قدم دوازدهم

قدم دوازدهم

‌‌‌دعای قدم دوازدهم :

پروردگارا خواستار پیشرفت در بیداری روحانی هستم، بدین طریق  کمک کن تا دریافتهایم را از طریق مصاحبت ود همنشینی در انجمن به دیگران انتقال دهم. برای این فرصت از تو سپاس گذارم با افتادگی از تو تمنا دارم تا روز به روز در جاده پیشرفت معنوی قدم بردارم باطنی قوی و عقلی سلیم برای مدیریت زندگی روزانه ام جهت کارهایی که انجام می دهم و سخنانی که می گویم عطا فرما

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها  ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم اگر تا این نقطه پیش آمده ایم ، پس به بیداری روحانی دست یافته ایم اگر چه ذات وطبیعت این بیداری طریق روحانی مان کاملا شخصی و منحصر به فرد است  اما تجارب مشابه ما قابل توجه است تقریبا بدون استثنا  همه اعضا ما درباره احساس آزادی  زنده دلی در اکثر اوقات متوجه و علاقه بیشتر به دیگران و استثناء همه اعضا ما در باره آزادی  زنده دلی و نشاط در اکثر اوقات  توجه و علاقه بیشتر به دیگران و توانایی روز افزون برای از خودگذشتگی و شرکت فعال در همه مراحل زندگی صحبت می کند این حالت ما برای مردم دیگر حیرت آور است مردمی که ما را  در زمان اعتیاد فعال بعنوان انسانی عبوس و منزوی می شناختند به ما می گویند که حال انسانهای کاملا متفاوتی هستیم در واقع اکثر ما احساس می کنیم که زندگی دومی را آغاز کرده ایم ما اهمیت اینکه به یاد داشته باشیم تا از کجا آمده ایم را می دانیم و سعی می کنیم که هرگز آنرا فراموش نکنیم اما هر چه بیشتر از پاکی ما می گذرد طریقه زندگی و انگیزه هایمان در گذشته برایمان عجیب تر و غریبه تر جلوه می کنند تغییر ما یک شبه اتفاق نیفتاد بلکه کم کم و به آهستگی در حین کارکرد قدمها روی داد روح ما کم کم بیدار شد تمرین اصول روحانی برای مان طبیعی و طبیعی تر و عمل از روی نواقص مان آزاردهنده و آزار دهنده تر شد علیرغم اینکه بعضی از ما ممکن است تجربه ای تکان دهنده و منحصر به فرد داشته باشیم اما اکثرمان به آهستگی و زحمت زیادرابطه ای با نیروی برتر از خود برقرار کردیم این نیرو چه بهترین و بالاترین ذات و طبیعت خودمان باشد چه نیرویی خارج از ما  به هر حال خارج از ماست تا از آن هرجا و هر وفت که بخواهیم استفاده کنیم این نیرو اعمال ما را هدایت می کند و الهام لازم جهت رشد مستمر را به ما می دهد هر بار که دوازده قدم را مجددا کار می کنیم  تجربه متفاوتی کسب خواهیم کرد ریزه کاریها و جزئیات اصول روحانی برایمان آشکارترمی شود  به همان نسبت در مراحل و راههای مختلف و جدید زندگی رشد می کنیم

برای مثال راهها و شرایطی که در آن می توانیم صادق باشیم نسبت به درک ما از مفهوم صداقت افزایش و توسعه می یابد

ما درک می کنیم که چگونه اول باید با خودمان صادق باشیم تا بتوانیم با دیگران نیز صداقت داشته باشیم ما می بینیم که صداقت می تواند نمایی از درستکاری ما باشد هر قدر که درک ما از اصول روحانی رشد کند به همان نسبت بیداری روحانی ما بیشتر می شود

کوشیدیم این پیام را برسانیم :

اکثر ما اولین بار که این کلامات را شنیدیم که می گفت (( اگر نمی خواهی دیگر مجبور به مصرف نیستی )) را به خاطر داریم برای اکثر ما شنیدن این پیام تکان دهنده بود شاید ما هرگز به معنی (( مجبور نیستی )) فکر نکرده بودیم و از اینکه این حرف چقدر درست است متعجب شدیم البته ما می دانستیم که خیلی وقت قبل حق انتخاب خود در مورد مصرف مواد مخدر را از دست داده ایم چه شنیدن این پیام باعث پاک شدن فوری ما شده باشد چه نشده باشد به هرحال ما این پیام را شنیده ایم و یک نفر آن را به ما رسانده است بعضی از ما این تجربه را داشته ایم که اول فکرمی کردیم در جلسات معتادان گمنام فقط می توان پاک ماند اما وقتی که به بهبودی رسیدیم  دیدیم که این برنامه ورای انتظار مااست بدست اوردن حس احترام به خود دوستی برقرار کردن با دیگران و اینکه قادر باشیم خود را در دنیای واقعی بروز دهیم و به اثبات رسانیم بدون اینکه مشخص باشد که معتادیم همه خیلی بیش از آن بود که از جلسات معتادان گمنام انتظار داشتیم روزی که باور کردیم این برنامه می تواند بیش از فقط کمک به پاک ماندن برای ما انجام دهد  روزی است که از آن به عنوان نقطه عطفی در بهبودی خود یاد می کنیم اتفاقی باعث امیدواری ما شد این بود که کسی برای ما دلیلی برای باور کردن بوجود آورد شاید کسی در جلسه مشارکت می کرد که ما با او احساس همدلی و یکسانی می کردیم شاید تأثیر یک جا و قاطع این بود که معتادان زیادی در مشارکت خود بیان می کردند که بهبودی ممکن است شاید عشق بلاعوض یا جدیت و پشتکار بدون ادعای راهنمایمان بود که کمک کرد تا بهبود یابیم  به هر حال این پیامی بود که ماشنیدیم و کسی آنرا به ما رساند بعضی از ما این تجربه را داریم که برای مدتی طولانی پاک بوده و موهبت بهبودی را شناخته ایم و پس از آن اتفاق دردناک در زندگی مان رخ داده است مثلا ممکن است مجبور شده ایم رابطه ای را که مدتها به ان متعهد بودیم را قطع کنیم

مانند : طلاق یا مرگ یکی از عزیزان ممکن است یکی از دوستان نزدیک ما در جلسات معتادان گمنام لغزش کرده یا فوت نماید  ممکن است احساس درماندگی و بی نوایی به ما دست داده باشد  یا شاید به این نتیجه رسیده باشیم که اعضاء دیگر جلسات معتادان گمنام کامل نیستند و می توانند باعث آزار ما شوند

به هر حال بنا به هر دلیل یا هر بحرانی که تجربه کرده ایم می بینیم که ایمان خود را از دست داده ایم و دیگر باور نداریم که جلسات معتادان گمنام جواب ما را می دهد ما فکر می کنیم  ما پاک می مانیم و سعی می کنیم کارها را درست انجام دهیم و در عوض زندگی خوب و خوشی خواهیم داشت نقض شده و بهم خورده است و باعث شده دوباره در مورد هدف خود در زندگی گیج شویم ولی باز در نقطه ای ایمان ما پررنگ می شود  شاید به این شکل که کسی که خود قبلا این بحران را از سر گذرانده دست یاری به سوی ما دراز کرده و به ما کمکی می کند که هیچکس دیگرقادر نبود بکند مجددا کسی به ما پیام رسانده است

ما می توانیم پاک بمانیم

می توانیم بهبود پیدا کنیم و همیشه امید وجود دارد می شود  توسط به خاطر آوردن زمانی که به شخص خود ما پیام داده شد می توانیم به قسمتی از اینکه چرا حالا باید سعی کنیم که این پیام را برسانیم پی ببریم  البته بیش از این در پیام رسانی نهفته است

این جمله که می گوید (( فقط با دادن آ نچیزی که داریم می توانیم ان را برای خود نگه داریم )) شاید محکمترین دلیل برای رساندن پیام باشد  البته اکثر ما ممکن است ندانیم که این مفهوم چگونه کار می کند اما درک آن واقعا ساده است وقتی ما پیام بهبودی را با کسی به مشارکت می گذاریم در اصل بهبودی خود را تمدید و تقویت می کنیم

وقتی ما به دیگران می گوئیم افرادی که به طور منظم در جلسات شرکت می کنند پاک می مانند به احتمال قوی خودمان این اصل را در بهبودی خود تمرین می کنیم  وقتی به کسی می گوئیم که جواب خود را می تواند در قدمها پیدا کند  احتمالا خودمان نیز برای حل مشکلمان به آنها رجوع می کنیم وقتی به یک تازه وارد می کنیم یک راهنما بگیرد و از او استفاده کند خودمان نیز احتمالا تماس خود با راهنمایمان را حفظ می کنیم احتمالا به همان اندازه که معتاد در حال بهبودی وجود دارد به همان اندازه نیز راههای متفاوت برای پیام رساندن موجود می باشد خوشامد گفتن به تازه واردی که در جلسه قبل او را دیده ایم و به یاد آوردن نام او احساس تعلق و خوشامد خیلی قوی به او که معتادی تنها است القاء می کند برگزاری جلسه از اینکه مکانی جهت رساندن پیام وجود داشته باشد اطمینان حاصل می کند  تقبل هرگونه مسئولیت خدماتی به هر شکلی که باشد شامل تحکیم و گردش کار در جلسات معتادان گمنام می گردد و اگر خدمت ما به انجمن توأم با دقت ، عشق و فروتنی باشد کار بزرگی برای انجمن انجام داده ایم راهنمای دیگر معتادان شدن نیز به اصل ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر حیات تازه می بخشد بعضی اوقات رساندن پیام کار شاق می باشد  ممکن است فردی که می خواهیم به او پیام برسانیم قادر به درک و فهم پیام ما نباشد که این مسئله می تواند شامل موارد زیادی باشد از افرادی که دائما لغزش می کنند  گرفته تا افرادی که مرتبا انتخاب می کنند که رفتار های مخرب داشته باشند اصولا در اینگونه شرایط این فکر به ما دست می دهد که وقت و انرژیمان به هدر می رود و باید آن شخص را به حال خود رها کنیم  اما قبل از اینکه تصمیم بگیریم  باید درباره موارد تسکین دهنده ای که وجود دارند فکر کنیم

برای مثال ما راهنمای شخصی هستیم که به راهکارهای ما عمل نمی کند ما به او پیشنهاد می کنیم که در مورد خاصی ترازنامه بنویسد یا تکلیف کتبی دیگری به او بدهیم  اما از او دیگر خبری نمی شود تا وقتی که به مشکل جدی برخورد کند یا با تمام اشتیاق ممکن تجربه خود در مورد شرایط مشابهی را با به مشارکت می گذاریم  و برای او توضیح می دهیم که چگونه بیماری ما فعال شده بود و ما چگونه توسط بکارگیری قدمها دوباره به بهبودی خود رجوع کرده ایم اما در نهایت آن رهجوی ما باز هم به رفتارهای مخرب خود ادامه می دهد

این مسئله می تواند خیلی رنج آور و آزاردهنده باشد  اما قبل از اینکه بخواهیم دلسرد شویم او را رها کینم باید به خاطر آوریم که ما در مورد اینکه آیا باید پیام رسانی کنیم یا نه ؟ حق انتخابی نداریم و تنها حق انتخاب ما در مورد چگونگی پیام رساندن است لازم است که ما غرور و خودخواهیمان را از سرراه برداریم هیچ اعتبار یا سرزنشی به خاطر بهبودی دیگران نصیب ما نمی شود خیلی ساده ما فقط تا سرحدامکان پیام را به طور مؤثر می رسانیم و سعی می کنیم که در صورت درخواست کمک همیشه در دسترس باشیم  در ضمن باید به یاد داشته باشیم که امکان ندارد تا ما بتوانیم از افکار یا ضمیر دیگران آگاه باشیم  ممکن است گاهی به نظر رسد که پیام ما تأثیر چندانی ندارد اما شاید دلیل آن باشد که طرف مقابل آمادگی لازم را ندارد  اما امکان این نیز است که پیام ما در عمق ضمیر او باقی بماند و پس از مدتهای طولانی و درست سرموقع و هنگام نیاز به یادش آید اگر درست فکر کنیم به خاطر خواهیم آورد که ما هم اوایلی که تازه وارد بودیم حرفهایی از دهان اعضای دیگر یا سخنرانان جلسات معتادان گمنام شنیده بودیم که در آن موقع آن را درک نمی کردیم اما مدتها بعد برای ما دلیلی جهت امیدواری یا باعث حل مشکلاتمان نشدند ما پیام را می رسانیم و آن را آزادانه و بدون چشمداشت به مشارکت می گذاریم  اما هیچوقت نمی توانیم آن را به زور به کسی بقبولانیم اصلی که در مورد روابط عمومی انجمن ما بکار گرفته شده است  یعنی – جاذبه نه تبلیغ به خوبی در مورد سعی شخصی ما در رساندن پیام کاربرد دارد بعضی اوقات نیز ممکن است ما بهترین فرد برای راهنمای شخص خاصی بودن نباشیم نیازهای افراد و همینطور فراگیری آنها با یکدیگر متفاوت است یک نفر ممکن است به کمک یک راهنما پیشرفت خوبی داشته باشد اما به کمک راهنمای دیگر با روشی متفاوت نتواند پیشرفت کند یک راهنما ممکن است تکالیف کتبی زیادی به رهجوی خود بدهد یک راهنما ممکن است از رهجویان خود بخواهد که هر هفته به تعداد مشخصی جلسه بروند یک راهنما ممکن است بخواهد به طور مداوم در جریان امور رهجوی خود قرارگیرد در حالیکه راهنمای دیگر ممکن است فقط هر وقت که رهجویش اعلام نیاز کند برای او وقت بگذارد هیچیک از این روشها ارجعیتی بر دیگری ندارد و همگی فقط روشهای متفاوت می باشند

