم بینی خلط کرد.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: (( چقدر زشت است که مومن علاقهای داشته باشد که او را ذلیل کند ))
این نوع از فروتتی برگرفته از تصوف و تواضع مسیحیت است به سفارش آیین مسیحیت نباید در مقابل کسی که برخورد ناشایستی نموده هیچ عکس العملی نشان داد و باید به دوست و دشمن محبت کرد و این نشان از تواضع کامل است اجرای عملی اين مکانیزم در نفس انسان به شکلی است که نتیجه کار را بپذیرد از حقوق خود بگذرد آسیبها را قبول کند و از عزت و کرامت نفس دور شود نگاه تک بعدی و تاهل و تسامح در زندگی: بسیار مضر است تسلیم و پیروی محض از دستورات از روی اجبار دور از اخلاق است زیرا عمل اخلاقی باید آگاهانه و بهعنوان وظیفه انجام شود مشارکت سبب سکوت و توجه حضار و تشویق آنها میشود لذا احساس خوب رهایی از ترس و آشفتگی پیدا میکند ولی در واقع وجدان خود را سرکوب کرده و احساس گناه گذشته را از بین میبرد ذلت پذیری و انجام امور منافی عزت به شدت در روایات معصومین نهی شده است و نیز حضرت علی علیه السلام مرزهای تواضع را بیان داشتهاند : (( خوشا به حال کسی که برای خدا فروتتی کند بدون پستی و نفسش را قلیل کند بدون مسکینی و خواری )) و همچنین ایشان فرمودهاند: (( نفست را از پستیها دور کن و گرامی بدار هرچند تو را به آرزوهایت برساند )) امام صادق علیه السلام فرموده اند: (( خداوند همه چیز را به بنده مومن واگذار کرده به جز خوار کردن نفسش ))
(( اين انجمنها بر پایه معنویتهای درمانگر بنا شدهاند و نقطه آغازین شکل گیری آنها به کمتر از یک صدسال گذشته میرسد ))
سوم: هدف شناسی
بررسی جوانب اين اصل نشان میدهد که هدف از این سنت القای این معناست که تداوم بهبودی منحصر در بقاء انجمن است روح کلی حاکم بر این سنت وابسته کردن و محتاج نگه داشتن دائمی معتادان به جلسات و انجمن است و هدف از آن بقای گروههای تشکیل شده و تداوم عضویت اعضای گروه هاست تا همواره از حمایتهای معرفتی و معنوی انجمن استفاده کنند بنابراین روند برنامه انجمن از اعتیاد مصرفی با رفتاری آغاز میشود و به اعتیاد به جلسات ختم میشود و مسیر بهبودی نامنتاهی و مادام العمر است زیرا روند رشد معنوی آهسته و طولانی است لذا باید برنامهای هم تدوین کرد تا مشکل اعتیاد به جلسه حل شود همچنین ایجاد حس مسئولیت و تعهد پذیری و خدمت به اجتماع گرچه فی نفسه امری پسندیده و مورد سفارش دین است ولی در اینجا نه بهخاطر کمک به معتاد و دلسوزی برای اوست بلکه سود آن عاید انجمن میشود و در واقع انجمن نیروهایی را تربیت میکند تا اهداف انجمن را بهصورت رایگان پیاده کنند و همچنین جذب بیماران دیگر و خدمت به آنها و انتقال تجربیات به آنها از ایشان انتظار میرود تا دامنه فعالیت انجمن گسترش یابد این هدف ضمنی زمانی ملموس تر میشود که علی رغم اینکه این سنت منجر به خودشکنی و ذلت فرد میشود ولی انجمن چنین القاء میکند که هرچه کوچک بودن و ناتوانی خود را احساس کنید بیشتر در معنویت رشد میکنید و در واقع منجر به سلب مقاومت فرد میشود.
چهارم: اصل تمایل
در سنت سوم انجمن چنین آمده است: تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف میباشد.
