قدم دهم

همانطور که می بینید  قدم دهم ما را به تکرار کارهایی که در قدمهای چهار تا نه انجام داده ایم وا می دارد

احساسات در مقابل اعمال در قدم دهم :

ما از قدم ده استفاده می کنیم تا اگاهی لازم نسبت به احساسات مان افکارمان و مهمتر از همه نسبت به اعمالمان را بدست آوریم و آن را حفظ کنیم قبل از اینکه بخواهیم یک روش منظم برای نوشتن ترازنامه شخصی را اغاز کنیم  لازم است که درک کنیم چه چیزی را می خواهیم ارزیابی کنیم فایده چندانی ندارد که ما فهرستی از احساسات خود بنویسیم بدون اینکه انها را با اعمالی که باعث می شوند یا اعمالی که توسط آن احساسات جلویشان گرفته می شوند ، ربط دهیم ما اغلب احساس خیلی بدی داریم اما رفتارمان بسیار خوب است  یا بر عکس

برای مثال : یک عضو انجمن وارد جلسه ای می شود و یک عضو دیگر از او می پرسد که حالت چطور است ؟ و او در جواب می گوید (( وحشتناک ))

باضح است که این عضو دارد در مورد احساس خود صحبت می کند  وگرنه امکان ندارد که در مورد عملی که در حال انجام آن است چنین نظری داشته باشد در واقع عمل و رفتار او بسیار هم خوب است  چون او به جلسه امده ،صادقانه احساسات خود را بیان کرده و برای کمک دست بسوی یک عضو دیگر دراز کرده است از طرف دیگر ممکن است در ظاهر خیلی هم خوب به نظر رسیم در حالیکه در حال افراط در انجام کارهایی انی و بدون فکر هستیم و از روی نواقص خود عمل می کنیم معمولا مدتی طول می کشد تا ما به خلاء حاصل از اینگونه زندگی کردن پی ببریم ما از انجام کاری که می کند پاک بمانیم اجتناب کرده و در انجام کارهای انی و بدون فکر افراط می کنیم و سعی می کنیم راه فرار را انتخاب کنیم ما می دانیم که این کار به کجا منتهی می شود قدم دهم ما را نسبت به خودمان آگاه نگه می دارد تا گرفتار افراط و تفریط نشویم ما نباید خود را به خاطر احساس بدمان محاکمه و تنبیه کنیم در عوض می توانیم بر روی اعمال مثبت خود تمرکز کنیماین کار ممکن است حتی کمک کند تا احساسات ما تغییر کنند و حال خوبی پیدا کنیم اگاه ماندن از اعمالمان کمک می کند تا الگوها و رفتارهای مخرب خود را بیان کنیم و از اینکه فراموش شوند و در گوشه ای از وجود ما سنگر و موضع بگیرند تشخیص دهیم  و در نهایت از مسائلی که می توانند واقعا برای ما خوب باشند به سادگی و با احساس جزئی از سرخوشی بگذریم ما بعنوان معتاد انگیزه داریم که در مورد احساسات خود نیز قضاوت کنیم می خواهیم هر چیز که در ما احساس بدی به وجود می آورد را سریعا متوقف کنیم ما اغلب این موضوع که اگر شرایط را بسنجیم  احساسات ما هم کاملا عادی اند را فراموش می کنیم

برای مثال ما با این مشکل روبرو هستیم که خیلی زود عصبانی می شویم و از احساسی که به ما دست می دهد خوشمان نمی اید

ما در مورد این احساس قضاوت می کنیم و به این نتیجه می رسیم که حق نداریم این چنین احساسی داشته باشیم پس بیشترین تلاش خود را برای سرکوب کردن احساس عصبانیت انجام می دهیم  در صورتیکه ما تجاربی را تجربه کرده ایم که می تواند هر کسی را عصبانی کند شاید با کسی رابطه داریم که دائم به ما بی احترامی می کند شاید چند بار حق ما را برای ارتقاء و پیشرفت در محل کارمان نادیده گرفته و ضایع کرده باشند عکس العمل ما در این شرایط خشم و عصبانیت است در حق ما اجحاف شده و باضح است که عصبانی می شویم حال زمانی رسیده که بهبودی

ما می تواند ما را به جلو رانده و به طرف احساس احترام به خود سوق دهد و یا برعکس بیماران ما را به سمت ابری غلیظ از افسردگی و رنجش پایین کشد این مسئله رابطه مستقیم با عکس العمل ما درهنگام عصبانیت دارد  اگر فریاد بزنیم فحش دهیم ، و اشیاء را پرتاب کنیم  امکان بهبود رابطه یا شرایط کاری را از بین برده ایم اگر هیچ کاری نیز انجام ندهیم و احساس خشم و عصبانیت را در خود دفن کنیم فقط باعث افسرده شدن و رنجش پیدا کردن خود می شویم بدون اینکه شرایط یا روابط را تغییر داده و بهبود بخشیده باشیم اما اگر رفتار مثبت و سازنده با هدف بهبود شرایط داشته باشیم اوضاع ممکن است بهتر شود حداقل اینکه بهتر می توانیم تشخیص دهیم که زمانش رسیده تا آن رابطه یا شرایط را رها و ترک کنیم و پس از آن نیز احساس تأسف و پشیمانی نکنیم بعضی مواقع تنها کاری که لازم است با احساسات خود انجام دهیم  این است که فقط آنها را احساس و تجربه کنیم

برای مثال اگر کسی را از دست داده ایم  مطمئنا احساس اندوه خواهیم کرد

این اندوه ممکن است برای مدت درازی با ما باشد و فقط زمانی تخفیف یابد که ما به اندازه کافی اندو هگین و عزادار بوده باشیم ما نمی توانیم به اندوه خود اجازه دهیم تا آنقدر بر روی ما تأثیر گذارد که دیگر قادر به ادامه زندگی عادی نباشیم اما می توانیم انتظار داشته باشیم که برروی ما تأثیر گذارد و ممکن است به راحتی حواسمان پرت شود و پریشان گردیم و یا برای شرکت در مراسم جشن و شادی مشکل داشته باشیم ما لازم است تا بین انکار احساساتمان و یاغرق شدن در آن  تعادل برقرار کنیم  ما نمی خواهیم که افراط یا تفریط کنیم این مفهوم کاملا ساده به نظر می رسد حتی آنقدر ساده که به نظر می رسد نیازی به بیان ندارد اما اکثر اعضاء ما متفق القول هستند که به سالها بهبودی نیاز است تا بتوان در اکثر اوقات تعادل داشت بنابراین قدم دهم به ما آزادی می بخشد تا از طریق تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود  احساسات مان را تجربه کنیم

درست و غلط :

  قدم به ما می گوید که وقتی در اشتباه هستیم باید سریعا به آن اقرار کنیم

به نظر می رسد در این قدم فرض بر این است که ما آگاه هستیم که چه مواقعی در اشتباه می باشیم اما واقعیت این است اکثر ما از این امر آگاه نیستیم اقلا نه خیلی فوری ما به تمرین مستمر در گرفتن ترازنامه شخصی نیاز داریم تا در تشخیص اشتباه خود خبره و حرفه ای شویم بیایید با این مسئله روبرو شویم که همه ما وقتی که تازه بهبودی را شروع کرده بودیم برای مدتی با دنیا در تضاد بودیم همانگونه که کتاب پایه می گوید (( مهارتهای ما در زندگی تا حد حیوانی نزول کرده بود))