حالت دیگری که در آن رساندن پیام برای مان ممکن است مشکل باشد زمانی است که نسبت به زندگی یا بهبودی احساس مثبتی نداریم احتمالا اولین انگیزه ما این خواهد بود که به جلسه برویم و مشکلات و حال بد خود را در آنجا خالی کرده و روحمان را پاکسازی کنیم جلسات معتادان گمنام برای این بوجود امده تا مکانی برای رساندن پیام باشد خالی کردن مشکلات و حال بد بدون اینکه آنرا به بهبودی ربط دهیم یا پیام را در آن آشکار کنیم به هیچ وجه در راستای پیشبرد تنها هدف گروه نخواهد بود حال اگر بگوییم که مشکلات فراوانی و یا حال بدی داریم اما خاطر نشان سازیم که اینها نمی توانند باعث مصرف مجدد ما شود چون در جلسات شرکت می کنیم و درخواست کمک می کنیم تا بر روی بهبودی خود کار کرده باشیم باز هم در حال رساندن پیام هستیم اگرچه  اکثر اوقات بهترین راه پیام رساندن همانا تمرکز بر روی تازه واردان در جلسه و ذکر منافع بهبودی در معتادان گمنام می باشد در ضمن ما باید بیاد داشته بایم که بعضی اوقات فرقی هم نمی کند چند وقت است که پاکیم  خود ما نیاز به دریافت پیام داریم و اگر در جسله ای ساکت بنشینیم به احتمال زیاد ان را خواهیم شنید

به معتادان :

  چرا در قدم ذکر شده که ما پیام را به معتادان می رسانیم ؟ چرا جلسات معتادان گمنام در حالیکه هیچ چیز برای ما کار نمی کرد توانست برای ما سودمند باشد؟

تقریبا همه ما افرادی را می شناختیم  مثلا یک معلم  یک مشاور عضوی از خانواده  یا یک افسر پلیس که به ما می گفتند مصرف مواد مخدر دارد ما را می کشد و همه چیزهایی که برایمان مهم هستند را از بین می برد و اینکه اگر بتوانیم از دوستان مصرف کننده دور باشیم یا به هر نوعی دسترسی خودمان به مواد مخدررا محدود کنیم  قادر خواهیم بود زندگی خود را تغییر دهیم اکثر ما نیز احتمالا تا حدی با این نظر موافقت داشتیم مگر اینکه در انکار کامل بودیم

اما پس چرا تا زمانیکه معتادان گمنام را نیافته بودیم هیچ تسکینی پیدا نکردیم ؟ اعضای دیگر جلسات معتادان گمنام چه چیزی داشتند که توانست ما را متقاعد کند که بهبودی امکان پذیر است ؟

در یک کلام: قابل باور بودن ما می دانستیم که انها درست مثل خود ما هستند اما مصرف را متوقف کرده و زندگی تازه ای یافتند

برای آنها مهم نبود که ما چی وچه مقدار مصرف می کرده ایم اکثر ما خوشحال بودیم از اینکه واجد شرایط هستیم ما می دانستیم که خیلی رنج کشیده ایم و دلمان می خواست که پذیرفته شویم که همینطور هم شد بار اولی که شروع به رفتن به جلسات کردیم توسط معتادان دیگری که انجا بودند به گرمی پذیرفته شدیم  آنها شماره تلفن خود را به ما دادند و تشویق مان کردند که هر وقت می خواهیم به ایشان زنگ بزنیم اما مهمترین چیزی که پیدا کردیم احساس همسانی و تشابه بود  اعضایی که درست مثل خود ما مصرف کننده بوده اند تجربه خود در مورد اینکه چگونه پاک شده اند را به مشارکت می گذاشتند اعضایی که خود نیز تنهایی و انزوا را تجربه کرده بودند مثل این بود که از روی غریزه می دانستند ما نیاز داریم تا کسی ما را با آغوش گرم بپذیرد بنظر می رسید که کل گروه بدون اینکه ما حرفی بزنیم می دانستند که ما به چه چیز نیاز داریم ما اغلب به یکدیگر می گوییم که چقدر خوش شانس هستیم که این برنامه را داریم چون به ما ابزاری می دهد تا با زندگی همان گونه که هست روبرو شویم بعد از اینکه برای مدتی پاک ماندیم تشخیص می دهیم که اصول معتادان ممکن است که فکر کنیم چرا جلسات معتادان گمنام نباید در دسترس همه کسانی که انواع مختلف مشکلات را دارند قرار گیرند

همانگونه که ما از پیشینیان و اعضاء قدیمی شنیده ایم داشتن تنها یک هدف اصلی مؤثرترین وسیله برای حصول اطمینان از دسترسی معتادان به همسانی و همدلی مورد نیاز می باشد اگر جلسات معتادان گمنام سعی می کرد که برای همه کس  همه چیز باشد ممکن بود که معتادی به انجمن بیاید به این امید مصرف مواد مخدر را قطع کنند ولی نتواند کسی را بیابد که به او کمک کند ما نمی توانیم و حتی نباید سعی کنیم که برای همه کس همه چیز باشیم  اگرچه این بدان معنی نیست که نمی توانیم بهبودی خود را با دیگران سهیم  باشیم وقتی که ما به روال برنامه زندگی می کنیم نتایج آن در همه ابعاد زندگی ما اثر می گذارد و خود را بروز می دهد

به اجرا درآوردن این اصول در تمام امور زندگی :

وقتی که ما درمورد بکار بستن اصول بهبودی در تمام امور زندگی صحبت می کنیم مفهوم آن و نقطه کلیدی تمرین این اصول است فقط لازم است که دائم سعی کنیم اصول روحانی را در زندگی خود تمرین نمائیم انتظار نیست که ما آنها را در تمام شرایط زندگی به شکل بی نقص به اجرا درآوریم منافع روحانی که از کارکرد این قدم عایدمان می شود به تلاش و کوشش ما بستگی دارد نه به موفقیت هایمان

برای مثال ما سعی می کنیم که اصل روحانی و مهربانی و شفقت را در همه موارد زندگی بکار گیریم

احتمالا برای ما بکارگرفتن مهربانی و شفقت در مورد مصرف کننده ای که برای اولین بار در جلسه جلسات معتادان گمنام شرکت می کند علیرغم اینکه تا چه حد دردمند یا متخاصم باشد کار نسبتاً آسانی است

اما درمورد کسی که تازه بعد از لغزش برگشته یا کسی که چند بار لغزش کرده چطور ؟ اگر او به جلسه بیاید و جلسات معتادان گمنام را به خاطر لغزش خود سرزنش کند چی ؟ یا اگر طوری وارد جلسه شود و رفتاری داشته باشد که نشانگر این باشد که بهبودی برایش مهم نیست ؟ یا اگر از رهجوهای ما باشد ؟ در اینگونه موارد شاید ببینیم تمرین اصل روحانی شفقت و مهربانی  دیگر آنقدرهم ساده و آسان نیست ما دیگر احساس مهربانی و شفقت نداریم  اما باز هم می توانیم اصل روحانی شفقت و مهربانی را تمرین کنیم تنها کاری که باید بکنیم این است که بی هیچ شرط و شروطی به رساندن پیام ادامه دهیم راهنمای ما می تواند به ما کمک کن تا بیاموزیم که چگونه می توانیم مهربان باشیم  بدون اینکه این تصور را القاء کنیم که لغزش کردن ایرادی ندارد ما می توانیم دعا و مراقبه کنیم و از نیروی برترمان بخواهیم تا به ما کمک کند تا مهربان باشیم این قدم از ما می خواهد که اصول را در همه امورزندگی بکار ببندیم اکثر ما دوست داریم که  مسائل شغلی  روابط عاشقانه  یا قسمتی از زندگی خود را از این قاعده مستثنی کنیم چون مطمئن نیستیم که اگر اصول روحانی را تمرین کنیم به خواسته های خود دست پیدا کنیم

برای مثال اگر در کار و حرفه خود از اصول عدول کنیم یا آن را زیر پا بگذاریم ممکن است که به موفقیتهای مالی بیانجامد

به عنوان مثال ممکن است از ما خواسته شود که محصولی را در ضرب العجل معینی تولید کنیم که نتیجه آن سود بیشتر برای شرکتی که در آن کار می کنیم باشد

اما در ضمن باعث شود که محصولی نامرغوب تولید کنیم که سلامت خریداران را به خطر بیندازد . پس چه کار باید بکنیم ؟

ما باید اصول روحانی بهبودی را تمرین کنیم  احتمالا حق انتخابهای زیادی جهت اقدام ضمن رعایت اصول وجود دارد مهم این است که ما طبق اصول رفتار کنیم در مورد خدمت در جلسات معتادان گمنام چطور ؟ عجیب است بعضی از ما خدمت در جلسات معتادان گمنام را موقعیتی جهت فراموش کردن تمام اصول می دانیم درمسائل خدماتی حاضر نیستیم که به دیگران فرصت اشتباه کردن بدهیم ما آشکارا دیگران را متهم به دسیسه و توطئه چینی می کنیم و اتهامات بی رحمانه ای به آنها نسبت می دهیم و حاضر نیستیم تا اصل روحانی مهربانی را تمرین کنیم ما روند خدماتی غیر ممکنی برای کسانی که انتخاب کرده ایم تا کاری را انجام دهند می گزینیم چون حاضر نیستیم که اصل روحانی اعتماد را تمرین کنیم ما حق به جانب یا متخاصم می شویم  و زخم زبان می زنیم اینکه می خواهیم به افرادی حمله کنیم که در جلسات بهبودی بدانها حتی برای زندگی و بهبودی خود اعتماد می کنیم مسئله ای دوگانه و ضد و نفیض است لازم است که به خاطر داشته باشیم که اصول روحانی را درانواع جلسات  چه جلسات بهبودی و چه جلسات خدماتی تمرین کنیم خدمت فرصتهای فراوانی جهت تمرین اصول روحانی فراهم می کند  دانستن اینکه درشرایط مختلف بایدکدامیک از اصول روحانی را تمرین کرد کار مشکلی است اما غالبا باید نقطه مقابل نقص اخلاقی که ما معمولا در چنان شرایطی ما از روی آن عمل می کردیم را انتخاب کنیم

برای مثال اگر در شرایطی همیشه احساس می کردیم باید کنترل کامل را اعمال کنیم می توانیم اصل روحانی اعتماد را تمرین نمائیم اگر در شرایط خاصی همیشه حق به جانب بوده ایم می توانیم اصل روحانی فروتنی را تمرین کنیم اگر اغلب اولین عکس العمل ما دوری جستن و انزوا است می توانیم درخواست کمک کنیم

کاری که ما در قدم هفتم جهت شناخت نقطه مقابل نواقص شخصیتی خود کردیم همینطور کاری که در ابتدای این قدم جهت تشخیص اصول روحانی قدمهای قبلی انجام دادیم به ما ایده ای مضاعف در مورد اصول روحانی که لازم است تمرین کنیم می دهند اگر چه اکثر ما در نهایت به فهرست مشابهی از اصول روحانی دست می یابیم اما توجهی که به هریک از آنها مبذول می داریم بستگی به نیازهای شخصیمان دارد

اصول روحانی قدم دوازدهم :

  • ۱- عشق بلاشرط
  • ۲- ازخودگذشتگی
  • ۳- ثبات
  • ۴- شکرگزاری
  • ۵- آرامش
  • ۶- خدمت به دیگران
  • ۷- فروتنی

با بیدارى روحانى حاصل از برداشتن این قدمها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگى خود به اجرا درآوریم