بر اساس سنت فوق این اصل استخراج میشود که تمایل کلید اصلی و اساس بهبودی معتاد است و الا دست از عادتش بر نمیدارد هیچ شرط دیگری عضویت معتاد در انجمن وجود ندارد انجمن بدون دریافت حق عضویت هر کس را که تمایل به ترک مصرف دارد به عضویت میپذیرد و به هیچ کسی که تمایل به بهبودی دارد جواب رد داده نخواهد شد البته تمایل کلید ورود به انجمن است و برای عضویت کافی است نه برای پاک ماندن پیام انجمن آنقدر فراگیر است که توجه همه افراد از هر طبقه و جامعه و ملیتی را جلب می کند زیرا تضمین کننده آزادی همه اعضاست و به همه معتادان فرصت بهبودی را میدهد.
این سنت مانع از قضاوت زود هنگام وتصمیم گیری در مورد صلاحیت یا عدم صلاحیت شخص داوطلب برای بهبودی است حتی اگر برخی از اعضای گروه مشغول به مصرف مواد باشند شما حق قضاوت یا دخالت ندارید زیرا وی تمایل به قطع مصرف دارد.
نقد و ارزیابی و مقایسه با اصول اسلامی
چنانکه بیان شد انجمن دوازده قدمی دارای شاخههای متعددی است برخی از رفتارهایی که انجمنها در راستای بهبودی آنها قدم برمی دارند بیماری محسوب میشوند مانند افسردگی و وابستگی برخی نیز قطعا جرماند مصرف ماده مخدر الکل و قمار بازی اما در برخی از رفتارها نظر یکسانی وجود ندارد در ماهیت اعتیاد به مواد مخدر دو نظریه متفاوت وجود دارد برخی آن را جرم میدانند و برخی بیماری میپندارند گرچه ارزیابی تمایل باید جداگانه طبق هر یک از این دو مبنا انجام شود ولی بهنظر میرسد در هر دو فرضش واگذاشتن شخص معتاد به خود خطاست اگر بپذيريم که اعتیاد یک بیماری است منوط کردن درمان به اصل تمایل مورد پذیرش نیست زیرا اجبار معتاد به درمان گرچه ممکن است مخالف قاعده تسلیط ( هر کس بر نفس خویش مسلط است ) تلقی شود چون به مقتضای این قاعده هیچ کس حق تصرف در جان او را ندارد و مالکیت ذاتی بر نفس خویش دارد ولی بر فرض پذیرش (( قرآن کریم : همدیگر را بر نیکی و پرهیزکاری یاری کنید و یا هر کس یک نفر را زنده گرداند گویا همه مردم را زنده کرده است و همچنین خود را با دستانتان به هلاکت نیفکنید و نیز قاعدحرمت اضرار به نفس و روایت هر کس صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد از مسلمانان نیست)).
مشروعیت اجبار بر درمان با وجود عدم تمایل بیمار قابل اثبات است حتی در برخی مصادیق میتوان حکم تکلیفی درمان بیماری که در معرض هلاکت است را وجوب دانست زیرا به وضوح حفظ نفس محترمه و حتی نفس مشرف بر هلاکت واجب است مبنای حریم خصوصی افراد و عدم جواز تجسس در ابعاد مختلف دین (فقه حقوق سیاست عرفان و… ) نیز گرچه ثابت شده و مسلم است و قلمرو وجوب نهی از منکر و امر به معروف شامل حریم شخصی افراد نمیشود اما مسئولیت تأمین امنیت و منافع عمومی و تقدم مصلحت عمومی بر حریم خصوصی جلوگیری از گسترش فساد اجتماعی دلیل قاطعی بر جواز تجسس از مجرمان و مختل کنندگان امنیت اجتماعی است اگر هم اعتیاد را جرم بدانیم چنانکه همین نظر صحیح است می گوییم: امنیت آرامش و نظم جامعه بسیار اهمیت داشته و مورد تأکید دین اسلام است لذا همه تمهیدات و احکام فقهی و قوانین حقوقی و کیفری اسلامی در راستای پیشگیری یا اصلاح وقوع جرم قرار گرفتهاند.