ما نمی دانستیم که با دیگران چگونه درست ارتباط برقرار کنیم ما در بهبودی شروع به یاد گرفتن کردیم  اما در این فرآیند اشتباهات زیادی نیز مرتکب شدیم  اکثر ما این دوره را گذرانده ایم که در آن نسبت به ارزش هایی که در بهبودی درک کرده بودیم بسیار متعصب شده و این تعصب را نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز اعمال می کردیم اصولی و درست است که با افرادی که رفتارشان غیر قابل پذیرش است برخورد کنیم اما در واقع  این رفتار خود ما بود که غیر قابل پذیرش بود حق به جانب مغرور و قاطع بودیم  ما در اشتباه بودیم یا بعضی از ما بعد از اینکه سالها نقش پادویی را بازی کرده بودیم که همگان آن را لگدکوب می کردند تصمیم گرفتیم که لازمه بهبودی این است که به اصطلاح حق خود را بگیریم اما هیچکس حق نداشت که روز بدی داشته باشد و در نتیجه فراموش کند که ما برای او پیغام گذاشته ایم تا به ما تلفن کند  هیچکس اجازه نداشت تا حتی برای مدتی کوتاه از لحاظ احساسی و معنوی در دسترس ما نباشد دراماکنی که آنجا ما کارهای روزمره خود را انجام می دادیم با عصبانیت خواهان خدمات رسانی بی عیب و نقص می شدیم این کارها بیش از گرفتن حقمان بود رفتار ما نابالغ و خصمانه بوده است  ما در اشتباه بودیم حتی اگر کسی به ما صدمه بزند  امکان دارد در نهایت شخصی که اشتباه می کند  ما باشیم چگونه ؟ مثلا راهنمای ما حرف خیلی آزاردهنده ای به ما می زند و ما به جای اینکه این مسئله را با خود راهنمایان مطرح کنیم آن را ظرف دو یا سه جلسه بعدی با ده  دوازده نفر از دوستان خود مطرح نمائیم

هنوز یک هفته نشده نصف انجمن دارد درباره اینکه فلان کس چه حرف بد و ناسزایی در حق رهجوی خود زده  صحبت می کند  و این فقط در صورتی است که داستان حالت واقعی خود را حفظ کند و یک کلاغ  چهل کلاغ نشود پس می بینیم که شرایط بدون اینکه اشتباهی از ما سرزده باشد شروع شده  اما به آنجا ختم شد که ما بی اعتبار کردن راهنمای خود در برنامه به او صدمه زدیم مکانی که او نیز به اندازه ما به آنجا نیز دارد تا حق اشتباه کردن داشته باشد و به اندازه خاص خود بهبود پیدا کند تشخیص مواقعی که در اشتباه هستیم به اندازه کافی سخت است و اقرار به آن نیز دشوارتر درست مانند قدم نهم باید مواظب باشیم که با اقرار باعث خسارت بیشتری نشویم

برای مثال بعضی مواقع ما از این طریق که یکی از دوستان یا نزدیکان با ما صحبت نمی کند و با ما سر سنگین شده تشخیص می دهیم که به او آزار رسانده ایم اما خودمان مطمئن نیستیم که چه گفته ایم یا چکار کرده ایم و بجای اینکه وقت بگذاریم و فکر کنیم که چه ممکن است از ما سر زده باشد یا از خود شخص مقابل دلیل دلخوریش را بپرسیم  تصمیم می گیریم که همه احتمالات را پوشش دهیم و یک اقرار کلی نماییم من پیش آن شخص رفته و می گویم (( لطفا مرا بخاطر هر کاری که در طول مدت آشناییمان انجام داده ام که باعث آزار توشده ببخش )) در قدم دهم نیاز است تا در چنین شرایطی وقت گذاشته و خود را مرور کنیم احتمالش زیاد است که اگر فکر کنیم تا بخاطر آوریم که رفتار شخص مقابل از کی تغییر کرده و رفتار خودمان را درست قبل از آن زمان بررسی کنیم  به اشتباه خود پی خواهیم برد  این کار ممکن است دردناک و شرم آور باشد و به سعی و تلاش نیاز داشته باشد اما این در مورد همه صدق می کند تنبلی نیز یک نقص اخلاقی است و ما توان عمل از روی آن را نداریم و اگر هم گیج شدیم و نتوانستیم دست بر روی عمل یا گفته آزاردهنده ای بگذاریم  مشکلی نخواهد داشت تا با خود شخص مربوطه صحبت کنیم و به او بگوییم که به نظر می رسد مدتی است که او از ما عصبانی یا دلخور است و اینکه ما به رابطه خود با او اهمیت می دهیم و دوست داریم که اگر حرف یا دلخوری دارد برای ما بازگو کند اکثر ما از اینکه در چنین شرایطی چه چیزی خواهیم شنید ترس داریم  اما نمی توانیم اجازه دهیم که ترس ما جلوی کارکرد قدم ده را بگیرد مسئله دیگری نیز وجود دارد که می تواند اقرار و اعتراف ما به اشتباه مان را کاملا بی اثر سازد : اینکه به اشتباه خود اقرار کنیم و بلافاصله بگوییم که البته بخاطر فلان عمل بود که من مجبور شدم اینگونه رفتار کنم

برای مثال رفتار بدی از فرزند ما سر زده و ما در عوض سر او داد کشیده و به او فحش داده ایم

حال اگر وقتی داریم به اشتباه خود اعتراف می کنیم به او بگوییم که رفتار او باعث شد که ما اینگونه عکس العمل نشان دهیم  فقط سعی کرده ایم که کار اول خود را توجیه کنیم و در اصل اشتباه مان را دو برابر کرده ایم برخلاف روندی که از قدم چهار تا قدم نه وجود دارد و در آن ما به رویدادهای گذشته می پردازیم  قدم ده ما را به روز و جاری نگه می دارد ما دیگر نمی خواهیم که مشکلات و اشتباهات حل نشده بر روی هم انباشته شوند لازم است که ما سعی کنیم دائما  با اعمال و رفتار خود روبرو و در تماس باشیم ما با تغییرات مداوم در دیدگاهها و نظرات خود کارهایمان را انجام می دهیم اگر ببینیم که منفی گرا شده و دائم در حال شکایت هستیم باید وقت بگذاریم و در مورد چیزهایی که جای شکرگزاری دارند فکر کنیم ما لازم است تا به عکس العمل های خود وقتی که که کار اشتباهی انجام می دهیم توجه کنیم  آیا اولین فکری که به سرمان می آید توجیه کردن است ؟ آیا ادعا داریم که تحت تأثیر نفوذ منفی دیگران  یا تحت تأثیر بیماری خود بوده ایم ؟ باید همه بهانه ها را کنار بگذاریم ما مسئول اعمال خود هستیم امکان اینکه نواقص اخلاقی مان بر ما غلبه کنند  زیاد است اما این مسئله هم نمی تواند توجیه ای برای رفتارمان باشد لازم است که مسئولیت خود را بپذیریم و به داشتن تمایل جهت بر طرف شدن کمبودهایمان ادامه دهیم قدم ده بر لزوم استمرار و تداوم ما در نوشتن ترازنامه شخصی مان تأکید می کند و به نظر می رسد که تنها ادعای آن این است که ما از این طریق می توانیم به اشتباهات خود را تشخیص دهیم اگر در مقایسه به کارهای خود نگاه نکنیم  تشخیص دادن کارهای درستمان و دست یافتن به یک سری ارزشهای شخصی نیز بخشی از ترازنامه نویسی است به همان اندازه که تشخیص مسئولیت هایمان قسمتی از ترازنامه نویسی می باشد اکثر ما با مفهوم حق داشتن مشکل داریم ما زمانهای را به خاطر می آوریم که سرسختانه از عقیده ای دفاع می کردیم زیاد می دانستیم که حق با ماست اما در هنگام بهبودی آموختیم که تحقیر و لگدکوب دیگران در بحث ما را ناحق و باطل می سازد یا ممکن است ارزشهای شخصی برای خود داشته باشیم که می دانیم درست و برحق هستند اما اگر بخواهیم اصرار کنیم که دیگران نیز طبق آن رفتار کنند دیگر بر حق نبوده بلکه پرتوقع و حق به جانب بوده ایم پس باید چکار کنیم که با حق داشتن راحت باشیم و در آن افراط و تفریط نکنیم ؟؟!! اول و مهمتر از همه باید قدم ششم و هفتم را کار کنم تا نواقص شخصیتی ما نتوانند کارهای مثبت ما را به کارهای منفی تبدیل کنند و بعد از آنکه باید درک کنیم که احتمالا مدت زمان  و مقداری آزمون خطا نیاز داریم تا بتوانیم با زندگی

جدید خود در بهبودی راحت باشیم  هر چند وقت یکبار باید  ترازنامه شخصی بنویسم ؟؟!!