خرابى هاى زندگى گذشته ما باعث شد که به معتادان گمنام بیاییم و تنها انتظارى که نداشتیم بیدارى روحانى بود ما فقط و فقط مى خواستیم که دیگر درد نکشیم قدمها ما را به طرف یک بیدارى روحانى هدایت مى کنند. این بیدارى باتغییراتى که در زندگى ما پدید مى آید به وضوح قابل رؤیت است تغییرات پیش آمده به ما امکان بهترى مى دهند که بتوانیم اصول روحانى را در زندگى خود پیاده کنیم و پیام بهبودى و امید را به معتادى که هنوز در عذاب است برسانیم در صورتى که ما اصول پیام خود را در زندگى رعایت نکنیم پیاممان بى معنا خواهد بود وقتى ما مطابق اصول برنامه زندگى مى کنیم اعمال و زندگى ما به مراتب بیشتر از کلمات و نشریاتمان به آن معنا مى دهد اگرچه پدیده بیدارى روحانى به صور گوناگونى در شخصیت هاى مختلف انجمن ما نمایان مى شود لیکن بیدارى هاى روحانى جنبه هاى مشترکى نیز دارند که شامل از میان رفتن احساس تنهایى و به وجود آمدن جهت و مسیر در زندگى است بسیارى از ما معتقدیم که اگر بیدارى روحانى با افزایش آرامش فکرى و توجه به مسایل دیگران همراه نباشد، هیچ مفهومى ندارد

براى حفظ و نگهدارى آرامش فکرى خود سعى مى کنیم که در زمان حال زندگى کنیم آن عده از ما که این قدمها را به بهترین وجه ممکن کار کرده ایم نتایج خوبى بدست آورده ایم ما اعتقاد داریم که این نتایج اثر مستقیم زندگى بر طبق اصول این برنامه است از همان وقتى که خیالمان از بابت اعتیاد راحت مى شودخطر در دست گرفتن اختیار زندگى دوباره ما را تهدید می کند و درد و رنجى را که کشیده ایم فراموش مى کنیم در دوران مصرف اختیار زندگى ما در دست بیمارى مان بود هنوز هم این بیمارى آماده و منتظر است که دوباره بر ما غلبه کند ما به سرعت فراموش مى کنیم که تمام کوشش هاى گذشته ما براى کنترل زندگى با شکست مواجه شده بود

در این مرحله اکثر ما متوجه مى شویم که تنها راه ممکن براى حفظ هدیه اى که به ما داده شده این است که آن را با معتادانى که هنوز در عذابند در میان بگذاریم این کار، بهترین راه براى جلوگیرى از لغزش و شکنجه ایست که در صورت بازگشت به مصرف در انتظارمان است ما اسم این کار را رساندن پیام مى گذاریم و آن را به چند طریق مختلف انجام مى دهیم

ما  در قدم دوازدهم با رعایت اصول روحانى و رساندن پیام بهبودى هم می توانیم موفق به حفظ پاکى خود شویم حتى عضو یک روزه انجمن این پیام را به معتاد دیگرى برساند و نشان دهد که این برنامه کارآیى دارد

وقتى پیام خود را با تازه واردى در میان مى گذاریم می توانیم از نیروى برتر خود بخواهیم که از ما به عنوان یک وسیله روحانى استفاده کند اما پای مان راجاى پاى او نمى گذاریم ما اکثرا در موقع رساندن پیام به تازه واردان از یک معتاد در حال بهبودى دیگر مدد مى گیریم پاسخ به درخواست کمک براى ما یک افتخار است ما که در سیاه چال نومیدى گرفتار بوده ایم از این که مى توانیم به بهبودى دیگران کمک کنیم در خود احساس خوشبختى مى کنیم ما به تازه واردان کمک مى کنیم که اصول معتادان گمنام را بیاموزند سعى ما دراین است که حس کنند قدم شان روى چشم ماست و متوجه شوند که این برنامه چه مزایایى برای شان در بردارد ما تجربه نیرو و امید خود را با آن ها در میان مى گذاریم ودر هر فرصتى که امکان داشته باشد تازه واردان را به جلسات همراهى مى کنیم

قاعده کلى انجام قدم دوازدهم به طور دقیق خدمت همراه با از خودگذشتگی است ما بهبودى مان را مدیون خدایى هستیم که خود درک مى کنیم اکنون خود را دراختیار او می گذاریم تا از ما به عنوان وسیله اى براى بهبودى خواستاران آن استفاده کند. اکثر ما مى آموزیم که پیاممان را فقط به آن کسانى برسانیم که درخواست کمک مىکنند. گاه تنها چیزى که مى تواند یک معتاد دردمند را در قبول کمک تشویق کند شاهد زنده است ممکن است یک معتاد در عذاب باشد اما تمایل به درخواست کمک نداشته باشد در اینگونه مواقع مى توانیم خود را در دسترس او قرار دهیم تا اگر درخواست کمک کرد یک نفر در دسترس باشد یادگیرى کمک به دیگران یکى از فوائد برنامه معتادان گمنام است به کارگیرى دوازده قدم به صورت قابل ملاحظه اى ما را از خوارى و نومیدى بیرون آورده و وسیله دست نیروى برترمان مى کند

به ما قابلیتى داده مى شود که می توانیم در جایى که از دست هیچ کس دیگر کارى ساخته نیست به هم نوع معتاد خود کمک کنیم اینگونه اتفاقات را همه روزه در میان خود می بینیم این تغییرات معجزه آسا نمایانگر بیدارى روحانى است تجربه شخصى خود را در مورد چگونگى گذشته مان با دیگران در میان مى گذاریم و با آن که وسوسه پند و اندرز دادن در ما شدید است اما مى دانیم که در صورت انجام آن احترام خود را در میان تا زه واردان ازدست میدهیم. پند و اندرز پیام ما را تار و غبار آلود مى کند پیامى که در ما تاثیرمى گذارد یک پیام ساده و صادقانه بهبودى از اعتیاد است ما در جلسات شرکت مى کنیم و خود را براى خدمت در اختیار انجمن قرارمى دهیم ما با سپاس و به رایگان وقت خدمات و آن چه را که در این انجمن یافته ایم تقدیم مى کنیم خدمتى که در انجمن از آن صحبت مى کنیم هدف اصلى تمام گروه هاى ما است مفهوم کار خدماتى رسانیدن پیام به معتادى است که هنوز در عذاب مى باشد ما هر چه مشتاقانه تر زحمت بکشیم و بیشترخدمت کنیم بیدارى روحانى پربارترى خواهیم داشت اولین راه رساندن پیام که نیاز به گفتگو و توضیح ندارد رفتار ماست کسانى که ما را به عنوان افرادى گمراه وحشتزده و منزوى مى شناخته اند وقتى ما را در خیابان مى بینند متوجه مى شوند که ترس از وجود ما گریخته است و ما به مرور در حال بازگشت به زندگى هستیم وقتى که راه بهبودی را پیدا مى کنیم در زندگى جدیدمان دیگر جایى براى بى حوصلگى و تن آسایى وجود نخواهد داشت ما پاک مى مانیم و رعایت اصول روحانى را در زندگى مان شروع مى کنیم و از اصولى چون امید تسلیم پذیرش صداقت روشن بینى تمایل ایمان تحمل صبر فروتنى عشق بدون شرط سخاوت و مهربانی بهره مى گیریم به همان نسبتى که بهبودى ما پیش مى رود اصول روحانى تمامى قسمتهاى دیگر زندگى ما را نیز در برخواهد گرفت ما سعى مى کنیم که هم اکنون و همین جا بر طبق اصول این برنامه زندگى کنیم هم زمان با شروع یادگیرى زندگى بر اساس اصول بهبودى احساس شادى وشعف در ما پدید می آید وقتى ما مى بینیم کسى که دو روز پاکى دارد به فرد که یکروز پاک است مى گوید یک معتاد وقتى که تنهاست براى خود رفیق نابابى است در خود احساس سرور مى کنیم وقتى مى بینیم کسى که قبلا نفسش بالانمى آمد حالا به معتادان دیگر کمک مى کند و قادر است در حین صحبت عبارات لازم را براى رساندن پیام بهبودى، پیدا کند احساس خوشحالى مى کنیم

  • ما احساس مى کنیم که زندگیمان ارزش پیدا کرده است
  • از لحاظ روحانى تر وتازه شده ایم و بسیار خوشحالیم که زنده ایم
  • در دوران مصرف زندگى مان تبدیل به تمرین تنازع بقا شده بود
  • ما اکنون به جاى تنازع بقابیشتر زندگى می کنیم ما متوجه شده ایم که در زندگى مان الویت پاک ماندن در مرحله اول و قبل از هر چیز دیگرى است
  • ما اکنون قادریم از زندگى خود لذت ببریم
  • پاک ماندن رادوست داریم و از رساندن پیام بهبودى به معتادان دردمند دیگر به شوق مى آییم
  • اکنون متوجه شده ایم که رفتن به جلسات واقعا کار مى کند به کارگیرى اصول روحانى در زندگى روزانه باعث مى شود که ما دید تازه اى نسبت به خود پیدا کنیم
  • صداقت فروتنى و روشن بینى به ما کمک مى کند که با دیگران منصف باشیم
  • تصمیماتى که مى گیریم با بردباری خواهد بود و ما مى آموزیم که براى خودمان احترام قائل شویم

درسهائى که در دوران بهبودى مى گیریم گاه تلخ و دردآور است کمک به دیگران و قابلیت مشارکت در مورد این درس ها با سایر اعضاى معتادان گمنام باعث مى شود که ازموهبت احترام به خود برخوردار شویم ما نمى توانیم از درد کشیدن معتادان جلوگیرى کنیم اما مى توانیم پیام امیدى را که معتادان در حال بهبودى به ما داده اند، به این دردمندان برسانیم و اصول بهبودى را به همان صورتى که در زندگى خودمان به کار گرفته ایم با آن ها به مشارکت بگذاریم همان طور که ما به یکدیگرکمک می کنیم خداوند هم به ما کمک مى کند زندگى مفهوم تازهاى پیدا کرده واحساس ارزش در ما پدید مى آید از لحاظ روحانى تر و تازه شده و از زنده بودن خود احساس رضایت مى کنیم قسمتى از بیدارى روحانى ما درک تازه اى است که از نیروى برترمان پیدا مى کنیم و این نتیجه مستقیم مشارکت در بهبودى معتادان دیگر است آرى ما دورنماى امیدیم

ما نمونه هاى مشخص کارآیى این برنامه هستیم شادى ما ازپاک زندگى کردن جاذبه اى براى معتاد در حال عذاب است ما بهبود پیدا می کنیم تا پاک و خوشحال زندگى کنیم ما با یک بیداری روحانی که در نتیجه ی این قدم ها یافتیم  سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا درآوریم : در حقیقت قدم دوازدهم شامل تمامی قدم ها می باشد ما باید از آن چه که در یازده قدم قبلی آموخته ایم برای رساندن این پیام و نیز کاربرد اصول بازیببی در تمام امورمان  استفاده کنیم قدم ها هم به گونه منفرد و همین طور دسته جمعی باعث شده اند که این تغییر خالق العاده که ما آن را بنام بیداری روحانی می شناسیم در ما ایجاد گردد بسیاری از ما متحیر شده ایم که این بیداری روحانی چگونه به وقوع می پیوندد ؟ آیا یکباره و ناگهانی است و یا به تدریج در طی مدت طویلی صورت می گیرد ؟ با این که دوستان ما تجربیات کاملا متفاوتی در مورد چگونگی به وقوع پیوستن این بیداری روح داشته اند ولی همگی در این مورد اتفاق نظر دارند که این بیداری از کار کردن روی قدم ها حاصل شده است بیداری ما پیش رونده بوده و از یک جرقه ی آگاهی در قدم اول شروع گشته است پیش از آن که ما حقیقت را در مورد اعتیادمان اقرار کنیم  تاریکی انکار تنها چیزی بود که می شناختیم اما وقتی تسلیم شدیم و اقرار کردیم که ما به تنهائی  قادر نبودیم اعتیادمان را متوقف کنیم یا امیدی برای آینده ی بهتر داشته باشیم کور سویی آن تاریکی را شکافت و بیداری روحانی ما از همان جا آغاز گشت با آن که تجربه ی بیداری روحانی  برای هر یک از اعضاء ما متفاوت می باشد ولی بعضی از تجربیات آن قدر بین همه ی ما به گونه ای یکسان پیش می آید که فراسوی ملیت و مرز بوده و فراگیر است فروتن شدن یکی از آن صفاتی است که تقریبا تمام کسانی که بیداری روحانی یافته اند تجربه نموده اند اولین بار وقتی که ما ذهن مان را نسبت به احتمال وجود نیرویی برتر از خودمان باز نمودیم در ما چیزی اتفاق افتار تواضع پیداکردیم برای بعضی از ما این تجربه آنقدر شگفت انگیز بود که وقتی فهمیدیم در تلاش مان برای بهبودی تنها نبودیم حالتی مثل برق گرفتگی برای مان پیش آمد قدم دوم برای ما به عنوان نخستین روزنه ای بود که از آن شروع به تابش کرد پیدا شدن آن امید اثری قوی و فوری در روح ناامید ما ایجاد نمود و باعث شد برای ادامه  دلیلی پیدا کنیم اشتیاق ما برای یک زندگی متفاوت  مشوق ما در این امر شد که موفق به تسلیمی عمیق تر در قدم سوم شویم ما نه تنها اقرار نمودیم که نمی توانستیم اعتیادمان را کنترل کنیم بلکه یک مرحله جلوتر رفتیم و به این درک رسیدیم که بهتر است اراده و زندگی خود را به نیروی برترمان بسپاریم و باز هم یکی از آن مراحل روحانی به وقوع پیوست