در نظام حقوقی ایران اعتیاد جرم دانسته شده زیرا اعتیاد ضرر رساندن به جسن خود و نیز مصداق اسراف است که هر دو از لحاظ فقهی حراماند لذا اعتیاد از دیدگاه اسلام جرم خواهد بود علاوه بر اینکه رفتارهای بزهکارانه ناشی از اعتیاد اسیب اجتماعی مخربی است که عموما جرم تلقی میشوند.
بیماری دانستن اعتیاد باعث میشود که تدبیر جامعه برای بهبودی افراد کمرنگ شود مقابله و مجازات بر رفتار ناشایست کاهش یابد و در پی آن بازدارندگی کمتر شود زشتی رفتار از بین برود عذاب وجدان و پشیمانی خاموش شود و ادعای حق و حقوق برای افراد مبتلا به وجود آید.
در این صورت بهجای برخورد تأدیبی و مجازاتی رفتارهای فرد معتاد غیر عمدی و پیامد بیماری او تلقی میشود لذا فرد بهجای پشیمانی و تاملات درونی توقع مسئولیت درمانش را از جامعه دارد و به رفتارش ادامه میدهد.
البته شاید تصور شود که جرم انگاری اعتیاد و درمان اجباری آن فرصت درمان معتادان را سلب میکند زیر برای بهبودی یافتن طی دو مرحله لازم است:
یک: ایجاد انگیزه برای درمان
دو: ماندگاری در درمان با تهدید معتادان و اجبار آنها بر درمان
این دو مرحله حاصل نمیشود از این سوء طرحهای درمان اجباری معتادان که در کشورهای متعدد اجراشد موفق نبوده و خروجی اندکی داشتهاند گرچه این ادعا نیازمند یک تحقیق میدانی است تا اعتبار و پایایی آن مشخص شود.
از این سو سنتهای انجمن با یافتههای عدالت ترمیمی منطبق دانسته شده است.
عناصر عدالت ترمیمی عبارتند از: ۱ شرکت داوطلبانه مجرم ۲ حمایت از مجرم ۳ غیرعلنی و محرمانه بودن
اما در پاسخ به شبه یادشده میتوان چنین گفت: میل به مصرف مواد اصلی ترین عامل ماندگاری در اعتیاد است بنابراین مادامی که این میل فروکش نکند و تمایل به قطع مصرف ایجاد نشود آغاز کردن مراحل درمان بی نتیجه است از اینرو میپذیريم که شرط لازم برای عضویت در هر گروه متصدی درمان تمایل به قطع مصرف است اما باید توجه داشت که جامعه نسبت به این افراد مسئولیت دارد و واگذاری آنها به خودشان شرعی و اخلاقی نیست زمینه سازی برای به وجود آمدن تمایل و ایجاد بستر مناسب برای درمان یکی از این وظایف است زیرا خود فرد معتاد معمولا تمایلی به ورود به دوره درمانی و پذیرش تغییر ندارد یا از انجام این کار ناتوان است.
بهطور کلی افراد جامعه با دو روش کنترل میشوند:
۱. نظارت بیرونی که از طریق احکام جزایی و انواع مجازاتها صورت میپذیرد ۲. نظارت درونی که از طریق باورهای اعتقادی تحقق مییابد و تأثیر بیشتری دارد گرچه جرم انگاری اعتیاد ممکن است در نگاه نخست نقش طرد کنندگی داشته باشد ولی دیدگاه اسلام با وجود تشریع حدود و تعزیرات متعدد نسبت مجرمان و متخلفان حفظ شأن و کرامت انسانی است. جرم انگاری و وضع قوانین تبیهی نه تنها در پیشگیری از وقوع جرم و جرم زدایی در جامعه موثر است بلکه زمينه اصلاح فرد مرتکب جرم بهخصوص معتاد متجاهر را نیز فراهم میکند علاوه بر این اگر در پیشگیری و درمان اعتیاد از روشهای اخلاقی بینشی و انگیزشی اسلام بهره گرفته شود نیازی به اجبار و تهدید هم نخواهد بود. بر این اساس تمایل شرط لازم بوده ولی کافی نیست چه اعتیاد جرم باشد چه بیماری تلقی شود.