  کتاب چگونگی عملکرد می گوید (( در حالیکه هدف ما این است تا در طی روز آگاهی از خود را حفظ کنیم ))

بهترین کار این است هر روز در پایان روز بنشینیم و این قدم را کار کنیم لازم است که ما هر روز کاری را انجام دهیم تا برایمان به صورت عادی درآید و اصول روحانی حاصل از آن در ذهن و باطن ما رسوخ کند هر چقدر بیشتر پاک بمانیم و روزهای مستمر پرهیز کامل از مصرف هرگونه موادمخدر به هفته ها ماهها و سالها تبدیل شود می بینیم که نوشتن ترازنامه شخصی بیشتر و بیشتر قسمتی از طبیعت ما گشته است می بینیم که بطور طبیعی و بدون فکر زیاد مراقب شرایط روحانی خود هستیم اگر داریم به سمت انجام کاری می رویم که درست نیست یا داریم رفتاری را آغاز می کنیم که مطمئنا باعث خسارت می شود دیگر فوری متوجه می شویم و می توانیم آنرا اصلاح کنیم بنابراین تعدد و تناوب ترازنامه نوشتن به تجربه ما در بهبودی بستگی دارد در ابتدا اکثر ما اول صبح آخر شب یا شاید روزی دوبار جزوء شماره نه زندگی به روال برنامه یا چیزی مشابه آنرا مرور می کردیم تا درجه حرارت روحانی خود را اندازه بگیریم نکته آن است که ما به این کار آنقدر ادامه دهیم تا برایمان عادت شود تا جاییکه تحت نظر داشتن بهبودی و شرایط روحانی مان برای ما بصورت یک غریزه در آید تا هر جا داریم از میسر خارج می شویم فوری متوجه گردیم و راهمان را تغییر دهیم

زندگی به روال برنامه

  • ۱-آیا امروز پاک هستم ؟
  • ۲-آیا امروز بیماریم زندگی مرا اداره کرد؟  اگر آری چرا؟
  • ۳-آیا امروز تغییر در اعمال ورفتار خود داشته ام؟
  • ۴-امروز چه کاری نکرده ام که حال آرزو میکنم آن کار را انجام داده بودم؟
  • ۵ -امروز چه کاری کردم که حال آرزو میکنم آن کار را انجام نداده بودم؟
  • ۶-آیا امروز با خود خوب بوده ام؟
  • ۷-آیا امروز روز خوبی بود؟
  • ۸-آیا خوشحال بودم؟
  • ۹-آیا آرامش داشتم؟
  • ۱۰-آیا امروز با راهنمایم صحبت کردم؟
  • ۱۱-آیا امروز در جلسه ای شرکت کرده ام .؟
  • ۱۲-آیا امروز تجربه امید ونیروی برترم را به مشارکت گذاشته ام؟
  • ۱۳-افرادی که امروز در زندگی ام به آنها اعتماد دارم چه کسانی هستند؟
  • ۱۴_چه کسانی امروز به من اعتماد دارند؟
  • ۱۵-آیا امروز هیچ یک از نشریات معتادان گمنام را مطالعه کرده ام؟
  • ۱۶-امروز کدام قدم را آگاهانه کار کرده ام؟
  • ۱۷-آیا امروز به عجزم اقرار کرده ام؟
  • ۱۸-آیا امروز توانستم به نیروی برترم اعتماد کنم؟
  • ۱۹-امروز درباره خود چه یاد گرفتم؟
  • ۲۰-آیا امروز با یکی از افراد برنامه تماس تلفنی یا حضوری داشته ام؟
  • ۲۱-آیا امروز هیچ جبران خسارتی کرده ام؟
  • ۲۲-آیا امروز هیچ جبران خسارتی بدهکارم؟
  • ۲۳-آیا امروز اشتباهات خود را به کسی اقرار کرده ام؟
  • ۲۴-آیا نگران دیروز یا فردا بوده ام؟
  • ۲۵-آیا میتوانم خود را همانگونه که امروز بوده ام بپذیرم؟
  • ۲۶-آیا امروز احساس میکردم که من هم جزیی از انسانیت هستم؟
  • -آیا امروزگذاشتم وسوسه چیزی مرا فرا بگیرد؟
  • ۲۷-آیا امروز کاری کرده ام که باعث آزار خودم یا دیگری شود؟ اگر آری، چگونه؟
  • ۲۹-آیا امروز مایل هستم تغییر کنم؟
  • ۳۰-آیا امروز دعا ونیایش کردم؟
  • ۳۱-این کار چگونه بر روی زندگی من تاثیر داشت؟
  • ۳۲-امروز کدام یک از اصول روحانی را توانستم درزندگی ام بکاربگیرم وتمرین کنم؟
  • ۳۳_آیا امروز مهمترین مساله برایم در زندگی پاک ماندن بود؟
  • ۳۴-آیا امروز بی آنکه انتظاری داشته باشم چیزی از خود ایثار کرده ام؟
  • ۳۵-آیا امروز در زندگی من ترس جای داشت؟
  • ۳۶-آیا امروز شادی یا ناراحتی بسیار شدید داشته ام؟
  • ۳۷-آیا امروز برای کسی دعا کرده ام؟
  • ۳۸-آیا امروز خوشحال بودم؟
  • ۳۹-آیا امروز آگاهانه به خاطر داشتم که دیگر حق انتخاب دارم؟
  • ۴۰-آیا امروز رفتار صلح جویانه ای داشتم؟

اصول روحانی قدم دهم  :

  • ۱- صداقت
  • ۲- تمایل
  • ۳- درستکاری
  • ۴- انضباط شخصی
  • ۵- روشن بینی

دعای قدم دهم :

خداوندا از تو یاری می خواهم تا در ادراک و تاثیرگذاری رشد کنم به تهیه ترازنامه روزانه از خود و جبران خطاهایی که کرده ام ادامه دهم و مسئولیت اعمالم را به عهده بگیرم همیشه مراقب طرز فکر رفتارمنفی وخود فریبی خود باشم همیشه به یاد داشته باشم که به کمک تو نیاز دارم عشق وشکیبایی با دیگران را دستورالعمل خود قرار دهم به دعای روزانه ادامه دهم تا بتوانم به تو که نیروی برترمی نزدیک تر شوم آمین

قدم دهم و کتاب پایه :

ما به تهیه ترازنامه شخصى خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم  سریعا بدان اقرار کردیم قدم دهم ما را از زیر بار خرابکارى هاى حال حاضرمان آزاد مى کند اگر در مورد نقصهای مان حواس مان جمع نباشد ما را به بن بستى مى کشانند که دیگر نمى توانیم از آن پاک بیرون بیاییم یکى از اولین چیزهایى که در معتادان گمنام یاد مى گیریم این است که اگرمصرف کنیم بازنده می شویم و همین طور مى آموزیم که اگر بتوانیم از انجام کارهایى که باعث زجرمان مى شود اجتناب کنیم درد کمترى را تجربه خواهیم کرد مفهوم ادامه روزانه ترازنامه شخصى این است که ما عادت مى کنیم خودمان رفتارمان دیدگاهمان و روابطمان را مورد بررسى قرار دهیم ما بندگان عادتیم و در برابر طرز تفکر و واکنش هاى قدیمى خود آسیب پذیریم بعضى اوقات به نظر می رسد که ادامه مسیر قدیمى خود تخریبى آسانتر از ورود به یک راه جدید و ظاهراخطرناک است ما دیگر مجبور نیستیم به دام الگوهاى قدیمى خود بیفتیم ما امروز حق انتخاب داریم قدم دهم مى تواند به ما کمک کند که مشکلات زندگى خود را حل کنیم واز تکرار آن جلوگیرى کنیم ما در طول روز اعمال خود را بررسى مى کنیم برخى ازما در مورد احساسات خود نیز مطالبى مى نویسیم و چگونگى آن ها را تشریح کرده ونقشى را که ممکن است در به وجود آمدن این مشکلات داشته باشیم بررسى مى کنیم آیا به کسى زیان رسانده ایم؟ آیا لازم است بپذیریم که در اشتباه بوده ایم؟ اگر مشکلاتى وجود داشته باشد سعى مى کنیم آن ها را حل وفصل کنیم اگر به این گونه مسائل رسیدگى نکنیم خود به خود حادتر مى شوند این قدم مى تواند خط دفاعى ما در مقابل