در نتیجه ی این اقرار بالاترین آرامش را یافتیم  در طی انجام قدم سوم شروع به درک این مسئله نمودیم که به منبع فیض نامحدودی به نام نیروی برتر دست یافته ایم که می تواند تمامی آنچه را که برای شفای مان لازم داریم در اختیار ما بگذارد

از جمله این هدیه ها شجاعتی است که برای انجام قدم چهارم لازم داشتیم اغلب ما از سلسله مراحل خود شناسی که لازمه ی انجام این قدم است وحشت داشتیم و با اینکه بقیه ی اعضای جلسات معتادان گمنام  با محبت به ما اطمینان می دادند که نوشتن تراز نامه باعث پاداش روحانی خواهد شد ولی ما مدت ها این کار را عقب انداختیم بالاخره با این که هنوز می ترسیدیم اما تجربه ی بقیه ی معتادان در حال بازیابی را باور کردیم و به انجام قدم چهارم پرداختیم بعد از آن که ترازنامه را تمام کردیم  رشد روحانی را برای خودمان تجربه نمودیم روحیه ما به دلیل احترام به نفسی که در وجودمان ایجاد گردیده بود روز به روز قوی تر می شد ایجاد ارزش های جدید که در قالب دادن به شخصیت جدید ما اثری بسیار مثبت داشتند تنها یکی از فوایدی بود که از انجام قدم چهارم عایدمان گردید اقرار ما در قدم اول به دلیل درماندگی و استیصال صورت گرفت اما اقراری که در قدم پنجم نمودیم داوطلبانه انجام پذیرفت این باز نمودن خصوصی ترین مسائل وجودمان که بدون هیچ کم وکاستی در حضور شخصی دیگر بیان می شدند باعث شد تا ما قدرت این را پیدا کنم که خودمان را باور نموده و به دیگران اعتماد کنیم محبت بی قید وشرط خداوند و پذیرا شدنی که راهنمای مان نسبت به ما از خود نشان داد ما را قادر نمود که از آن پس آن قدر در مورد خود سخت قضاوت نکنیم آگاهی که ما در مورد چگونگی دقیق خطاهای مان یافتیم باعث شد تواضع مان قدری بیشتر شود ما شروع به درک این مسئله نمودیم که فروتنی با دوست داشتن خود تفاوت بسیاری دارد و این احساساتی متفاوت با یکدیگر هستند که نمی توانند بطور هم زمان در ما بروز کنند با آگاهی از چگونگی دقیق خطاهای مان نواقص شخصیتی مان و فروتنی که این آگاهی در ما ایجاد نموده اشتیاق مان در طی انجام قدم ششم برای عوض شدن بی نهایت زیادتر شده است  با اینکه بعضی از ما هنوز در مورد تسلیم و واگذاری نواقص شخصی تی مان مردد بودیم اما بالاخره با ایمان به خدا وند مهربان پیدا نموده بودیم و بر ترس خود در این مورد غلبه کردیم اعتماد وایمان دو عامل مهم بیداری روحانی  برای ما حاصل نمی شدند مگر زمانی که کاملا آمادگی پیدا کنیم و اجازه دهیم نیرویی برتر از خودمان در زندگی ما شروع به کار

کند درخواست آگاهانه ای که ما از خداوند مان برای کمک در انجام قدم هفتم نمودیم مرحله مهمی از ایجاد بیداری در روحمان بود این در خواست شاهدی بارز بر آن بود که ما چقدر از لحاظ روحانی تغییر کرده ایم این جا نقطه ی عطفی بود که طی ان اغلب ما شروع به درک این مسئله نمودیم که نیروی برتر واقعا می تواند تغییرات عظیمی در زندگی ما ایجاد کند از آنجا که  ما در خواست نموده بودیم که از اقدام به انجام کارهایی که از نواقص شخصیتی مان سر چشمه می گرفتند رهایی پیدا کنیم و تا حدودی نیز این رهایی به ما عطا گشت  بالاخره شروع به درک این مسئله نمودیم که معجزه ی باز یابی چه هدایایی را ارائه می کند از آنجا که به ما قول داده شده بود که آزادی ما در زندگی مان ادامه خواهد داشت  به قدم هشتم وارد شدیم تا با انجام آن بفهمیم که در مدت فعال بودن اعتیادمان چه برسر دیگران آورده ایم در این جا هم باز متوجه شدیم که چگونه آمادگی روحانی که قدم های قبلی در ما ایجاد نموده بود  به ما امکان داد تا در مواجهه با درد وپشیمانی نوشتن اسامی کسانی که آزار داده بودیم تاب مقاومت داشته باشیم تمایل ما برای جبران نمودن خسارت از تمام آنان باعث شد که هر چه بیشتر از چنگال خود مشغولی آزاد بشویم برای ما دیگر بازیابی در آنچه که فقط به خودمان کمک می کرد  خلاصه نمی شد افق دید ما از مرز مسائل زندگی شخصی مان فراتر رفته و کوشش های ما در بازیا بی به گونه ای سخاوتمندانه و ایثارگرانه شده است  در وجود ما استعدادی پرورش پیدا کرد که باعث گردید با دیگران همدرد شویم زمانی که درقدم نهم به طی مراحل خسارت پرداختیم به خوبی متوجه شدیم که این فعالیت چگونه باعث رشد بیشتر روحانی ما می گردید  اکنون فروتنی ما در نتیجه ی فهم جدید ی که از احساسات دیگران پیدا کرده بودیم عمیق تر شده بود در نتیجه لیاقت بیشتری که ما برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا کرده بودیم به احترام و ارزشی که برای خودمان قایل بودیم  افزوده گردید ما قادر شدیم از خودمان گرفته به دیگران بدهیم از همه مهمتر  ما آزادی پیدا کردیم  آزادی اینکه در امروز زندگی کنیم و احساس کنیم که در این دنیا مکانی داریم انضباطی که ما از انجام قدم دهم پیدا کردیم ادامه ی دمیدن نفس جدید حیات را به روح در حال بیداری ما تضمین کرد با جدیت و بطور مداوم معیارها و ارزش ها ی نو یافته را در زندگی خود بکار گرفتیم وهر چه بیشتر به تمرین آنها پرداختیم  اهمیت آنها در زندگی مان آشکارتر شد  ما در یافتیم که اگر گسترش رشد روحانی را در نقطه ی کانونی زندگی خود قرار دهیم تمام مسائل و موارد دیگر زندگی ما به طور طبیعی و آنگونه که باید پیش خواهند رفت دقتی که ما معطوف رشد روحانی خود نمودیم بالاخره ما را به قدم یازدهم رسانید تا همین جای برنامه ما قویا متوجه ی یک نیروی پرتوان که زندگی مان را می چرخانید شده بودیم : نیرویی که می توانست سلامت عقل را به ما باز گرداند و نواقص اخلاقی مان را برطرف کند وقتی متوجه شدیم که با این کمک ها چه عشق عمیقی به ما ابراز می گردد شروع به درک هر چه عمیق تر طبیعت عاشقانه ی نیروی برتر خود نمودیم  آن خلاء روحانی که در ابتدای بازیابی در دون ما وجود داشت اکنون با سپاس گزاری  عشق بی چون و چرا و اشتیاق خدمت به خداوند و مخلوقات او پرگردیده است به گونه ای غیر قابل انکار یک بیداری روحانی را تجربه کرده ایم ما متوجه شده ایم که مسائل اساسی و لازم برای پر ثمر نمودن گسترش این بیداری روحانی  یکی نشان دادن عملی قدر شناسی مان و دیگری به اجرا در آوردن اصول بازیابی در تمام مراحل زندگی مان می باشند لیکن این ها کارهایی نیستند که ما فقط برای تضمین ادامه ی بهبودی و بازیابی خودمان انجام می دهیم معتادان گمنام یک برنامه ی خودخواهانه نیست در حقیقت روح قدم دوازدهم از اصل ایثار و از خودگذشتگی در خدمت بنیان گرفته است توجه به اصل از خودگذشتگی در کوشش هایی که برای رساندن پیام می کنیم چه برای وضعیت روحانی خودمان و چه برای آن هایی که سعی می کنیم پیام را دریافت کنند حائز حداکثر اهمیت ممکن می باشد قدم دوازدهم از یک سری اصول روحانی برخوردار می باشد هر چه ما بیشتر به دیگران کمک کنیم  بیشتر به خودمان کمک می کنیم

برای مثال : اگر ما متوجه شویم که دچار اشکال شده ایم و ایمان مان دچار تزلزل شده است  کمتر اقدامی به اندازه کمک به یک تازه وارد سریعا در روحیه ی ما ایجاد تأثیر مثبت خواهد نمود

در این برنامه یک اقدام سخاوتمندانه باعث وقوع معجزات می گردد ما را از درون لاک خودمان بیرون می کشد و باعث می شود که از آنچه قبلا به نظر می رسید مشکل لاینحل باشد  دیدگاهی بسیار واضح تر پیدا نمائیم  هر بار ما به شخص دیگری می گوییم که برنامه معتادان گمنام کار می کند باور خودمان نسبت به برنامه تقویت می شود بسیاری از ما وقتی به خدمت در معتادان گمنام کمر می بندند دلشان می خواهد همان گونه خدماتی را ارائه دهند که در بدو ورود خودشان دریافت می کردند

مثلا بعضی از ما که اولین تماس شان با برنامه از طریق خدمات تلفنی میسر شد  بعد ها خوششان می آید که خدمت پاسخ گویی تلفن برنامه ی شهرشان را به عهده بگیرند بعضی دیگرمان علاقه دارند که در بیمارستانها  مراکز بازپروی یا زندان ها خدمت کنند چون در اینگونه مکان ها بود که برای اولین بار پیام جلسات معتادان گمنام  را شنیدند

بدون توجه به نوع خدمتی که انتخاب کرده ایم باید به خاطر داشته باشیم که دلیل خدمت نمودن ما  انجام هدف اصلی یعنی رساندن پیام می باشد اکنون باید از خود بپرسیم که اصولا این پیام که ما سعی در رساندن آن کنیم چیست؟ آیا این است که ما دیگر هرگز مجبور به مصرف مواد مخدر نخواهیم بود؟ آیا پیام این است که به دلیل بازیابی  دیگر ما کاندیدای منتخب زندان ها  تیمارستان ها و مرگ زودرس نخواهیم بود؟ آیا پیام ابراز امید و باورداشتن آن است که یک معتاد هر معتادی می تواند از بیماری اعتیاد بهبودی حاصل کند؟ بسیار خوب پیام ما همه ی این ها و نیز بیش از این ها است پیامی که ما می رسانیم آن است که بکار گرفتن اصولی که قدم های دوازده گانه نهفته است ما یک بیداری روحانی پیدا نموده ایم اکنون در این مقطع این بیداری روحانی به هر معنی یا گونه ای که برای هر یک از ما تجلی نموده و باور داریم در واقع خود پیامی است که ما به اشخاص طالب بهبودی می رسانیم

در برنامه ما رساندن پیام راه های متفاوتی دارد که مانند خود اعضای مان گوناگون می باشد  با این همه یک تعداد اصول برای راهنمایی ما به عنوان یک انجمن وجود دارند که متوجه شده ایم در کمک به عنوان یک انجمن وجود دارند که متوجه شده ایم در کمک به ما نقش عمده ای دارند. اول و مهم تر از همه آن که ، ما تجربه ی توانایی و امیدهای خود را با بقیه اعضا در میان مشارکت می گذاریم این بدان معنی است که ما از تجربه شخص خودمان سخن می گوییم نه از تئوری هایی که از منابع دیگر شنیده ایم این خود باز بدان معنا است که ما تجربه خودمان را به مشارکت می گذاریم  نه آن که تجربیات شخص دیگری را

کار ما این نیست که به شخصی که طالب بهبودی است بگوییم کجا کار کند  با چه کسی کار کند چگونه فرزندانش را بزرگ کند  یا از هر مسئله ی دیگری که خارج اززمینه ی تجربه شخصی ما در بازیابی است سخن برانیم ممکن است  شخصی که می خواهیم به او کمک کنیم در همان گونه مسائل نیز مشکل داشته باشد ولی بهترین کمکی که از ما ساخته است به عهده گرفتن مدیریت زندگی او نیست بلکه در میان گذاردن تجربیات شخصی مان در همان موارد خاص می باشد