گرچه انجمن تصریح کرده که تمایل برای عضویت شرط کافی است نه برای پاک شدن اما از مطالب گذشته به دست میآید که این اصل نه تنها برای پاک شدن کافی نیست بلکه برای عضویت نیز کافی بهنظر نمیرسد و نیاز به وضع شرایط و قوانین الزام آور احساس میشود. به دیگر سخن اگر منظور از تمایل معنای شرطی برای عقل ما باشد یعنی تا خود معتاد مایل نباشد نمیتوان او را مجبور به ترک اعتیاد کرد این شرط پذیرفته نیست ولی اگر معنای شرطی آن برای انفعال خود معتاد اراده شده باشد یعنی تا خود معتاد نخواهد نمیتواند اعتیاد راترک کند در اینصورت شرط لازمی است ولی به هیچ وجه کافی نیست از همین رو بر اساس مواد ۱۵ و ۱۶ قانون ابلاغی مجمع تشخیص مصلحت نظام چنین مقرر شده که معتادان باید به دو صورت اختیاری و اجباری در مراکز ترک اعتیاد مورد پذیرش و درمان واقع شوند.
آسیب شناسی:
این اصل زمینه ساز آزادی همه اعضاست و مانع از قضاوت زود هنگام و تصمیم گیری در مورد صلاحیت یا عدم صلاحیت شخص داوطلب برای بهبودی است اگر انجام فعل و ترک آن به میل و تمایل شخصی فرد واگذاشته شود وقانونی حاکم نباشد سلامت فرد و جامعه به خطر خواهد افتاد و هر گاه خواست دست به انجام هر کاری میزند بدون اینکه کسی حق دخالت داشته باشد.
قانونهای اجباری موجب حفظ سلامت و امنیت جامعه میشوند. اصل تمایل و اختیار تا جایی کاربرد دارد که وارد قلمرو جامعه نشود در واقع این اصل بی تفاوتی را در جاممه رواج میدهد تمایل واژه ایست که نشان از قدرت و اختیار فعل و ترک دارد معتادی که با این واژه مواجه میشود این باور را را پیدا میکند که کسی حق دخالت و اجبار و واکنش منفی نسبت به عملکرد او ندارد این باور پیامدهای منفی جبران ناپذیری بر جامعه انسانی مرتبط میکند انحطاط و بی تفاوتی و عدم امنیت اجتماعی از جمله این پیامدهاست.
سنت تمایل یک ویژگی غیرمعمول سازمانی است بیشتر سازمانهای سیاسی مذهبی و غیر ارادی مرز مشخصی بین عضویت و عدم عضویت دارند.
باز بودن عضویت و حضور در جلسات گاه باعث ایجاد مشکلات در مدیریت جلسات میشود.
اگر تمایل تنها وجه اشتراک اعضای انجمن باشد واهرمی برای یکسان شماری اعضاء شناخته شود بسیار آسیب زاست در برخی مراحل درمانی باید از سابقه فرد معتاد کسب اطلاع شود زیرا سابقه تحصیلی اعتقادی مذهبی خانوادگی شغلی ویژگیها و… میتواند در روش درمان و کمیت و کیفیت آن اثرگذار باشد و میتوان افراد را بر اساس این معیارها گروه بندی نمود.
هدف شناسی:
اصل تمایل آنقدر فراگیر است که توجه همه افراد از هر طبقه و جامعه و ملیتی را جلب میکند و به همه معتادان فرصت بهبودی را میدهد پذیرش عضو بدون هیچ شرط و محدودیت تقویت کننده این احتمال است که هدف انجمن تنها جذب است تا برنامههای خود را پیاده کند یعنی درب آن بهروی همه باز است این شاهدی قوی بر تکثر گرایی انجمن است تا بتواند با معنویتها و طرفداران مختلف وفق داشته باشد.