دیوانگى قدیمى باشد ما مى توانیم ازخود سؤال کنیم که آیا در حال افتادن به ورطه الگوهاى قدیمى خشم رنجش و ترس نیستیم؟ آیا احساس نمى کنیم که به دام افتاده ایم؟ آیا خودمان را به دست خود به دردسر نمى اندازیم؟ آیا بیش از حد گرسنه عصبانى تنها و خسته نیستیم؟ آیا زیاد خودمان را جدى نمى گیریم؟ آیا باطن خود را با ظاهر دیگران مقایسه نمى کنیم؟ آیا از بیمارى جسمى رنج نمى بریم؟ جواب این سؤالات مى تواند به ما کمک کند که بتوانیم با مشکلات روزمره خود روبرو شویم ما دیگر مجبور نیستیم با احساس خلاء درونى زندگى کنیم بسیارى از نگرانى هاى بزرگ و مشکلات اساسى ما به خاطر بى تجربگى ما در زندگى کردن بدون موادمخدر است غالبا وقتى ازاعضاى قدیمى مى پرسیم که چه باید کرد؟ از سادگى جواب شان متعجب مى شویم قدم دهم را مى توان سوپاپ دفع فشار خواند ما این قدم را وقتى که کم و کیف مسائل روز هنوز از خاطرمان نرفته است به کار می گیریم کارهایى را که کرده ایم مى نویسیم و سعى می کنیم اعمال خود را توجیه نکنیم ترازنامه را معمولا پس ازپایان روز مى توان نوشت اولین کارى که مى کنیم توقف است سپس با تامل به خود اجازه مى دهیم که از موهبت فکر کردن بهره مند شویم اعمال واکنشها و انگیزه هاى خود را بررسى مى کنیم غالبا متوجه مى شویم که وضعمان به مراتب بهتر از آن است که احساسمان به ما مى گوید قدم دهم به ما اجازه مى دهد اعمال خود را بررسى کرده و قبل از آن که وضع بدتر شود به خطاهایمان اقرار کنیملازم است ازتوجیه اعمالمان حذر کنیم ما سریعا به خطاهاى خود اقرار مى کنیم و آن ها را تشریح نمى کنیم ما این قدم را به طور مستمر کار مى کنیم قدم دهم قدم پیشگیرى است هرچه بیشتر این قدم را کار مى کنیم کمتر با قسمت تصحیحى آن سر و کار پیدا خواهیم کرد. این قدم ابزار بسیار خوبى براى اجتناب از بدبختى هائى است که ما بر سر خود مى آوریم ما احساسات عواطف هوسها و اعمال خود را زیر نظر مى گیریم  به طورمرتب مراقب خود هستیم و بدین ترتیب مى توانیم از تکرار اعمالى که باعث بد شدن حال مان مى شوند خوددارى کنیم حتى در اوقاتى که حال مان خوب است و همه چیز بر وفق مراد است نیز به این قدم نیازمندیم احساس خوب براى ما چیز تازه ای  است و باید قدر آن را بدانیم در وقت بدى اوضاع مى توانیم چیزهایى که در وقت خوبى اوضاع کاربرد داشته اند را امتحان کنیم ما حق داشتن حال خوب را داریم ما حق انتخاب داریم دوران خوش دام و تله هم مى تواند باشد و این خطر وجود دارد که فراموش کنیم پاکى اولویت اول ماست براى ما مفهوم بهبودى به مراتب بیشتر از فقط خوشى است

لازم است به خاطر داشته باشیم که همه اشتباه مى کنند ما هرگز کامل نمى شویم اما با استفاده از قدم دهم مى توانیم خودمان را بپذیریم ما با ادامه ترازنامه شخصى خود هم اکنون و در همین جا از خود و از گذشته خود رها مى شویم ما دیگر موجودیت خود را توجیه نمى کنیم این قدم به ما امکان مى دهدکه خودمان باشیم

لیست ترازنامه روزانه قدم دهم :

  • 1) آیا امروز بر ایمان خود به خداوند مهربان و بخشنده تاکید مجدد کرده ام ؟
  • 2) آیا امروز از نیروی برتر خود درخواست راهنمایی کرده ام ؟ چگونه ؟
  • 3) چه کاری برای خدمت به خداوند و انسان ها انجام داده ام ؟
  • 4) آیا امروز خداوند چیزی به من عطا کرده ، که به خاطر آن شکر گزار باشم ؟
  • 5) آیا باور دارم که نیروی برتر من می تواند به من نشان دهد که چگونه زندگی کنم و خود را بهتر در راستای اراده این نیرو قرار دهم ؟
  • 6) آیا امروز هیچ یک از الگوهای رفتاری قدیم را در زندگی خود تجربه کرده ام اگر آری  کدامین الگو ؟
  • 7) آیا خودخواه ناصادق ترسو بودم یا رنجش داشتم ؟
  • 8) آیا باعث سرخوردگی خود شدم ؟
  • 9) آیا نسبت به دیگران مهربان و بخشنده بودم ؟
  • 10) آیا در مورد دیروز یا فردا نگران بودم ؟
  • 11) آیا به خود اجازه دادم که در مورد چیزی وسوسه شوم ؟
  • 12) آیا به خود اجازه دادم که خیلی گرسنه عصبانی  تنها یا خسته شوم ؟
  • 13) آیا در مورد هیچ چیزی خود را خیلی جدی گرفتم ؟
  • 14) آیا از هیچ مشکل جسمی روانی یا روحانی رنج بردم ؟
  • 15) آیا مسئله ای را که باید با راهنمای خود مطرح می کردم درون خود نگه داشتم ؟
  • 16) آیا امروز هیچ احساس شدیدی داشتم ؟ آنها چه بودند و چرا به من دست دادند ؟
  • 17) امروز در چه زمینه هایی در زندگی مشکل دارم ؟
  • 18) امروز کدام یک از نقایص من در زندگیم نقش پیدا کرد ؟ چگونه ؟
  • 19) آیا امروز ترس در زندگی من جا داشت ؟
  • 20) امروز چه کاری کردم که آرزو می کنم آن را انجام نداده بودم ؟
  • 21) امروز چه کاری نکردم که آرزو می کنم آن را انجام داده بودم ؟
  • 22) آیا تمایل دارم که تغییر کنم ؟
  • 23) آیا امروز در هیچ یک از روابط خود درگیر تنش شدم ؟ آنها چه بودند ؟
  • 24) آیا درستی و راستی را در روابطم با دیگران رعایت و حفظ کردم ؟
  • 25) آیا امروز به خود یا دیگران بطور مستقیم یا غیر مستقیم خسارت زدم ؟ چگونه ؟
  • 26) آیا معذرت خواهی یا جبران خسارتی بدهکار هستم ؟
  • 27) در چه کاری اشتباه کردم ؟ اگر می توانستم آن کار را دوباره انجام دهم ، چگونه رفتار می کردم ؟ دفعه بعد چطور می توانم بهتر عمل کنم ؟
  • 28) آیا امروز پاک ماندم ؟
  • 29) آیا امروز با خود خوب بودم ؟
  • 30) احساساتی که امروز داشتم چه بودند ؟ چگونه از آن احساسات برای انتخاب عملی که بر محور اصول باشد استفاده کردم ؟
  • 31) چگونه در خدمت دیگران بودم ؟
  • 32) امروز چه کاری انجام دادم که نسبت به آن احساس مثبتی دارم ؟
  • 33) چه چیزی امروز مرا ارضاء کرد ؟
  • 34) چه کاری امروز کردم که دوست دارم باز هم آن را تکرار کنم ؟
  • 35) آیا امروز به جلسه رفتم یا با یک معتاد در حال بهبودی دیگر صحبت کردم ؟
  • 36) امروز چه چیزی دارم که برای آن شکرگزار هستم ؟

اصول روحانی قدم دهم :