لازمه ی دست یابی به یک روش شخصی برای رساندن پیام  تنها یک چیز است : فقط آنکه هستیم باشیم هر یک از ما یک شخصیت منحصر به فرد  داریم که قطعا برای بسیاری جالب است  بعضی از ما شوخ طبعی بخصوصی دارند که ممکن است همین باعث رسوخ شان در شخصی شود که احساس بیچارگی می کند بعضی دیگر از ما به طور خاصی خونگرم ودلسوز هستند و با احساس همدردی شان قادرند به داد معتادی که به ندرت به او محبت شده برسند بعضی دیگر از ما قدرتی عجیب در گفتن حقیقت قاطع و عریان به معتادانی دارند که سالها برای این که کسی این طور آن ها را با واقعیت مواجهه کند می مردند بعضی دیگر از ما استعدادی دارند که وقتی عضو یک کمیته می شوند باعث خدماتی خیلی ارزشمندی می گردند اما اعضای دیگری هم داریم که قدرت شان در کار کردن با یک معتاد در حال رنج می باشد ساختار شخصیتی ما هر چه باشد فرقی نمی کند ما می توانیم مطمئن باشیم که وقتی از ته دل سعی می کنیم پیام را برسانیم خواهیم توانست به داد معتادی که به دنبال بهبودی است برسیم ما متوجه شده ایم که درکمک به یک معتاد دیگر محدودیت هایی داریم ما نمی توانیم کسی را مجبور کنیم که مصرف مواد مخدر را قطع کند  نمی توانیم نتیجه کار کردن قدم ها را به دیگری بدهیم نمی توانیم به جای آنان رشد کنیم یا به گونه ای سحرآمیز معتاد دیگری را از تنهایی یا درد کشیدن معاف کنیم ما نه تنها در مقابل اعتیادمان عاجزیم بلکه در مقابل اعتیاد اشخاص دیگر هم عاجز هستیم ما فقط می توانیم سعی کنیم پیام را برسانیم  ولی قادر نیستیم معین کنیم چه کسی آن را دریافت خواهد نمود  جواب اینکه چه کسی آمادگی شنیدن پیام بهبودی را دارد و چه کسی آمادگی ندارد مطلقا به ما مربوط نیست بسیاری از ما به این گونه پیش داوری ها راجع به اشتیاق یک معتاد برای بهبودی دست زدیم و بعد از مدتی روشن شد که کاملا در اشتباه بوده ایم  همان گونه که نمی توان راجع به یک تازه وارد که به نظر نمونه می آید با اطمینان نظر داد که پاک باقی خواهد ماند  هدف ما باید آن باشد که پیام بهبودی را بدون قید و شرطی به هر کسی که نسبت به آن ابراز علاقه می کند برسانیم این که آیا ما به خصیصه ی محبت غیر مشروط دست یافته ایم یا نه از رفتاری که از خود بروز می دهیم مشخص خواهد شد هر شخصی که دست خود را برای دریافت کمک دراز می کند  مستحق ترحم  توجه و پذیرفته شدن می باشد و نباید شروطی برای محبت خود قایل شویم هر معتادی بدون توجه به مدت پاکی اش باید ازاد باشد درد دل خود را در محیطی عاری از هر گونه قضاوت  ابراز کند اغلب ما متوجه شده ایم که قادریم حداکثر همدردی رااز خود نسبت به معتادانی که از بیماری خود در رنج هستند نشان دهیم چون خودمان نیز به همان بیماری مبتلا هستیم

همدردی دلسوزی و درک ما از یک معتاد  سطحی و زبانی نیست بلکه زاییده ی رنجی است که هر دو نفر ما شخصا تجربه کرده ایم وقتی ما به یکدیگر می رسیم درست مثل دو نفر که مدتی قبل از یک فاجعه جان سالم بدر برده اند دیگری را در آغوش می گیریم این تجربه ی مشترک که ما داشتیم بیش ازهر چیز دیگر باعث ایجاد محیط گرم و محبت غیر مشروط در جلسات شده است کمک به دیگران احتمالا بالاترین آرمانی است که در قلب انسان نهفته شده و ارزش والایی است که وقتی نیروی برتر وارد زندگی مان شد  در ما به ودیعه می گذارد

چه زیباست از خداوندمان استدعا کنیم ما را وسیله ای قرار دهد برای انجام اراده ی خودش و رساندن پیام به یک معتاد دیگر  وقتی با جدیت اصول بازیابی را به کار بندیم  می توانیم از ادامه ی برقراری رابطه ی خود با نیروی برترمان مطمئن شده و آگاه باشیم که خدماتی که ما به دیگران می کنیم از روحانیت ریشه گرفته اند

وقتی اصول برنامه را در زندگی خود رعایت کنیم روحانیت راه زندگی ما خواهد شد و ما شاهدی زنده و ثمره ای از زندگی به روال این اصول خواهیم گشت که به نوبهی خود بهترین پبام برای معتاد دیگر می باشد لازم نیست برای روشن بین شدن صبر کنیم تا به قدم دوم برسیم برای داشتن شجاعت و صداقت  حتما لازم نیست ترازنامه بنویسیم فروتنی همیشه صفتی پسندیده است  چه آن زمان که از خداوندمان درخواست بر طرف کردن کمبودهای اخلاقی مان را می کنیم چه آن زمان که در محیط کار با همکاران مان هستیم و یا با یک دوست به صحبت مشغولیم سعی ما بر آن است که اصول بازیابی رادر تمام امور خود  هم در داخل و همدر خارج از جلسات به اجرا در آوریم  برای ما نباید تفاوت داشته باشد که با چه شخصی طرف هستیم، یا این کار چه قدر مشکل است ما رعایت اصول بازیابی را نقطه مرکزی زندگی خود قرار می دهیم تنها امید ما برای رهایی از بیماری اعتیاد آن می باشد که به رعایت این اصول در زندگی روزانه ای خود بپردازیم بااینکه هدف ما به نظر دور می رسد  اما متوجه شده ایم که قابل حصول است قدرشناسی ای که ما از هدیه ی بهبودی پیدا می کنیم نیروی زیربنای تمام فعالیت های مان و تار وپود انگیزه تأثیر ما در زندگی خودمان و اطرافیان مان می باشد حتی وقتی ساکت هستیم صدای سپاسگزاری ما ناشنیده نمی ماند این صدای آرام وقتی ما در مسیر بازیابی وجود خود  به بقیه ی انسان ها صحبت می کنیم به حداکثر وضوح می رسد وقتی ما خود را در این سفر روحانی به خاطر کمک به دیگری به مخاطره می اندازیم سرفراز گردیده  روحمان بیدار می شود و افقی که در برابرمان قرار دارد به نهایت گسترده تر می گردد  روح خدایی که در درون هر یک از ما نهفته است  جرقه ی حیاتی که در وجود ما به دلیل بیماری مان تقریبا خاموش شده بود  بار دیگر با بکار بردن قدم های دوازده گانه معتادان گمنام شعله ور گردیده است سلوک ما در مسیری که با این قدم ها همواره گردیده است  آغاز می گردد

 

تجربه کلی که از کارکرد قدم ها بدست آورده ایم :

قدم یک

به تنهایی و با تکیه به افکار و عقاید خود محورانه مان نابود می شویم و در هیچ زمینه ای قابلیت اراده کردن زندگیمان را نداریم

قدم دو

سلامت عقل نداریم  تعادل و ثبات در تصمیم گیری ها نداریم و زمانی می توانیم معقول زندگی کنیم که به نیروی برتر از خودمان اعتماد کنیم

 

 

قدم سه

سعی می کنیم و تصمیم می گیریم  دست از زندگی با اراده شخصی در تمام زمینه ها برداریم و زندگی مان را به مراقبت خداوند بسپاریم و چیزی را کنترل نکنیم

قدم چهار

تمامی زوایای وجودیمان را مورد بررسی قرار می دهیم و نقاط ضعف و قوت خویش را ارزیابی می نماییم

قدم پنج

چگونگی دقیق خطاهایمان را اقرار می کنیم و نقش واقعی خودمان را کشف کرده و به نقش اصلی خودمان به عنوان یک انسان آگاه می شویم

قدم شش

آمادگی پیدا می کنیم که با آگاهی از نقص ها و تاثیر مخرب آنها بر خودمان و دیگران توسط خداوند برطرف سازد

قدم هفت

با فروتنی از خداوند می خواهیم نقص ها و کمبودهایمان را مرتفع سازد

قدم هشت

لیستی از افرادی که از ما خسارت دیده اند ، تهیه نموده و تمایل پیدا کرده ایم از همه آنها با کمک‌ راهنما جبران خسارت نماییم

قدم نه

در هر جا امکان داشت در اسرع وقت از این افراد جبران خسارت نمودیم

 

 

 

قدم ده

به طور روزانه از اعمال  افکار و احساسات خودمان ترازنامه تهیه نمودیم و هر کجا در اشتباه بودیم سریعا افرار نمودیم

قدم یازده

رابطه آگاهانه مان را با خداوند از طریق دعا و مراقبه افزایش دادیم و نگاهمان به زندگی واقعی تر شد

به طور کلی تجربه ما از کارکرد قدم ها این است که ما یک انسان هستیم و باید با درستکاری در اجتماع زندگی پاک  شاد و آرام داشته باشیم و به دیگران نیز خدمت کنیم   همه ما قبل از آمدن به انجمن دارای یک زندگی مملو از ترس ، اضطراب ، آشفتگی و ناامیدی بودیم و بواقع هیچ کنترلی بر زندگی و اطراف خود نداشتیم ولی اکنون به آرامش نسبی  اعتماد به نفس کافی و عزت نفس پیدا کرده ایم و دیگر احساس حقارت و تنهایی نمی کنیم و یقین داریم که ما هم جزئی از کل هستیم و برای دیگران مهم و دارای اعتبار و اطمینان می باشیم و همه این ها نتیجه کارکرد قدم ها است که بدست آورده ایم

بیداری روحانی ما :

با ورودمان به انجمن و تمایل به تغییر ،بصورت پیشرونده و به آرامی صورت پذیرفت تلاش نمودیم که تجربه ها و رهنمودها و اصول برنامه را به اجراء بگذاریمبا یادگیری و عملکرد از روی اصول روحانی قدم ها روحیه و عزت نفسمان روز به روز قوی تر شد سعی نمودیم هر روز درک فهم از خودمان  خداوند و دوازده قدم تغییر یافته و بیشتر شود هر چه ایمان و اعتقاد مان به نیروی برترمان افزایش یافت روح مان بیدارتر گشت با ایجاد رابطه های هر چه سالمتر دیگران و پرهیز از الگوهای رفتاری خودمحورانه و معتاد گونه مان  با قرار دادن روحانیت و معنویت در صدر افکار و رفتارمان در تمام امور با خدمت نمودن به دیگران و قرار دادن چنین انگیزه ای در الویت معیارها و اعتقاد اتمان با درمیان گذاشتن تجربه و نیرویمان به دیگران و امیدوار نمودن آنها به زندگی  علی الخصوص همدردانمان سعی کردیم خود واقعی مان را پیدا نماییم و همان را به نمایش بگذاریم روحیه شکرگزاری و قدرشناسی را در خود تقویت نموده ایم تلاش کردیم به مرور کمتر از انکار شخصیتی استفاده نماییم کنترل نمودن و تایید یا توجه طلبی مان را روز به روز کاهش دادیم آنچه را که به رایگان بدست آوردیم  با سخاوتمندی در اختیار دیگران گذاشتیم  سعی کردیم خدمت هایمان خالی از هوای نفس و چشم داشت باشد بیداری روحانی ما تجربه است کاملا لذت بخش و غیر قابل وصف  چرا که آرامش  امنیت  رضایت  امید و شادی واقعی را برایمان به همراه داشته است ببنش باور و اعتقاداتمان پاینده و ثابت شده است دیدگاه مان به خود روابطمان به دیگران و نیروی برترمان تغییر یافته است حال سعی می نماییم  عملکردمان بر مبنای چنین باورهایی که ناشی از اصول روحانی قدم هاست شکل بگیرد

مادامی که روزانه روح مان بیدار شود :

1) آرامش  رضایت  امنیت  امید و شادابی درونیمان افزایش می یابد اعتماد به نفس داریم  خویشتن پذیریم  به خود احترام می گذاریم  به خودمان خسارت نمی زنیم  عزت نفس پیدا کرده ایم  فقط برای امروز و در لحظه زندگی می کنیم  روحانیت در زندگیمان الویت دارد  خلاء روحانی و احساس تنهایی آزارمان نمی دهد  با خود واقعی مان زندگی می کنیم  خودمان را به چشم ابزاری در دستان خداوند می بینیم که پیام آور صلح و آرامش و پاکی هستیم  خود را یک انسان هدفدار می‌بینیم  تعادل روحانی ، روانی و احساسی داریم  در جستجوی شهرت تایید و توجه دیگران نیستیم  ترس و هوای نفس نیروی محرکه مان نیست

2) روابطمان با دیگران سالم و مسالمت آمیز  ثمربخش و لذت آور است  به نظرات احساسات و نیازهای دیگران توجه می کنیم  خدمتگزار دیگران می شویم  دیگران را درک می کنیم تسلی می دهیم و کمکشان می نماییم ( در صورت درخواست ) کسی را کنترل نمی کنیم و در صدد تغییر آنها بر نمی آییم  فرصت اشتباه به دیگران می دهیم و اجازه می دهیم زندگی کنند  پیام رسان پاکی  بهبودی و امیدیم  غرورمان کاهش یافته و فروتنی مان افزایش یافته است  ( در روابط )