مثلا در کتاب چگونگی عملکرد آمده است:
سنت سوم مشوق ما در خوش آمد گویی به معتادان است و این خود سبب رشد و گسترش انجمن می گردد در حقیقت تمایل ابزاری است برای جذب اعضاء و ساکت کردن صدای مخالفت زیرا هر معتاد در گذشته در معرض امر و نهی و اکراهای فراوان از سوی اطرافیان بوده و از اینجهت رنج میبرده است لذا با مواجهه با اصل تمایل و واگذاشتن به میل خود به عضویت در گرود علاقه پیدا می کند وقتی تمایل تتها شرط عضویت باشد هر معتاد از هر قشر و گروهی شرایط عضویت را خواهد داشت و هیچ محدودیتی در کار نیست.
اصول اجتماع گریز (مسائل بیرونی):
درسنت دهم چنین آمده است: انجمن هیچ عقیدهای در مورد موضوعات خارجی ندارد بنابراین نام انجمن هرگز نباید به بحث اجتماعی کشانده شود. پیشرفت انجمن ورسیدن به هدف روحانی وابسته به نام نیک ومحترم انجمن است تامعتادان آن را بشناسند و به سراغ انجمن یایند یا مردم معتادان را به سراغ انجمن بفرستند ورود در جنجالهای سیاسی موقعیت انجمن را به خطر میاندازد و موضع بی طرفی بهخاطر بقای انجمن است به خصوص در مسائل سیاسی و فرقههای مذهبی با هیچ کس هیچگونه مخالفتی ندارند و هیچگونه عقیدهای ابراز نمی کنند این سنت براین اساس بناشده که مسائل را ساده نگه دارید و از مسائل بحث برانگیز که ربطی به هدف اصلی ما ندارد پرهیز کنید زیرا منجر به اذیت اعضاء دیگر یا مشاجره میان آنها شده و مانع از بهبودی میشود معتاد در حال بهبودی را تحت تأثیر قرار میدهد همچنین در برخی موارد مردم فکر میکنند هر چه یک عضو انجمن میگوید عقیده رسمی انجمن است لذا باید اعضا جنبه احتیاط و بی طرفی را رعایت کنند.
نقد و ارزیابی :
انجمن مدعی است که به وسیله یک الهام برتر رهنمون شده است و می گوید: برنامه ما یک برنامه معنوی و روحانی است نه مذهبی و لزومی ندارد که معتادان مذهبی باشند بدون تردید بی تفاوتی نسبت به اجتماع و سیاست یکی از آموزههای مسیحیت نوین است و با دین اسلام سازگاری ندارد در دین اسلام سیاست عین دیانت بوده و هیچ تفاوتی با هم ندارند. ورود به مباحث اجتماعی و تعامل با اجتماع در عین دینداری از توصیههای اسلام است سیره علمی و عملی معصومان و بزرگان دین شاهد قوی بر این مدعاست بر عکس مسیحیت که در جنبههای سیاسی توصیه و رویکرد خاصی ندارد و آموزههای آن فاقد مولفههای سیاسی است و صرفا توجهش به زندگی معنوی و رستگاری اخروی میباشد و شاید بتوان آن را خالی از سبک زندگی اجتماعی دانست البته اگر درمان دورهای و مقطعی باشد و با سفارش کلی انجمن باشد دوری از. سیاست مشکلی ایجاد نمیکند بلکه زمینه ساز بهبودی است ولی شرکت در جلسات گروهی مداوم و دوره بهبودی مادام العمر است بهطوری که تبدیل به یک برنامه زندگی ثابت برای فرد میشود در اینصورت جدایی از مذهب و سیاست مشکل آفرین است و یک زندگی تهی از هرگونه اجتماع محوری سیاست ورزی و گرایش به مذاهب رقم خواهد خورد بنا بر این میتوان عرفان برخاسته از انجمن را عرفان دین گریز و سیاست گرییز دانست عرفان دین گریز به خدا اعتقاد دارد ولی به دین و وحی پایبند نیست عرفان سیاست گریز هم عرفان را با زندگی اجتماعی و دخالت در سیاست ناسازگار میپندارد زیرا سیاست را ملازم با آلودگی و فساد میانگارد.