در قدم دهم ما بر روی انضباط شخصی  صداقت و درستکاری تمرکز می کنیم انضباط شخصی برای بهبودی ما ضروری است در زمان مصرف ما افرادی خودخواه و خودمشغول بودیم ما همیشه آسانترین راه فرار را انتخاب می کردیم در برابر رفتارهای اجباری خود تسلیم بودیم و تمام فرصتهای خود برای رشد را نادیده می گرفتیم اگر موردی در زندگی ما بود که به تعهد مداوم و منظم نیاز داشن به احتمال قوی ما فقط انرا در صورتی می پذیرفتیم که خیلی سخت نبود یا سد راه افراط های ما نمی شد یا اینکه آن را دوست داشتیم انضباط شخصی در بهبودی به معنای انجام کارهای خاص علیرغم احساسی است که نسبت به انجام آن داریم

مثلا ما لازم است که بطور منظم به جلسات برویم حتی اگر خسته هستیم یا در محل کار سرمان شلوغ است یا در حال خوشگذرانی هستیم و یا وقتی که مأیوس و ناامید هستیم

لازم است که ما به طور منظم به جلسات برویم حتی اگر و مخصوصا اگر با شرایط و لازمه های بهبودی در تخاصم و تضاد هستیم ما به جلسات می رویم  با راهنمای خود تماس می گیریم و با دیگران کار می کنیم چون می خواهیم در انجمن بهبود یابیم  و اینها اعمالی هستند که بهبودی مداوم ما را تضمین می کنند بعضی اوقات ما برای انجام این کارها بسیار مشتاق و علاقه مند هستیم بعضی اوقات به تمامی تمایل موجود در خود نیاز داریم تا بتوانیم این اعمال را انجام دهیم و بعضی وقتها این اعمال انقدر با فعالیتهای روزانه ما در هم می آمیزد که به سختی حتی متوجه می شویم که داریم انها را انجام می دهیم اصل روحانی صداقت در قدم یک پایه گذاری می شود و در قدم ده به بار می نشیند ما معمولا وقتی که تا این حد به بهبودی می رسیم از اندازه و عمق صداقت خود شگفت زده می شویم قبلا از لحاظ ادراک به صداقت رسیده بودیم و قادر بودیم انگیزه واقعی خود را مدتی پس از اینکه جریانی خاتمه می یافت درک کنیم اما امروز قادر هستیم در حالیکه در حین عمل و جریان می باشیم با خودمان و درباره خودمان صادق باشیم اصل روحانی درستکاری می تواند خیلی پیچیده باشد اما همین درستکاری بیش از هر اصل دیگری به ما برای تمرین اصول روحانی دیگر توانایی می دهد در واقع درستکاری به معنی آن است که در هر موقعیتی بدانیم که باید کدام اصل را و تا چه حد تمرین کنیم

برای مثال ممکن است که ما یک شب بیرون جلسه در جمعی قرار بگیریم که دارند درباره یکی از اعضاء برنامه غیبت می کنند

مثلاً درباره رابطه نامشروعی که همسر یکی از دوستان ما دارد و ما می دانیم که این حرف واقعیت دارد چون دوست مان این مسئله را شب قبل برای ما بازگو کرده است  تشخیص اینکه در این شرایط باید چگونه رفتار کنیم احتمالا به تمام درستکاری موجود در ما نیاز دارد

بنابراین به کدام اصل روحانی در چنین شرایطی نیازمندیم ؟ صداقت ؟ تحمل ؟ احترام ؟ خویشتن داری ؟

احتمالا اولین فکر ما این است که سریعا جلوی این بحث را بگیریم  چون می دانیم که این امر که مسائل شخصی دوستمان در یک جمع مطرح شود تا چه حد می تواند باعث دلخوری او می گردد اما انجام این کار ممکن است حقیقت داشتن این مسئله را تأیید کند و باعث خسارت بیشتری به دوستمان شود  یا ممکن است با حالتی حق به جانب افرادی که در حال غیبت هستند را تحقیر کنیم اکثر اوقات نیاز نیست تا شرایطی که مورد تأیید ما نیستند برخورد کنیم تا درستکاری خود را ثابت کنیم در چنین شرایطی ما می توانیم دو کار انجام دهیم  ما یا می توانیم بحث را عوض کنیم یا می توانیم معذرت خواهی کرده و ان جمع را ترک کنیم هر یک از این کارها هم پیامی نافذ در مورد احساسات ما می باشد و هم اجازه می دهد که اصول مورد قبولمان را رعایت کرده و از دوست خود در حد امکان حفاظت کنیم

هدف از نوشتن تراز نامه در گام دهم :

ترازنامه شخصی دقیقا مثل ترازنامه حسابداری عمل می کند در ترازنامه حسابداری هدف بدست اوردن دارایی در یک طرف و بدهی و سرمایه در طرف دیگر است اما در ترازنامه اخلاقی به مسایل مربوط به اخلاق می پردازد در ترازنامه قدم چهارم ما رنجش ها ترس ها روابط و ارزوها و داشته هایم را بررسی کردیم ترازنامه قدم ۱۰ کاملتر است و به احساسات و جبران خسارات و غیره را هم متمرکز  می شود صفحه 79 کتاب چگونگی کارکرد قدم و جزوه زندگی به روال برنامه به ما کمک کرد ترازنامه کامل تری داشته باشیم

  • 1) هدف دستیابی به زندگی پر از صلح آرامش و هماهنگی است
  • 2) توجه به نقص ها و کمبودهای شخصیتی خود پذیرش و قبول مسئولیت اشتباهات خود اقرار به آنها و سعی در جبران آنها
  • 3) آوردن نظم انظباط و برنامه در زندگی مان
  • 4) پیشرفت بهبودی یا بیماری خود را متوجه می شویم
  • 5) از چگونگی گذران زندگی مان در امروز آگاه می شویم
  • 6) پیشرفت بیماری را مسدود می کند و بهبودی امروزمان را تضمین می کند
  • 7) اصول روحانی را در الویت و صدر افکارمان و عملکردمان قرار می دهیم
  • 8) انرژی روحانی مورد نیاز امروزمان را کسب می نماییم و از قلمرو آن خارج نمی شویم
  • 9) از وسوسه بیماری اعتیاد که سبب خودمحوری بی ملاحظه گی بی تفاوتی و بی حوصله گی و روزمرگی می شود جلوگیری می کنیم
  • 10) با ندای وجدان خود آشتی می کنیم
  • 11) عوامل به وجود آورنده احساسات منفی و مخربمان را تشخیص می دهیم
  • 12) عکس العمل ها و واکنش هایمان را در برابر شرایط و اتفاقات روزانه ارزیابی و اصلاح می کنیم
  • 13) از نحوه برقراری روابطه مان آگاهی بیشتری پیدا می کنیم که آیا بزرگ و خوب بوده ایم یا کوچک و بد
  • 14) ما را از انکار شخصیتی که همیشه باعث نا آرامی و نارضایتی و نا امنی می شد دور ساخته و به نقش واقعی و مسئولیت آن آگاه می شویم
  • 15) رابطه مان را با نیروی برترمان بیشتر و بهتر می کند
  • 16) تعادل روحی روانی احساسی و جسمی مان را باعث می شود
  • 17) از انگیزه و نیت یک سری اعمال مان و نتایج حاصله آن فهم و درک بهتری پیدا می کنیم
  • 18) ما را از دیوانگی های بیماری اعتیاد و خسارت و خرابکاری های آن در امان نگاه می دارد
  • 19) برنامه ریزی روزانه زندگی مسئولانه و ارزیابی صادقانه و منصفانه آن ها .
  • 20) نگاه واقع بینانه تر به خود مان و به تبع آن دوست داشتن بیشتر خودمان
  • 21) نزدیکتر شدن به بیداری روح و وجدانمان ‌

گیج شدن بین احساسات و عوامل خود :