3) ایمان  اعتماد و تسلیم در قبال نیروی برتر مهربان خود داریم و همواره به او تکیه نموده و سعی می نماییم اراده او را بر اراده خودمان ترجیح دهیم و به اجراء بگذاریم عملکرد همیشه ثابت و پاینده نیست و بستگی به رعایت صداقت  روشن بینی  تمایل و دیگر اصول روحانی دارد که توسط ما در اجرای برنامه بهبودی انجام می شود تمامی اصول روحانی بطور زنجیروار به ما کمک کرده اند تا بتوانیم پاک ، شاد و آرام زندگی کنیم

به نظر ما اصلی که بتوانیم آن را سر منشاء دیگر اصول روحانی قرار دهیم  اصل روحانی تسلیم است که لازمه بکار بستن دیگر اصول می باشد ما در آخر و آنجایی که جز مرگ هیچ راهی برای فرار از چنگال مواد مخدر نداشتیم  به این نتیجه رسیده بودیم که دیگر هیچ تلاش و تقلای شخصی قادر نیست ما را از منجلابی که بودیم نجات دهد دیگر کاری از اراده شخصی مان بر نمی‌آمد و در انتظار مرگ و سرنوشت شوم خود بودیم یعنی در اثر قدرت کشنده بیماری اعتیاد و مواد مخدر قدرتی برای ما باقی نمانده بود و در همین نا امیدی و انزوا بود که خداوند دست ما را گرفت و به زندگیمان باز گرداند این تجربه زنده سبب شد به این نتیجه برسیم که لازمه زندگی کردن بدون مواد مخدر و بصورت یک انسان همان تسلیم است با روحیه تسلیم وارد برنامه معتادان گمنام شدیم و با واقعیت نگری متوجه شدیم که راهی برای نجات بجز اصول روحانی برنامه نیست دوازده قدم ما را تربیت نموده و پرورش داده و این تسلیم برنامه و قدم هایش است که ما را قابل می‌سازد تا بتوانیم پاک شاد و آرام ادامه حیات دهیم تسلیم بودن در برابر اصول بهبودی قابلیت فرا گیری و به کار بستن اصول روحانی اش را به ما عطا می‌کند

 

مفهوم بیداری روحانی :

مفهوم بیداری روحانی برای ما یعنی این که به حقیقت زندگی یک انسان و همان اشرف مخلوقات دست یابیم  معنای زندگی در گرو رسیدن به یک بیداری روحانی است

بیداری روحانی یعنی :

  • 1 ) آگاهی از چگونه زیستنی که ارزش زنده ماندن را داشته باشد
  • 2 ) احترام و عزت نفس
  • 3 ) اجازه مراقبت و دخالت نمودن خداوند در زندگی
  • 4 ) توجه به نیازها ، احساسات و نظرات دیگران
  • 5 ) ایثار و از خود گذشتگی بدون توقع و چشم داشت
  • 6 ) زندگی در امروز و بدور از دیروز و فردا
  • 7 ) در الویت قرار دادن مسائل معنوی و روحانی در صدر افکار و اعمال مان
  • 8 ) سپاسگزار و شکرگزار خداوند بودن
  • 9 ) عشق بلاعوض و اشتیاق خدمت به خود دیگران و خداوند
  • 10 ) پیام امید زندگی و بهبودی را رساندن
  • 11 ) آنچه که می گوییم باشیم و آنی باشیم که می گوییم
  • 12 ) اجازه اشتباه کردن به دیگران دادن و آن گونه که می خواهند زندگی کنند
  • 13 ) پرهیز از تایید و توجه طلبی
  • 14 ) دوری از قدرت شهرت شهوت و ثروت طلبی
  • 15 ) مهربان بخشنده  فروتن و صادق بودن
  • 16 ) تعادل روحی روانی احساسی و رفتاری داشتن
  • 17 ) بازی نکردن نقش خداوند
  • 18 ) برطرف شدن خلاء روحانی و احساس تنهایی و نومیدی
  • 19 ) رهایی از اسارت نفس
  • 20 ) الگویی برای انسانیت و آدمیت

فرق بین جاذبه و تبلیغ :

دوستان محترم تبلیغ بد نیست ما به هیچ وقت توصیه نمی کنیم شما تبلیغ را سرنگون کنید تا جاذبه را به اوج برسانید. جاذبه و تبلیغ دارای دو روش مجزا از همدیگر هستند ما ترجیح دادیم از جاذبه استفاده کنیم چون جاذبه منجر به تغییر درونی در من بیمار خواهد شد چون ما بیمار هستیم  لازم است از جاذبه استفاده کنیم تا هم خود تغییر کنیم و هم اینک مبادا از مسیر تبلیغ به کلاهبرداری برسیم اخه ما بیماریم و در هر کاری افراط و تفریط می کنیم اگر می خواستیم از تبلیغ استفاده کنیم  آنقدر اغراق می کردیم که کلا خود موضوع تغییر می کرد و بجای تبلیغ می رفتیم تو مسیر کلاهبرداری و دادن وعده و  وعید و ….

باز هم تاکید می کنم ما قرار نیست تبلیغ را بکوبیم تا جاذبه زیبا به نظر برسد تنها کسانی تبلیغ را می کوبند که ندانند جاذبه چیست اصن جاذبه با تبلیغ فرق دارد در جاذبه ما درونمان تغییر می کند در جاذبه ما همانطور که آرزو داشتیم  خودمان را طوری تغییر می دهیم که مثل آرزو هایمان بشویم انقدر خوب صادق  درستکار بخشنده با نزاکت  خویشتن دار و… می شویم که دیگران از دیدن ما لذت ببرن البته ما همیشه اینگونه خواهیم بود  نه اینکه نمایش بدهیم ماسک بزنیم قدم ها را کار می کنیم که زیبا شویم هم درونمان زیبا شود هم بیرونمان شیک و مرتب گردد جاذبه تغییر واقعی من معتاد به سمت بهبودی است تغییری که هر کسی که مرا می شناخت  امروز آنرا بیان می کند

  • جاذبه فریاد من نیست که من که هستم
  • جاذبه فریاد دیگران است که من امروز فردی خوب برای جامعه و خانواده ام هستم
  • در جاذبه من سخن نمی گویم
  • در جاذبه من مدرکی نشان نمی دهم
  • در جاذبه من داد نمی زنم
  • در جاذبه دیگران مرا نشان همدیگر می دهند
  • در جاذبه دیگران از من می پرسند چه کردی که اینگونه زیبا شدی
  • و…….

باز هم می گویم

  • جاذبه نشانه آشکار رسیدن به بیداری روحانی است
  • جاذبه تغییری درونی است
  • جاذبه نمایش واقعی خوب شدن من به جامعه است
  • جاذبه عطری است که از درون من به مشام دیگران خواهد رسید

خوش به حال کسی که هیچ نگوید و به همه پیام برساند بیاییم کمی مثل انسان های عادی به معنای درست کلمات توجه کنیم تبلیغ غلو سازی نیست برخی به غلط تصور می کنند تبلیغ غلو سازی است در صورتی که تبلیغ  دیده شدن است گاهی شما چیزی را تولید کرده اید یا چیزی را ساخته اید که جدید و نا آشنا است برای اینکه دیگران آنرا ببینند تمرکز افراد را به وسیله ابزار های چون فریاد زدن موزیک  نور افشانی و… به سمت آن جلب می کنید در تبلیغ غلو سازی روی نمی دهد بلکه تبلیغ کشاندن تمرکز افراد به سمت شی است که می خواهید دیگران آنرا مشاهده کنند کلاهبرداری  غلو سازی است تا انسان ها را فریب بدهند در تبلیغ معرفی شی فقط صورت می گیرد در کلاهبرداری  غلو سازی به قصد فروش جنس رخ می دهد

راهنما و رهجو در گام دوازدهم :

روش ما بر مبنای رابطه ای دو طرفه که در جزوه فقط برای امروز بیان گردیده است  شکل می گیرد رهجو به صلاحدید انتخاب و تشخیص خودش  به ما اعتماد نموده است و ما وظیفه داریم تا مادامی که او بر تعهد و انتخابش پابرجاست بعنوان یک راهنما درکش کنیم و در بازیابی زندگی از دست داده اش کمکش نماییم تا زمانی که این عهد و پیمان شفاهی و اخلاقی برجای است  راهنمای او هستیم مگر این که با عملکردش ثابت نماید که به ما اعتماد ندارد و در عمل این رابطه را برهم می زند  آنگاه است که او را بمانند یک دوست بهبودی و نه یک رهجو یاری خواهیم نمود هیچ گاه به این مسئله بطور غیر جدی و بی حوصله نگاه نکرده ایم چرا که اعتقاد و باورمان به یک چنین رابطه مهمی بصورت مسئله مرگ و زندگیست رابطه راهنما و رهجو فقط در قالب ادامه نشان و منحصر به سؤال و جواب جلسات قدم نیست آن چه را که از دانش و تجربه بهبودیست در قالب تجربه و رهنمود با او در میان می گذاریم و در عین حال او را کنترل نمی نماییم ما فقط پیام امید نیرو داده و تجربه بازیابی مان را با او به مشارکت می گذاریم حال حق انتخاب دارد که انجامش دهد یا خیر از هر گونه تماس و ایجاد رابطه خانوادگی پرهیز می نماییم تمام تلاشمان را می کنیم که رهجویمان نقش و مسئولیت واقعی زندگی را درک کنند و با آنها زندگی نمایند سعی می‌کنیم در تمام جهات زندگی و با اجرای اصول روحانی و اخلاقی برنامه بهبودی الگویی شایسته و مناسب برای آنها باشیم آرزوی پاکی  سعادت و شادی را برای همه آنها از صمیم قلب داریم تفاوت قائل نشدن بین رهجوها  تکلیف نکردن و فقط پیشنهاد و همیشه در دسترس رهجو بودن سعی می کنیم فقط در رابطه با تجربه پاک ماندن و بهبودی حاصل از دانش و درک مان از قدم ها و سنت ها با آنها مرتبط باشیم و در مسائل کاری و زندگی شخصی آنها مداخله نمی نماییم

منافع پیام رساندن :

  • 1 ) ما تا مادامی که فقط گیرنده پیام هستیم یعنی همچنان یک انسان منفعت طلب و خودخواه هستیم اما وقتی دهنده پیام می شویم و ایثار می نماییم به یک تعادل معقول و منطقی دست پیدا می کنیم
  • 2 ) یکی از بهترین و مؤثرترین راه های شکرگزاری و سپاسگزاری از خداوند همین پیام رسانی است  چرا که راه زندگی و تجربه خودمان را با دیگران در میان می گذاریم تا بتوانیم به بندگان خدا خدمتی نماییم و آرامش و رضایت حاصل از آن را در زندگیمان ببینیم
  • پیام گفتاری :

پیام ما پیام تجربه بهبودی  امید و نیروست و هر چه آن را بیشتر و بهتر منتقل نماییم خودمان بهتر امیدوارتر و نیرومندتر می شویم  چرا که احساس بودن و مؤثرتر بودن پیدا می نماییم

  • پیام رفتاری :

هر چه رفتار و عملکردمان موجه و قابل الگوبرداری باشد  مطمئنا از زندگی لذت بیشتری برده و موفق تر خواهیم شد

  • 5 ) دائمنا آنچه را که یاد گرفته ایم و درک کرده ایم مرور می نماییم و ملکه ذهنمان می شود و حفظش می کنیم
  • 6 ) دینی را که خداوند و دیگران برگردنمان دارند را ادا می نماییم
  • 7 ) با پیام رسانی روحمان و وجدانمان آسوده تر می شود
  • 8 ) خلاء روحانی مان برطرف می شود و احساس تنهایی و ناامیدی نمی کنیم
  • 9 ) زندگیمان معنادار می شود و اعتماد به نفس پیدا می کنیم و …

خدمت از خود گذشتگی و عشق بلاعوض :

یعنی انجام دادن کار درست با انگیزه درست اگر انگیزه های ما بر اساس نواقصمان باشد   تاثیر چندانی بر دیگران نخواهد داشت

عشق بلا عوض یعنی محبت قاطعانه بدون چشمداشت و بدون انگیزه های مادی و زمینی تمرین این اصول فقط با بکار بستن آن ممکن است چرا که زندگی روحانی تئوری نیست و نیاز به اقدام و عمل است و ما هر روز منتظر و آماده یک جلسه اضافی برای کمک به تازه وارد و خدمت در کمیته های فرعی و خوش آمد گویی به تازه واردین باشیم