هدف شناسی و تفاوت چارچوب نظری و عملی انجمن در این سنت علاوه بر القای پنهان آموزه مسیحیت با یی طرف جلوه دادن خود به دنبال این است که همه افراد را در انجمن نگه دارد انجمن با استفاده از شعار فریبنده هیچ اعتقادی لازم نیست تلاش میکند جناحها و گرایشهای مختلف سیاسی ومذهبی را بهسوی انجمن جذب کرده و جمع کند و اين از شواهد تکثرگرایی انجمن است محتوای کتب انجمن چنین برداشتی را تقویت میکند ورود در جنجالهای سیاسی موقعیت انجمن را به خطر می اندازد و موضع بی طرفی معتادان بخصوص در مسائل سیاسی و فرقهای مذهبی با هیچ کس هیچگونه مخالفتی ندارند و هیچ گونه عقیدهای ابراز نمی کنند.
با یک بررسی شفاف تر روشن میشود که انجمن با اینکه در این اصل اعلام بی تفاوتی نسبت به مذهب کرده ولی عملا در بسیاری از مواقع بهصورت مرموز به بی مذهبی پرداخته و مذهب را یکی از عوامل شکست و ناکامی معرفی میکند این در واقع از اهداف پشت پرده انجمن است اصول روحانی برای کمرنگ کردن نقش دین و مذهب است زیرا از روحانیت دم میزند و از فرهنگ غنی اسلام برای بهبودی بهره نمی برد نخستین باور را به اعضاء تلقین میکند که دين و مذهب نتوانسته کاری برای ما انجام دهد و از َآن نتیجهای نگرفتهایم صحت این گفته زمانی معلوم میگردد که بدانیم تتها درصد اندکی از اعضاء پایند به آموزها و آداب و رسوم مذهیی هستند بنابر این انجمن طبق روش و هدف درمانی خود ارائه کننده معنویت و روحانیتی جدا از دین و مذهب است و معنویت دینی را بی ثمر یا محدود و غیر فراگیر میپندارد
این جنبشها با شعار بحران معنویت و نجات بشر از اصول اخلاقی مذهبی بیگانه سازی از مذهب را دنبال میکنند و چارچوب نظری آن متفاوت از چارچوب عملی است
انجمنها با این سنت چنین القاء میکنند که از دین برترند زیرا یک دین فقط شامل دستهای از افراد است که در عبادتگاه ملاقات میکنند ولی معنویت در همه جا هست و فراگیر است آیا با وجود فرهنگ غنی دینی که برای تک تک رفتارهایمان برنامه و دستور داردباید با انجمن تازه به دوران رسیدهای که دم از اصول روحانی میزند و معیارهای مشخصی ندارد و گرایشهای اصیل مذهبی را مورد هجمه قرار میدهد دم خور بود؟ آموزههای بینشی اخلاقی و رفتاری اسلام اعم از جهان بینی هدف زندگی صبر معنویت دینی و انگیزه بخشی اگر به مرحله اجرا درآید نوبت به عرفانهای دروغین و روشهای جعلی نمیرسد.