احساسات ما ثابت نیست پایه ثابتی ندارد که طبق آن عمل کنیم نمی توانیم از روی احساسات عمل کنیم احساس خشم داریم  اما عملی انجام نمی دهیم و تخلیه نمی کنیم و ساکت مانده ایم عیبی ندارد  اما اگر به آن پاسخ دهیم خطرناک است حس تایید طلبی داریم  اما عملی انجام نمی دهیم  وقتی احساسات تبدیل به عمل شوند خطر ناک است احساسات ما اکثر اوقات تبدیل به نقص می شود بیشتر اوقات احساسات ما است که حرف اول را می زند و باعث می شود بر خلاف عقلانیت و از سر اجبار اعمالی را انجام دهیم که هم برایمان گیج کننده است و هم باعث می شود بیشتر در آن احساس غرق شویم اکثر اوقات ناچاریم به احساساتمان پاسخ مثبت دهیم  بدون این که به عواقب آن فکر کنیم باید احساسات خودمان را بشناسیم و بدانیم در هنگام بروز یک احساس چه نواقصی آن را تقویت می کند از آن جایی که هیچ وقت شناخت و آگاهی کاملی از احساسات و افکارمان نداشتیم و آنها را مورد بررسی و بازبینی قرار نمی دادیم  همیشه دچار این مشکل می شویم ( آن مواقع هنگامی است که ترس خودمحورانه مان باعث می شود با ناصادقی و بی ملاحضه گی به روش معتاد گونه زندگی کنیم )

الف ) هنگامی که از روی احساسات مان عمل می کنیم :

  • 1) احساسات روحانی مثبت که باعث واکنش مثبت خسارت آمیز به خود یا دیگران می شود
  • 2) احساسات بد که باعث واکنش خویشتن دارانه  روشن بینانه و معقول می شود

در نتیجه لازم است احساسات خود را که امکان دارد بر اساس آنها عمل نماییم را بشناسیم و تشخیص دهیم

ب ) هنگامی که از روی احساسات مان از عمل اجتناب می کنیم :

  • 1) احساسات منفی و مخرب که ما را در انکار فرو برده و با ایجاد بی تفاوتی  بی حوصلگی و … ما را از انجام مسئولیت ها و تعهدات زندگی مان منع می دارد
  • 2) احساسات روحانی مثبت و سازنده که ما را از اعمال غیر اصولی غیر انسانی  غیر اخلاقی و غیر قانونی منع می کند

در کل لازم است شناخت و آگاهی کامل تری از احساسات مان داشته باشیم تا کمتر مرتکب اشتباهات گذشته مان شویم و همچنین بهتر بتوانیم به آرامش امنیت رضایت بیداری روح و وجدان برسیم

قدم دهم تاثیر اشتباهات بر زندگی :

ما در گذشته با اشتباهات خود باعث حال بدی خود و دیگران و همچنین خسارت و رنجش و حتی انجام گناه از سوی خود و دیگران شده ایم بارها با اشتباهات خود موجب اشتغال فکری برای خود و دیگران شده ایم و نتیجه آن انزوای ما و اطرافیانمان می شد و به واقع عشق و محبت از ما و اطرافیان ما دور می شد

اشتباهات بر خودمان :

  • 1) قابلیت کمک گیری و آموزش پذیری را از دست می دادیم
  • 2) مورد انتقاد و سرزنش واقع می شدیم
  • 3) موقعیت های مالی  عاطفی  اجتماعی و جنسی خود را یکی پس از دیگری از دست می دادیم
  • 4) ناصادقی هایمان شدت می گرفت
  • 5) احساس رضایت  آرامش و امنیت نمی کردیم
  • 6) امیدمان کمرنگ شده و از اهداف سازنده زندگی مان دور می شدیم
  • 7) ا حساسات منفی و ناخوشایند مثل خجالت پشیمانی گناه  بی ارزشی و … می یافت
  • 8) مرتکب گفتار و رفتاری ناهنجار و مخرب می شدیم
  • 9) احترام ارزش و شخصیت مان تخریب می شد
  • 10) توان تحمل و پذیرش مان کاهش می یافت
  • 11) از داشته های خودمان غافل می شدیم
  • 13) ترس تمام وجودمان را فرا می گرفت
  • 14) به زندگی بی تفاوت و بی حوصله می شدیم
  • 15) سعی در آرام نمودن احساسات مان با عوامل خارجی می نمودیم
  • 16) روز به روز کوچک‌تر حقیرتر و شکننده تر می شدیم
  • 17) در چهار جنبه وجودمان ( روحی  روانی  احساسی و جسمی ) تاثیر منفی و مخرب می گذاشتیم
  • 18) شکست خورده  ناامید و تنها می شدیم
  • 19) زندگی مان آشفته تر می شد

اشتباهات بر دیگران :

  • 1) زندگیشان را دستکاری و آشفته می ساختیم
  • 2) آرامش و آسایش دیگران را سلب می نمودیم
  • 3) فرصت زندگی و شادی را از آنها می  گرفتیم
  • 4) حق اشتباه را به کسی نمی دادیم

با نگاهی روشن بینانه  مشخص می شود که تاثیر اشتباهات مان بر خودمان بیشتر از دیگران است  در نتیجه به خاطر کمک به خودمان هم که شده  باید کمیت و کیفیت اشتباهات مان را با انجام قدم ۱۰ کاهش دهیم تا خسارت وارده بر خودمان و دیگران کمتر شود

هر گاه در اشتباه بودیم سریعا به آن اقرار کردیم :

با اقرار سریع فرصتی دوباره برای قرار گرفتن در مسیر بهبودی پیدا می کنیم و از پشت دیوار انکار خارج می شویم ازتکرار اشتباهاتمان جلوگیری می کنیم و اجازه نمی دهیم  خسارت هایمان روی هم جمع شود و باورمان را در مورد قدم های 4 تا 9 خراب کند و دوباره اسیر رفتارهای بد و ناهنجار گذشته شویم و اشتباهاتمان تبدیل به خطاهایمان شود و خواسته و از روی عمد مرتکب آنها شویم برای ما اینکه دیگر با احساس خلاءهای درونی مان زندگی نکنیم و ترس هایمان را در همان زمان که اشتباه کردیم افشاء کنیم دیگر توجیه نکنیم و به دنبال بهانه و آوردن دلایل به ظاهر موجه ولی غیر واقعی نباشیم و این که دریچه افکارمان باز باشد تا اعمال ورفتار و انگیزه هایمان را قبل از اقدام و عمل به هرکاری بررسی کنیم و بطور مرتب مراقب خودمان باشیم این باعث می شود از تکرار اعمال و رفتاری که باعث بد شدن مان  حال و احساسمان شود خودداری کنیم و عمل اشتباهی را دوبار تکرار نکنیم اشتباهات مان را بپذیریم و مسئولیت آن را هم قبول کنیم و سعی کنیم اشتباهاتمان را به بهترین وجه ممکن رفع کرده و دیگر دوباره و چند باره مرتکب آن اشتباه نشویم یاد بگیریم و عادت کنیم سریع اشتباهاتمان را شناسایی کرده و آنها را اقرار کنیم در قدم ۱ اقراری خام و ناپخته داشتیم اما در قدم دهم این اقرار ، از فیلتر 9 قدم قبلی رد شده و این یعنی  امروز اگر اقرار می کنیم  اقرارمان آگاهانه است و در قبال آن مسئولیت داریم و با کمک خداوند و راهنمایمان  به چگونگی دقیق آن پی برده ایم پس باور امروزمان این است که به مجرد این که به درک وآگاهی از اشتباهاتمان رسیدیم  باید  سریع به آن اقرارکنیم این اقرار سریع یعنی برگشتن به مسیر زندگی آرام و بهبودی  بدون خسارت زدن به خودمان و دیگران بیماری اعتیاد یک بیماری پیشرونده و مزمن است هر چه به بیماریمان فرصت دهیم ما را در انکار  عمیق تری فرو‌ می برد  پس لازم است به محض اطلاع از اشتباه خودمان  سریعا آن را اقرار نماییم تا وقت مورد نیاز بیماری را برای تخریب خودمان پیدا نکند انکار شخصیتی سبب می شود از روال برنامه و واقعیات زندگی دور شویم و همچنان در مسیر تباهی و مرگ قدم برداریم اگر سریعا به اشتباهاتمان اقرار نکنیم  مطمئنا به توسط بیماری اعتیاد از خودمان غافل شده و تقصیرها و اشکالات را در دیگران جستجو خواهیم نمود ممکن است مواقعی ما به شخص خسارت زده و یا موجب رنجش او شده باشیم و عجولانه و در همان مقطع که اوج ناراحتی او از ما بوده اقدام به جبران خسارت کرده ایم و یا اظهار پشیمانی کرده ایم که نتیجه بر عکس شده و طرف مقابل رنجشش از ما بیشتر شده لذا لازم است در چنین مواقعی تامل کنیم تا مدتی از اشتباه و خسارت ما بگذرد و بعد از آن اقدام به پشیمانی و جبران خسارت نماییم برای این که شخص خسارت دیده به آمادگی لازم برای بخشش ما را پیدا کرده باشد و یا مواقعی هنگام جبران خسارت توجیح و بهانه آورده و طرف خسارت دیده را هم در خسارت به وجود آمده شریک دانسته ایم که این هم موجب ناراحتی بیشتر ایشان و بدتر شدن اوضاع شده است با نا آگاهی در رفع کدورت یا حل و فصل جریانی وارد