من چگونه آنرا تمرین می کنم ؟ یعنی بدون هوای نفس بدون تایید طلبی و چشم داشت یعنی خدمت برای خداوند و نتیجه را به او سپردن ما پیام را می رسانیم و باقی را به او می سپارم  ما با نیت خیر به خدمت سازنده مشغول گشته عشقی که گرفته ایم را می رسانیم از خود رها گشته به دیگران توجه می نماییم بزرگترین مشکل ما خود مشغولی فروانی است که داریم و بزرگترین ابزار بهبودی خدمت خالی از هوای نفس با ایثار و از خود گذشتگی عشق بدون شرط را به دیگران می دهیم ما از دادن عشق جریان بهبودی را به حرکت در می آوریم  یعنی دیگران را درست به خاطر همان چه که هستند بپذیریم و بدون توقع و چشمداشت بهترینها را بدانها بدهیم به جای قضاوت کردن ما در جستجوی راه هائی برای کمک کردن هستیم وظیفه ما برافروختن شعله های تمایل است نه فرونشاندن آن هر معتادی که قدم به داخل جلسه می گذارد  حتی اگر معتاد در حال مصرف باشد  درجه ای از تمایل را از خود بروز می دهد که نمی توان آن را به حساب نیاورد جائی که تاکید بروی اهمیت پرهیز کامل است  مقدم معتادان در حال مصرف در جلسات گرامی داشته شده و آنان را ترغیب به بازگشت می کنیم

کتاب چگونگی عملکرد راهنما شدن در مراکز درمانی :

اگر یک مرکز درمانی مایل به ایجاد شرایطی برای نقش یک راهنما باشد در آنصورت ما می توانیم با آنها به گفتگو بپردازیم می توانیم درمورد ماهیت راهنما شدن در انجمن با استفاده از ابزارهایی نظیر تک برگی راهنما و رهجو شدن با آنها بحث و تبادل نظر کنیم همچنین می توانیم با استفاده از روشی مبتنی بر همکاری همراه با تجلیل از استقلال اعضای مان تصویری واقع بینانه از راهنما و رهجو شدن را به حرفه ای های مراکز درمانی ارائه دهیم

در نهایت هر عضوی خود به تنهایی می تواند در مورد راهنما شدن یا نشدن در مرکز درمانی تصمیم بگیرد که آن مرکز اجازه راهنما شدن را با پیروی از دستورالعملهای خود می دهد یا خیر مراکز درمانی اغلب تصمیم خواهند گرفت مراجعین خود را به جلسات انجمن در اجتماع اعزام نمایند ممکن است گروهها تمایل داشته باشند خود را برای ورود اینگونه اعضای تازه وارد آماده کنند اعضاء می توانند با تکیه بر وجدان گروهی در مورد بهترین شیوه خوشامد گویی و استقبال از مراجعین مراکز درمانی، تصمیم گیری نمایند بعضی از گروهها دارای عضو خوشامدگو مخصوص این کار بوده در حالی که گروههای دیگر، برنامه زمانبندی جلسات را همراه با شماره تلفن اعضاء ارائه می کنند گروههای که از تعداد زیاد مراجعین مراکز درمانی به مشکل برخورده اند (به ستوه آمده اند) می توانند فرمت (ضوابط) مؤثرتری را در جلسات خود اعمال نمایند برای جلسه ای که تعداد زیادی تازه وارد دارد فرمت سخنرانی یا پرسش و پاسخ ممکن است از کارائی بیشتری برخوردار باشد جهت بهبود جو جلسه اعضای گروه همیشه می توانند بر روی مشارکت بهبودی در انجمن و مزایای راهنما و رهجو شدن تمرکز کنند روابطی که با سازمانهای خارجی برقرار می کنیم براساس نظرات رهبران ما نیست گروهها خودشان مسئولیت همکاری با سازمانهای دیگر و تحکیم و گسترش روابط خود با آنها را بر عهده دارند

چگونگی عملکرد(سنت شش- صفحه 170) کتابچه اطلاع رسانی انجمن معتادان گمنام فصل هفتم درمان : بیماران بستری موقت بیماران سرپائی  و یا بیماران بستری دائمی

برآورد عضویت خدمات جهانی معتادان گمنام نشان می دهد بیش از 40 درصد اعضا به واسطه تشویق کارکنان مراکز درمانی اعتیاد توانسته اند جلسات انجمن را پیدا کنند. ایجاد روابط با افراد حرفه ای در مراکز درمانی اعتیاد می تواند روش مؤثری برای حصول اطمینان از در دسترس بودن پیام بهبودی به معتادان باشد هنگام همکاری و تعامل با ارائه دهندگان خدمات درمانی و انجمن های حرفه ای درمان تلاش می کنیم تا به اهداف زیر دست یابیم: قابل اطمینان  در دسترس و چشمگیر بودن معتادان گمنام را افزایش می دهیم ارتقای آگاهی از اینکه انجمن منبعی است در خدمت اجتماع نشان دادن اينكه انجمن سازمانی است خودکفا و کارآمد که در آن هیچ گونه حق عضویتی وجود ندارد در این بخش  صرف نظر از حیطه درمانی  سعی شده از شیوه هایی جهت ایجاد روابط استفاده کرد که به احتمال زیاد کمک می کند تا بتوانیم به اهداف یاد شده بالا دست یابیم اطلاعاتی در مورد آماده سازی یک کمیته  آموزش خدمتگزاران مورد اعتماد و گسترش دست یابی به مراکز درمانی مختلف و چگونگی همکاری و تعامل با آنان در این بخش آورده شده است

کتابچه اطلاع رسانی انجمن فصل هفتم ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر :

  • 1 ) هیچ کس به اندازه یک معتاد نمی تواند به معتاد دیگر در جهت پاک ماندن و بهبود یافتن کمک کند
  • 2 ) هیچ چیز به اندازه کمک به معتادان دیگر نمی تواند مرا پاک نگهدارد و به بهبودیم کمک کند

این یک روش است که به این طریق می توانیم در کنار یکدیگر و با خدمت به یکدیگر زنده بمانیم و از آن لذت ببریم پی بردن به ارزش آن در هدفمان و درکمان نیست و فقط به بخش کوچکی از آن آگاهی داریم

این که یک معتاد درد و ناراحتی های ناشی از اعتیاد را و چک و لگد مواد را خود تجربه نموده و ناراحتی های روحی و روانی را با عمق وجود احساس کرده و به قول معروف به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را در حقیقت در این کمک یک خاصیت معجزه گونه ایی وجود دارد که فوق العاده ارزشمند است و می تواند فرد را تحت تاثیر بگذارد

زیرا این انتقال تجربه بر اساس واقعیت و حقیقت بنا شده و واقعیت بوده و در فرد تاثیر شگفت انگیزی می گذارد انسان ذاتا حقیقت جوست و وقتی واقعیت به صورت ناب و دست اول به انسان می رسد  موثر است وقتی فرد از دردهای خود و مشکلات و احوالات و احساس خود می گوید و دیگری می بیند دقیقا مشابه همین مسایل را داشته و تجربه و راه حل باور پذیر گشته و فرد برای اجرای آن رغبت بیشتری پیدا می کند ، در واقع مفید و ارزشمند و تاثیر گذار می افتد و شخص برای استفاده مقید می گردد

اصول و قدم ها و سنت ها و مفاهیم مرور کنم کسی که امید می دهد خودش امیدوار تر می گردد کسی که دیگران را به صبر فرا می خواند ( بدون منفعت شخصی ) خودش نیز بیش از گذشته به صبر ایمان داشته باشد کسی که دیگری را به وجود خدا نوید می دهد خودش بیش از گذشته به خدا معتقد می گردد کسی که در خشم یک همدرد  مهربان می شود در خشم دیگران هم مهربان خواهد شد کسی که کمک می کند دیگران تراز رفتاری خویش را بگیرند خودش تمرین می کند تا بهتر از گذشته تراز رفتاریش را موشکافانه تر و دقیق تر بگیرد کسی که در گفتگو با یک همدرد می شنود بهتر می تواند صدای اعضای خانواده و جامعه را بشنود کسی که صدایش در برخورد با همدرد آرام است  در برخورد با سختی های زندگی خودش نیز آرام تر خواهد بود کسی که بدون هیچ چشم داشتی به دیگران خدمت می کند بیش از گذشته مشتاق خدمت به عزیزان خود است

اهمیت احساس همدلی و همسانی :

با نگاهی دقیق و واقع گرایانه به گذشته مان متوجه می شویم که اگر در هیچ جمعی و گروهی نتیجه ای مثبت عایدمان نگشت  فقط به این دلیل بود که در جمع و گروه احساس همدلی و همسانی نمی نمودیم همواره منفعت طلبی  خودمحوری و هوای نفس حاکم بر روابطمان بوده که منجر به تنهایی  انزوا و شکست شد حال لازم است تغییر رویه دهیم و این دو احساس مهم و تأثیر گذار همسانی و همدلی را در اجتماع و گروهی در خود ایجاد نماییم علی الخصوص در جمع همدردانمان  تنها راه موفقیت و بهبودی در معتادان گمنام  همین ایجاد همدلی و همسانی با دیگر اعضاست چرا که گذشت سالهای طولانی  از عمر انجمن این را ثابت نموده است کسانی که این گونه بوده اند  پاک مانده و شاهد موفقیت های روزافزون در زندگیشان هستند و کسانی که همدل و همسان انجمن و اعضایش نبوده اند  دچار عاقبتی چون زندان تیمارستان و مرگ شدند هنگامی ایمان  اعتماد اعتقاد و امیدمان به اصول روحانی حیات بخش برنامه افزایش می یابد که با دیگر همدردانمان احساس تفاوت و ناسازگاری نداشته باشیم با داشتن روحیه همسانی و همدلی در افکار و احساسات مان نسبت به دیگر معتادان است که می توانیم فضایی امن و آرامش بخش برای خود و دیگران مهیا سازیم تا در آن راهی جدید برای زندگی و لذت بردن از آن را تجربه نماییم همسانی و همدلی باعث پیوند عمیق تر ما شده و شدت تأثیر گذاری بیماری اعتیاد را کاهش می دهد  ( سنت یک ) این در اصل روحانی باعث پر شدن و مرتفع شدن خلاء درونیمان می شود و ما را از تنهایی نجات می دهد همسانی و همدلی در تمامی اجتماعات و گروهی علی الخصوص در بین همدردانمان باعث موفقیت شادی و سازندگی می شود

اصل جاذبه در گام دوازدهم :

نکات مهم و ظریفی در اخلاق و روابط اجتماعی موجود است که به ما کمک می کند تا در برخورد با تمام مردم جهان ( به خصوص همدردهای عزیز ) آدم باشیم در اینجا فقط اشاره کوتا به چند نکته می کنیم :

  • 1_ پرهیز از نصیحت
  • 2_ پرهیز از برچسب زدن
  • 3_ پرهیز از زشت گویی و بددهنی
  • 4_ پرهیز از لقب گذاری
  • 5_ پرهیز از جنگ کردن
  • 6_ پرهیز از اصرار کردن ها
  • 7_ پرهیز از خشونت کلامی
  • 8_ پرهیز از تک روی
  • 9_ گوش کردن
  • 10_ همدردی کردن
  • 11_ همدلی کردن
  • 12_ امید دادن
  • 13_ مشارکت صادقانه کردن
  • 14_ خود را هم ردیف دانستن و پرهیز از برترجویی
  • 15_ پرهیز از استاد و عالم گری
  • 16_ لبخند زدن
  • 17_ عشق بی واسطه دادن
  • 18_ آهسته حرف زدن
  • 19_ شمرده حرف زدن
  • 20_ منظم بودن
  • 21_ پاکیزه و مرتب بودن
  • 22_ در حال شنیدن به صدای مخاطب تمرکز نکردن
  • 23_ موقعیت شناس بودن
  • 24_ جلو رفتن در استقبال نه اینکه منتظر بمانیم دیگران پا پیش بگذارن
  • 25_ وقت داشتن یا در صورت گرفتاری ،به وی توضیح منطقی دادن ،و قرار بعدی گذاشتن
  • 26_ گرم و صمیمی برخورد کردن پرهیز از مشاور بازی و ریاست بازی و خشکه پزی
  • 27_ طوری با همدرد قدم بزنیم که وی احساس نکند فردی اضافی است و باید هر چه زودتر محیط را ترک کند
  • 28_ نام کوچک یا در صورت درخواست وی نام خانوادگی وی را حفظ کردن با اسم صدا کردن تا مخاطب بفهمد برای ما ارزش مند است
  • 29_ عدم اجازه به عضو جدید تا کارهای شخصی ما را انجام دهد حتی مبادا بگذاریم در ماشین را برای ما باز کنند
  • 30_ دادن اعتماد به نفس
  • 31_ پرهیز از فضولی
  • 32_ پرهیز از کنکاش در مسائل شخصی
  • 33_ تا خودش راجع با زندگی خویش لب باز نکرده ما فقط به مسايل عمومی و اصل حال خودش می پردازیم
  • 34_ تشویق و دیدن تغییرات مثبت در وی از برگشت چهره خوش تیپی اعضای جدید حتما تعریف و تشویق کنید مهم تشویق و تعریف نیست مهم این است که کسی او را مشاهده می کند
  • 35_چشم تو چشم سخن بگویید یا سخن او را بشنوید اگر غیر این است به او حتما بگویید که من عادت دارم موقع گوش کردن چشمام پایین باشد و گوشم سمت مخاطب باشد حتما بگویید  مهم است
  • 36_ موقع حرف زدن با عضو جدید با گوشی حرف نزنید  یا تو مجازی نباشید
  • 37_ حفظ اسرار و مطالب رد و بدل شده
  • 38_ حتما در ملاقات های بعدی راجع به صحبت های گذشته بین خود متن کوتاهی حرف بزنید تا مخاطب ما متوجه شود ما مشتاق سخنان وی بودیم
  • 39_ سعی کنیم مکان آرام امن  راحتی را بیابیم و در آنجا با همدیگر صحبت کنیم در مکان نا امنی که هر کسی می تواند شنونده باشد فقط تعارف رد و بدل خواهد شد نه چیزهای مهمی که عضو تازه وارد علاقه دارد  بگوید