اصل گمنامی :
تبیین اصل سنت دوازدهم بیانگر اصل گمنامی است اين سنت عبارت است از گمنامی اساس روحانی و معنوی تمام سنتهای ما میباشد و همیشه یادآور این است که اصول را بر شخصیتها ترجیح دهیم. اصل گمنامی را سرلوحه قوانین و برنامهای انجمن معرفی میکند البته این سنت از گمنامی در سطح فردی صحبت میکند نه از گمنامی انجمن گمنامی یکی از عوامل اصلی بهبودی است برابری همه اعضای گروه و تشریک مساعی آنان و تبدیل من به ما برای درک گمنامی است تا معتادان را از نقایص اخلاقی خود و شخصیتها واختلاف سلیقه ها حفاظت کند مقصود از گمنامی و ناشناس بودن عدم خود رای و اولویت دادن به نیازمای دیگران است و به این معناست که تفاوتهای شخصی ما هیچ تبعیضی در نهایت ایجاد نمی کندخميره اصل روحانی گمنامی فداکاری و فروتنی است و این چکیده تمام دوازده سنت است در جلسات افراد معمولا خود را با نام کوچکشان یا نام مستعار معرفی میکنند و چیزهایی که در جلسه دیده یا شنیده اند را باقی می گذارند و افراد به گمنامی دیگران احترام می گذارند زیرا شایعه پراکنی ممکن است به لغزش فرد یا یه مرگ او منتهی شود معتاد گمنام به این معناست که انجمن اطلاعی از نام و شغل و سمت و ثروت و مقام و مدرک و پیشینه اعضاء پیدا نمی کند تاهم احساس امنیت و هم فضای یکسانی رابرای اعضاء ایجاد کند انجمن گمنامی را به همگرایی و مساوات ترجمه میکند و صریحا اخلاق مساوات را در همه حوزههای سازمان تجویز می کند مساوات و همگرایی ذاتا با گمنامی پیوند دارند و در واقع گمنامی یک اصل معنوی تلقی میشود ادییات انجمن با برجسته کردن تضاد بین اراده خود و ناشناس بودن بیان می کند : خودخواهی همچنان ما را به تصمیم گیری مبتتی بر دستکاریها نفس شهوت و غرور کاذب سوق میدهد و فرد به دنبال منافع شخصی در زمینههای جنسی دارایی و اجتماعی است.
نقد و ارزیابی :
با مقایسه با آموزههای اسلامی همسو ممکن است گمان شود منظور از این اصل همان گمنامی و اخلاص مورد سفارش دین اسلام است و خمیره آن فداکاری و فروتتی است برای نمونه در روایات آمده است :(شخصیت خود را مخفی بدار تا از تو یاد نشود اگر سلامتی در چیزی باشد در گمنامی است).
اما در حقیقت این شعار آرمانهای اخلاقی بوده و برای جذب حداکثری انجمن است ضمنا باید توجه داشت که توصیه به گمنامی یک اصل عمومی و دائمی در مبانی اجتماعی اسلام نیست
همچنین در آموزههای اسلامی نیز اصول بر شخصیتها مقدم است و ما ملزم به تبعیت از اصول هستیم.
برای نمونه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: (شناخت حق و باطل با شناخت اشخاص نیست حق محوری را با مردم مک نزنید بلکه شناخت اهل حق و باطل وابسته به شناخت خود حق و باطل است).
اما اشکال اصلی اینجاست که این اصول چه اصولی هستند و غرض از آنها چیست؟!
آیا اصول به اصول روحانی که اين انجمن با قطع نظر از آموزههای اصیل اسلامی جعل کرده است را میتوان اصول قابل التزام دانست؟!