صحبت و جدل شده ایم و با حامی حق به جانب سعی در اصلاح امور به روش خود محورانه داشته ایم که اوضاع وخیم تر گشته است قبل از قدم ۱۰ همواره انکار مانع از این می شد که به نقش خودمان و الگوهای خود محورانه مان توجه خاص نماییم و پس از این که اثرات مخرب  رفتار یا گفتار خودمان را تشخیص داده و بپذیریم سعی در انتقاد و سرزنش و ایراد گیری از دیگران را داشتیم با انجام قدم ۱۰ و به جهت برقراری روابطی سالم  متعادل  پایدار با نشاط سازنده و منطقی  لازم است مسئولیت و نقش خودمان را در تمامی روابطمان مشخص نموده و بر اساس آن خط مشی زندگی کنیم اگر احیانا بر اثر رفتار از روی الگوهای مخرب معتاد گونه و به عمد یا غیر عمد  در رابطه ای دچار اشتباه و خسارت شدیم  لازم است ابتدا  نقش خود را در چگونگی ارتباط خطا بیابیم آن را می پذیریم و سریعا نزد آن شخص رفته و پس از اقرار جبران خسارت نماییم اگر از چگونگی دقیق خطایمان که سبب رنجش و خسارت دیگری شده است آگاهی نیافتیم  از طرف مقابل دلیل آزردگی و دلخوری اش را سوال نماییم و به اصلاح و جبران خسارت وارد ساخته ایم بپردازیم در بسیاری از مواقع قبل از این که فکر کنیم  حرفی ناپخته و ناسنجیده زده ایم که روابطمان را تیره نموده است در نتیجه لازم است همواره مراقب گفتارمان  و نحوه تاثیر گذاری آن بر مخاطبمان باشیم خانواده محیط کار همکاران دوستان  اقوام و…

اگر در استفاده از ارزشها و توانمندی هایمان تعادل نداشته باشیم و به حالت افراطی از آنها استفاده نماییم به گمراهی کنترل یا تایید طلبی می افتیم خود را برحق و دیگران را به ناحق می پردازیم  احساس تفاوتی به وجود می آید که احساسات ناخوشایند ترس ناامیدی  نگرانی محرومیت  تکبر نا امنی نارضایتی تنهایی و … را به همراه دارد خودمحوری خود پرهیزکار بینی و خود برتر بینی سبب می شود نظرات  احساسات و خواسته هایمان را بر دیگران تحمیل نماییم تا آنجا که به خود و دیگران خسارت و لطمه وارد می سازیم بیماری اعتیاد قادر است از نکات مثبت شخصیتی ما به راحتی در جهت پیشرفت خودمان که منفی و مخرب است استفاده نماید انگیزه و نیت اگر چه خیر باشد  اگر با خود محوری افراطی مان همراه باشد  نتیجه ای جز شکست و خسارت به بار نخواهد آورد هنگام تغییر رفتار و گفتارمان از حالت معتاد گونه به سالم‌ و انسانی معمولا احساس ناخوشایندی درونمان ایجاد می شود و آن بدلیل مقاومتی است که بیماریمان از خود نشان می دهد چرا که سالیان دراز است در درونمان ریشه دوانیده و افکار احساسات روحی مان را تسخیر نموده است معمولا احساس بد و ناراحت کننده هنگامی است که واکنشی بر اثر خود مشغولی افراطی خود ساخته ناشی از تایید طلبی یا کنترل نمودن انجام می دهیم ما باید  آنقدر به نوشتن ترازنامه شخصی ادامه دهیم تا برایمان به صورت یک غریزه درآید ما بنده عادت هستیم و همان طور که از همان ابتدای ورود خود به برنامه گفتیم  من یک معتادم و تکرار این واژه من یک معتادم موجب شد به نوعی در ما عادت و بصورت یک غریزه درآید اکنون برای این که اصول روحانی قدم دهم جزئی از طبیعت ما شود و من بعد از واقعیت خود فرار نکنیم   لازم است به نوشتن ترازنامه شخصی خود ادامه دهیم  تا پی بردن به نواقص و اشتباهات برای مان عادت و به واقع یک غریزه شود و اتوماتیک وار از انجام کارهای نادرست خود داری و اصول روحانی را هم انجام دهیم

  • 1) ما در هر زمینه ای که تمرین و ممارست پیگیرانه ای انجام می دهیم برایمان به صورت یک عادت در می آید و حال که به ارزش حیاتی این قدم واقف گشته ایم باید آن را آنقدر انجام دهیم تا ملکه ذهن و شخصیت مان گردد
  • 2) بیماری پیشرونده و مزمن ما دائم سعی می کند ما را از زندگی منظم با برنامه و مسئولانه دور نماید  پس اگر این قدم جزیی از وجودمان نشود و بطور خودکار در جریان نباشد به گمراهی و نابودی کشانده می شویم
  • 3) اگر قدم دهم بصورت یک غریزه شخصیتی درنیاید  دچار بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به بهبودی و زندگی روحانی می شویم
  • 4) با نوشتن ترازنامه شخصیتی بطور مرتب این روند در قلب  فکر و روح مان شکل می گیرد و همیشه در حال مراقبت از ارزشهای روحانی خود می باشیم
  • 5) با خبره شدن و تسلط ناشی از تکرار نوشتن ترازنامه شخصیتی  می توانیم بهتر از گذشته از بهبودی مان مراقبت نموده و عود بیماری را پیشگیری نماییم
  • 6) وقتی تهیه ترازنامه شخصیتی مان بصورت یک غریزه درآید  انکارمان روز به روز خفیف تر و صداقت مان افزایش پیدا می کند

کارهایی که  برای خدمت به خداوند و انسان ها انجام داده ام :

وقتی ما بر خلاف گذشته مواد مصرف نمی کنیم  درواقع بهترین کاری است که برای خود و دیگر انسان ها انجام داده ایم با نوشتن ترازنامه خود مسئولیت پذیر شده و نقش و مسئولیت روزانه مان در قبال خود و دیگران را پیدا و پذیرفته ایم که این هم بهترین خدمت ماست انتقال تجربه خود از بهبودی به دیگر دوستان تازه وارد از اهم خدمت ما به خود و دیگران بوده است این کارها وقتی ارزش پیدا می کند که به دنبال انجام مسئولیت هایمان و تعهداتمان بطور اخلاقی در روابطمان آشکار می گردد  یعنی ارتباطات دو جنبه سالم  عقلانی اخلاقی و روحانی اگر به کسی خدمتی کرده باشیم که هیچگاه شخص مقابلمان از آن آگاهی نیابد بهترین  ارزشمندترین و متعالی ترین خدمت را به انجام رسانده ایم زندگی کردنمان به صورت یک انسان که به نظم اجتماع همراهی می کند و با الگوی سازندگی به پیش می رود می تواند بهترین خدمتگزار باشد

چیزهایی که خداوند به من عطا کرده که به خاطر آنها باید شکر گزار باشم :

شکرگزاری فقط بر زبان آوردن نیست بلکه استفاده بهینه از داده های خداوند است که کیفیت شکرگزاری ما را نشان می دهد نعمت ها و عطایای خداوند به ما قابل شمارش نیست و هر چه شخصیت و روح مان رشد می کند می توانیم آنها را بیشتر و بهتر درک نماییم مهم این است که پس از یافتن قابلیت استفاده و درک عطایای خداوند  از آنها به صورت صحیح استفاده نموده و همیشه خودمان را مدیون او و شکرگزار او باشیم