تمرین اصول در شرایط مختلف زندگی :

در شرایط واقعی با به اجرا گذاشتن و در نظر گرفتن اصول روحانی به جای نواقص شخصیتی به مرور با تکرار و تمرین به عادت رسیدن در زندگی حقیقی با درک و اجرای اصول و ترجیح دادن آن به مسایل دیگر در دنیای واقعی  وقتی وسوسه بکارگیری از نواقص می شویم یا ناآگاهانه در حال مصرف نواقص اخلاقی هستیم یا خود آگاهانه متوجه بروز یکی از نقصهای شخصیتی می شویم متناظر با آن نقص می توان از اصول روحانی استفاده نمود

بطور مثال : وقتی دچار ناصادقی یا خودفریبی می شویم می توانیم از اصل صداقت استفاده نماییم یا زمانی که دچار غرور و خودخواهی می شویم می توانیم از اصل فروتنی و تواضع استفاده نماییم

وقتی دچار نقص تاسف به حال خودمان می شویم می توانیم با تشویق نکات مثبت شخصیتی مان احترام به خود و خویشتن پذیری این نقص مخرب را متوقف نماییم با تمرین و به مرور تجربه درست بکارگیری کدام اصل را به جای کدام نقص پیدا می کنیم اصول روحانی ابزار زندگی به روال برنامه می باشد  ما اصول را یاد گرفته ایم تا در روابطمان  کارمان خانواده مان و زندگی مان اجرا کنیم تا بخشی از وجودمان شوند با مراقبت کامل از خودمان در تمامی زمانها و موقعیت ها به توسط متمرکز شدن بر اصول روحانی قدم ها قبل از هر اقدام یا تصمیم گیری لازم است قدری تأمل نماییم که چه باید بکنیم تمامی روابطمان را مورد بررسی و بازبینی قرار می دهیم و بهترین و سالم‌ترین حالت ممکنه را به جریان می اندازیم تلاش می کنیم الگویی مناسب از معرفت و انسانیت باشیم

مواقعی که  تمرین اصول روحانی برای من مشکل است  :

هنگامی که امنیت و سلامتی مان تهدید می شود و دچار ترس می شویم وسوسه می شویم که : با خودمحوری و الگوهای معتادگونه مسائل را کنترل نموده یا حل و فصل نماییم از مردم سوء استفاده نموده و با زندگی شان بازی نماییم  هنگامی که احساس ناامیدی و تنهایی بر وجودمان حاکم می شود

امنیت : مالی جنسی ، عاطفی اجتماعی

سلامت : روحی  روانی احساسی و جسمی

نرفتن به جلسات اهمیت ندادن به رساندن پیام به دیگر معتادان  از جمله دلائلی است که ما خود و بیماریمان را فراموش کرده ایم و این گونه مواقع است که تمرین اصول برای ما مشکل می شود و یا هر گاه ما خواسته ایم بر حسب اراده و غرایض شخصی خود زندگی کنیم تمرین اصول برای ما مشکل بوده است برای حل این مشکل دعا و مراقبه و خدمت بلاعوض بهترین کار است تمرین اصل روحانی عشق بلا شرط لازمه رسیدن به قابلیت و جنبه « عشق بلاشرط » همان بیداری روحانی حاصل از برداشتن قدم های دوازده گانه است معتادی که روح و وجدانش بیدار و هوشیار گشته باشد دیگر بدنبال چشم داشت  منفعت طلبی  خودخواهی توقع و تلافی خدماتش از روی اطرافیان علی الخصوص همدردانش نیست

  برای تمرین اصل روحانی عشق بلاشرط به دیگر معتادان که اکنون به چشم یک وظیفه و مسئولیت به آن نگاه می کنیم لازم است دو مسئله مهم را در نظر داشته باشیم :

الف ) وقتی به کسی خدمت می کنیم و در قالب پیام و رهنمود تجربه و دانشمان را در اختیارش می گذاریم  توقع و انتظار تلافی و جبران را نه از خود و نه از خداوند نباید داشته باشیم و انتظار تأیید یا توجه او را نخواهم داشت  ( پرهیز از تأیید یا توجه طلبی )

ب )  وقتی پیام و رهنمود مان را به کسی منتقل می‌کنیم و خدماتی به او مبذول می داریم  دیگر کنترلش نمی کنیم که حتما آن را عملی ساخته و به فرمان و اراده مان زندگی کند  ( پرهیز از کنترل )

همواره وظیفه و مسئولیت داریم که با دیگر معتادان احساس همدلی و همسانی داشته باشیم و به آنها مهربانی و شفقت نماییم نکته ای که بسیار مهم است  تعادل در رابطه و خدماتمان است یعنی این که نه آنقدر به آنها نزدیک شویم و افراط نماییم که مسائل و قسمت های مختلف زندگیمان را فراموش نماییم و نه آنقدر در آنها دور شویم و تفریط نماییم که مسئولیت و وظیفه خود را در قبال آنها فراموش نماییم

این مسئله در مورد تمامی اعضای معتادان گمنام صادق است که شامل :

راهنما  رهجو ، دوستان بهبودی جلسه خود و دیگر جلسات ( عضو عادی و خدمتگزار ) می شود

رفتار و منش ما در رابطه با رهجوهایمان :

الف ) وقتی ما راهنمای دیگران می شویم  سعی می کنیم همیشه در دسترس  باشیم و با صبر و تحمل به حرف هایش آنها گوش داده  سعی کنیم خودمان را جدی نگیریم رفتاری مبتکرانه نداشته باشیم  خودمان را بهتر برتر و صاحب اختیار آنها نمی کنیم جدی هستیم و در شوخی و فراح افراط نمی کنیم اصراری بر اجرای رهنمودها و پیشنهادات مان نداریم و به آنها حق انتخاب می دهیم  با متانت و قاطعیت رفتار می کنیم همبازی آنها در گفتار و رفتار غیر برنامه و غیر اصولی نمی شویم با هر کدام به روش مخصوص شخصیتی اش رابطه داریم توجه ما به کمیت بهبودی آنها نیست  بلکه کیفیت بهبودی آنها مد نظر می باشد

ب ) تلاش می کنیم با اشاره به توانمندیشان و تأکید بر نقاط مثبتشان  روحیه اعتماد به نفس و احترام به نفس را در آنها ایجاد نماییم و با تکیه نمودن به عملکرد خودشان و نه در حمایت غیر مؤثر و دلسوزی افراطی و مخرب ما  موفق و پاک باشند

ج ) با آوردن مثال های زنده از خودمان سعی می کنیم راه صحیح را معرفی نماییم و خطرات ناشی از بیماری را که منجربه لغزش و تباهی شان می شود را در قالب تجربه خودمان به آنها گوشزد نماییم  از هر گونه نصیحت و ارشاد خودداری و فقط تجربه خودمان را با رهجو در میان می گذاریم و نمی گذاریم به ما وابسته شوند

رفتار و منش ما هنگام خدمت :

تلاش می کنیم و رفتار و منشی صادقانه  فروتنانه و خالصانه داشته باشیم چرا که در غیر این صورت نه تنها از خدماتمان بهره نمی بریم  به دیگران نیز خسارت می زنیم سعی می کنیم بدور از تایید طلبی یا کنترل نمودن خدمت نماییم و چشم‌داشت و توقعی از هیچ کس و هیچ چیز نداشته باشیم هنگامی خدمات ما اثر گذار و سازنده است که در عین گمنامی و درستکاری انجام وظیفه نماییم  خدمت نمودن و قابلیت آن از هدایای پر ارزشی است که خداوند به ما عطا فرموده است  پس لازم است با احساس مسئولیت و تعهدانه شکرگزار قدرشناس و امانت دار خوبی باشیم آری همان گونه که قبل از ما انجمن زنده بود و جریان داشت بدون ما نیز به حیات خود ادامه خواهد داد ‌ ما یکی از عضوها هستم خداوند و ناجی نیستیم همه ما یقین و ایمان داریم که صاحب انجمن خداوند است بنابراین انجمن با ما و بدون هر یک از ما به راه و حیات خود ادامه می دهد و این ما هستیم که به انجمن  نیاز داریم و نه انجمن به ما

دوازده نشانه بیداری روح :

  • لذت بردن از هر لحظه زندگی
  • شکرگزاری و قدردانی از آفریدگار در هر فرصتی
  • داشتن لبخندهای غیر ارادی
  • احساس پیوستگی با دیگر موجودات و طبیعت
  • عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد دیگران
  • عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد خودتان
  • توانایی برای از بین بردن هرگونه نگرانی و دلواپسی
  • عدم علاقه به هرگونه درگیری
  • عدم علاقه به اینکه به کارهای دیگران فکر کنید و یا دلایل آن را بررسی کنید.
  • تمایل زیاد به اینکه اجازه دهید زندگی خودش مسیرش را طی کند به جای اینکه مسیر آن را مشخص و تعیین کنید
  • تمایل به اینکه به طور همزمان تصمیم بگیرید و عمل کنید، به جای اینکه به تجربیات و ترس های گذشته خود رجوع کنید
  • دستیابی به نیروی عشق ورزیدن به دیگران بدون انتظار برای بازگشت

حرکت به جلو :

قبل از اینکه بخواهیم بیش از حد در مورد به پایان رساندن کارکرد دوازده قدم هیجان زده شویم باید درک کنیم که کار ما تمام نشده است ما نه تنها باید به سعی خود در بکارگیری اصول روحانی دوازده قدم که بسیاری از ما آن را زندگی به روال برنامه می خوانیم  ادامه دهیم بلکه احتمالا باید در طول زندگی رسما بارها و بارها هریک از آنها را دوباره کار کنیم بعضی از ما ممکن است فورا پس از یک بار کارکرد قدمها با درک تازه ای که از مفهوم آنها بدست آورده ایم مجددا اقدام به کارکرد دوازده قدم نمایند بعضی دیگر برای مدتی صبر می کنند یا برروی مفهوم خاصی از قدمها تمرکز می نمایند هر اقدامی که انجام دهیم مهم این است که تا هر وقت دیدیم که دوباره در برابر اعتیادمان عاجز هستیم  یا هر زمان که مسائل جدیدی در رابطه با کمبودهایمان و یا افرادی که به آنها خسارت زده ایم بر ما آشکار شد  همیشه قدمها به عنوان راهی به سوی بهبودی در دسترس ما هستند ما باید در اینجا احساس خوبی نسبت به کاری که انجام داده ایم داشته باشیم ما شاید برای اولین بار توانسته ایم کاری را به انتها برسانیم این توفیق شگفت انگیز است چیزی که باید به آن افتخار کنیم درواقع یکی از نعماتی که کارکرد برنامه جلسات انجمن برای ما به ارمغان می آورد این است که احساس احترام به خود در ما رشد می کند ما می بینیم که در حال پیوستن به جامعه و اجتماع هستیم  قادر به انجام کارهایی هستیم که قبلا فراتر از توان ما بود مثلا قادریم با همسایه خود یا فروشنده مغازه سلام و علیک و خوش و بش کنیم نقشهای کلیدی و رهبری در جامعه به عهده بگیریم و در اجتماع که نمی دانند ما معتاد هستیم بدون احساس حقارت و کمتر بودن حشرونشر کنیم در واقع احتمالا ما در گذشته با دیده خواری به اینگونه مسائل نگاه می کردیم  چون می دانستیم که در آن جایگاهی نداریم  اما در حال حاضر دیگر چنین نیست ما دیگر در دسترس و قابل برقرار کردن ارتباط هستیم دیگران حتی ممکن است در مسائل خواهان و جویای نظر و مشورت ما شوند وقتی ما درباره اینکه از کجا آمده ایم و بهبودی در زندگی برایمان چه به ارمغان آورده است فکر می کنیم مملو از احساس سپاس و شکرگزاری می شویم همانگونه که در کتاب چگونگی عملکرد آمده ( سپاس و شکرگزاری نیروی محرکه در انجام تمامی کارهای ما می شود ) دراصل زندگی ما می تواند تصویری از سپاس و شکرگزاری باشد فقط بستگی دارد تا ما انتخاب کنیم که چگونه زندگی کنیم  هریک از ما چیزی خاص و منحصر به فرد داریم که به عنوان نشانه ای از سپاس و شکرگزاری ارائه می دهیم

چگونه سپاس و شکرگزاری خود را نشان می دهم ؟؟؟!!!