ج : اصولی کلا اشکال دارند و تضمینی هم برای آثار مترتب بر آنها وجود ندارد سرتاسر کتب و نشریات آنها نیز از عباراتی دال بر این مطلب است از جمله: مسیر روحانی بیداری روحانی برنامه روحانی سلامت روحانی رشد روحانی مفهوم روحانی وجدان روحانی اصول روحانی تجربه روحانی و ماهیت روحانی تمام اصول روحانی انجمن ماهیتی سازشکارانه دارند مانند صداقت تمایل فروتنی بخشش تسلیم ایمان اعتماد شهامت تعهد استقامت خویشتن پذیری صبر ملاطفت عشق درستکاری ایثار و خدمت و شخصیت فرد را تغییر میدهند ظلم ستیزی و جهاد و غیرت و حق طلبی جایی در برنامههای انجمن ندارند و حتی نهی شدهاند لذا در واقع فطرت انساتی راتضعیف و کمرنگ میکنند این اصول به ظاهر شیک و پسندیدهاند ولی مصادیق آن در قالب سیاستهای انجمن فقط ظاهری نیک دارند و به گمراهی روحانی نزدیکترند لذا با اینکه به ادعای خودشان شخصیت فرد و نگرش او را تغییر میدهند ولی این تحول منفی است و شخصی بی تفاوت و با ماهیت سازشکارانه تحویل جامعه داده میشود که بسیار آسیب زاست.
هدف شناسی :
مقصود از گمنامی و ناشناس بودن عدم خود رایی و اولویت دادن به نبازهای دیگران است و به این معناست که تفاوتهای شخصی ما هیچ تبعیضی در نهایت ایجاد نمی کند از این رو میتوان سنت دوازدهم را زمینه ساز عملی سنت اول (وحدت) دانست خود محوری مانعی بر سر راه بهبودی است و اغلب منجر به بازگشت میشود.
گمنامی خودخواهی و خود محوری را از بین میبرد و حس مشارکت و احترام به حقوق دیگران را زنده میکند به ادعای انجمن مساوات گرایی پایه ای است که روابط متقابل بر آن استوار است و شرکت کنندگان بهره مند میشوند.
نتیجه گیری:
ارزیابی تفصیلی چهار اصل اجتماعی مهم از سنتها نکات ذیل را به دست میدهد:
۱. هیچ یک از اصول چهارگانه بهطور کامل و مطلق در اصول اجتماعی اسلامی پذیرفته نیست.
اصل اتحاد زمینه ساز ذلت پذیری و وابستگی دائمی فرد به انجمن میشود.
اصل تمایل به هیچ وجه کافی نیست و حتی مخرب است و ماهیت سازشکارانه اش آزادی غیرقانونی و عدم سلامت اجتماعی را به دنبال دارد.
اصل مسائل بیرونی برخاسته از تکثرگرایی انجمن است و زمینهساز بیتفاوتی و بی مستولیتی نسبت به مذهب و سیاست میباشد.
((اصل گمنامی نمیتواند یک ضابطه دائمی تلقی شود و در واقع زمینهساز تحقق اصل نخست است))
۲. مضامین بهظاهر دینی و اخلاقی اين اصول از جمله مشارکت فروتی اخلاص و گمنامی شباهت زیادی به آموزههای مسیحیت دارد و دارای فاصله بسیاری با حقیقت آموزههای اصیل اسلامی است.
((همه اين اصول مفهوم انحرافیافتهای از آموزههای اجتماع پذیر یا اجتماع گریز اسلام را در بردارند که به شکل قانون گروهی در آمدهاند و گزینش مفاهیم این چنینی از سوی انجمنها میتواند ))
((فریبی برای به دام انداختن افراد مذهبی و با ایمان باشد))
۳. اهداف نهان دنبال شده در این سنتها عبارتند از:
حفظ و بقای گروه و انجمن جلوگیری از تغارض اعتراض مخالفت موضع گیری پیش داوری و خروج اعضاءجذب حداکتری افراد با گرایشهای مختلف متعصب بارآمدن اعضاء ایجاد وحدت میان آنها و نفی دین و مذهب ادعای پیام بهبودی بیداری روحانی و تحول معنای زندگی هدفی سطحی و پوشالی بوده و پردهای برای پنهان شدن اهداف واقعی انجمن هاست انجمنهای دوازده قدمی گمنام از جمله عرفانهای نوظهور و معنویتهای درمان گرایند و به جذب افراد نفوذ پذیر جامعه و القای باورهای غیر دینی و حتی ضد دینی به آنها اشتغال دارند.
منبع: برگرفته از پژوهشهای اجتماعی اسلامی