  • پاکی از مواد مخدر
  • داشتن عملکرد در زندگی
  • پیدا کردن احساس مسئولیت نسبت به نقش و وظایف خود در قبال خود و دیگران
  • تغییر بسیار نسبت به گذشته
  • سعی در خسارت نزدن به دیگران
  • پیدا کردن آرامش در زندگی
  • شکرگزاری به خاطر انتقال تجربه خود به دیگران
  • شکرگزاری بابت کمرنگ شدن نواقصات خود

داشتن صداقت روشن بینی  تواضع فروتنی  پذیرش  اعتماد به نفس مسئولیت پذیری تعادل  قانع بودن خدمت  مطالعه قناعت  سخاوت  پشت کار برنامه ریزی  فقط برای امروز زندگی کردن  خوش بینی ایمان اعتماد عاقلانه فکر کردن  مشارکت  بخشش و گذشت وقت شناسی  احترام به خود و دیگران عشق  سکوت افتادگی دوربین خاموش تمرکز حواس  ایثار  مشورت  خدامحوری و …

بله همانطور که او توانست به ما کمک کند مواد را بر خلاف تصور مان کنار بگذاریم و سلامتی و پاکی خود را بدست آوریم و نسبت به گذشته بسیار تغییر کنیم یقینا او همچنان می تواند راه درست زندگی را در راستای اراده خودش باشد را به ما نشان دهد در راه تقویت چنین باوری لازم است اصول روحانی را در صدر افکار و اعمال خودمان قرار دهیم امید  ایمان  اعتماد و تمایل ما سبب می شود که خودمان را بهتر و جدی تر در راستای نیروی برترمان قرار دهیم

قدم دهم ادامه  یک ترازنامه شخصی :

الگوهای رفتاری قدیمی :

تجربه نشان داده است که هر گاه هر یک از ما برای مدتی از برنامه فاصله بگیریم  بعضی از رفتارها و الگوهای رفتاری نواقص ما پررنگ شده و مجددا فعال می شوند الگوهای رفتاری ما در مسائل مالی جنسی  عاطفی و اجتماعی مان بررسی می شود مالی : قرض کردن پول  اتکا به دیگری در دریافت وجه برای مسئله ای خرج کردن پول بدون برنامه ریزی ( افراط و تفریط )  سوء استفاده از دیگری به صورت نقدی یا غیرنقدی بی توجهی و بی برنامگی در کار و امرار معاش و فروش اموال جنسی : روابط غیر اخلاقی  غیر انسانی ،غیر قانونی ( همجنس و غیر همجنس ) چشم چرانی  خودخواهی و ناصادقی ( روابط زناشویی )  استفاده از واژه های عشق محبت و … برای ایجاد روابط جنسی استفاده از شهوت برای پر کردن خلاء روحانی و تنهایی عاطفی : سوء استفاده از اعتماد دیگران بی توجهی به احساسات نیازها و نظرات اطرافیان  حق به جانبی و خودمحوری در روابط توقع و انتظار بی جا بی ملاحضه گی مسئولیت گریزی در روابط اجتماعی : ناسازگاری با اجتماع خود  تایید طلبی و کنترل اطرافیان سربار دیگران بودن

خودخواه ناصادق ترسو بودم یا رنجش :

در خصوص داشتن ناصادقی  خود خواهی  ترس  رنجش ها یا هرنقص دیگری  هر گاه از اصول برنامه دور شویم یقین این نواقص را چون گذشته تجربه خواهیم کرد در یکایک روابطمان مشخص می شود که برای رسیدن به اهداف و مسئولیت هایمان ( اجماع ) در هر رابطه ای یا جمعی این گونه بوده ایم یا خیر و مهم این است که آنها را در روابطمان با تمام افراد تشخیص دهیم و شدت آن را نسبت به دیروز کاهش داده یا از بین ببریم ما قدم کار کرده ایم که نواقص و ضعف های منفی ( ابزار منفی ) خودخواهی را به کمبودهای مثبت ( ابزار مثبت ) تبدیل کنیم این که چقدر موفق شده ایم یا نه بستگی به عملکرد ما دارد :

  • خودخواهی ( ابزار منفی ) تبدیل به ایثار گذشت و پذیرش ( ابزار مثبت )
  • ناصادقی ( ابزار منفی ) تبدیل به صداقت با خود و سپس صداقت با دیگران ( ابزار مثبت )
  • ترس ( ابزار منفی ) تبدیل به ایمان اعتماد به نفس و تغییر ندادن دیگران ( ابزار مثبت )
  • رنجش ( ابزار منفی ) تبدیل به گذشت بخشش محبت  عشق خویشتن پذیری  تواضع فروتنی  پذیرش دعا صبر  افتادگی امید به خدا و … ( ابزار مثبت )

سرخوردگی از خود :

بسیاری ازما گاهی اوقات دچارحالتی می شویم که گوئی در برابر خود و جامعه کم آورده ایم ازخود ناامید و دلسرد می شویم و انگیزه ای برای حرکت و تلاش درخود نمی یابیم ما این حالت را به شکل احساس  پوچی  یا سرخوردگی حس می کنیم اما یقینا هیچ گاه ازخود سؤال نکرده ایم که علت بروز این احساس چیست؟ اصول روحانی قدم ها را به خوبی به اجراء گذاشته ایم ؟ حس پوچی و سرخوردگی حاصل و نتیجه حرکتی فکری است تحت عنوان تلاش بدون عملکرد حرکتی که ما را به نتیجه مطلوب و موفقیت نرسانده است احساس پوچی یا سرخوردگی عکس العمل ما در قبال دریافت  کارنامه مردودی شخصیت در آزمون (کسب کردن، رسیدن وشدن) در برنامه است رنج سرکردن با این حالت برهیچ یک ازما پوشیده نیست برای برون رفت ازاین احساس رنج آور کارمفید آگاهی ما از مکانیزم نواقص ماست و با کارکرد اصول روحانی قدم های همراه با عملکرد در فرآیند  بهبودی قرار می گیریم و از سرخوردگی خارج می شویم یک نمونه از سرخوردگی در برنامه : سرخوردگی یعنی این که در فروتنی افراط کرده و اجازه دهیم دیگران ما را تحقیر کنند  یعنی استفاده از نقص خود کم بینی و مورد ترحم دیگران قرار گرفتن برنامه ریزی مان در زندگی مشخص می کند که باعث موفقیت و سربلندی خودمان شده ایم یا بی برنامه و بی هدف سبب سرخوردگی خودمان شده ایم توجه و تمرکز به بهبودی و بازیابی شخصیتی مان ما را سرافراز می سازد و بی تفاوتی و بی حوصلگی به زندگی و تغییر آن ما را هر روز سرخورده تر می سازد

مهربان و بخشنده بودن :

  • بررسی مان در تمامی روابطمان مشخص می شود که آیا صادقانه این گونه بوده ایم یا خیر ؟
  • آیا به طمع یا چشم داشتی مهربان و بخشنده بوده ایم یا بی ریا و خالصانه ؟
  • آیا اجازه داده ایم دیگران آن گونه که می خواهند زندگی کنند یا تلاش در تغییر دادن آنها داشتیم و زندگی شان را دستکاری کرده ایم ؟
  • میزان گذشتمان به خطاهای دیگران چقدر بوده است ؟

به ترتیب الویت أین گونه است :

  • 1) خانواده ام
  • 2) محیط کارم
  • 3) دوستانم NA  یا غیر  NA

با توجه به تاثیر بسیار مهربانی و بخشندگی خداوند در زندگی ما  سعی کرده ایم به دیگران مهربانی و بخشندگی داشته باشیم ( با احوال پرسی و جویای سلامتی دیگران شدن ) مهربان بودن و بخشنده بودن در واقع نیاز ما است نه نیاز دیگران بیش از آن که دیگران به مهربانی و بخشش ما نیاز داشته باشند ما خود محتاج مهربان بودن وبخشیدن هستیم مهربانی و بخشش اگر کاملا بلاعوض و بدون توقع نباشد موجب رنجشش و نا خرسندی از خود می شود  می بخشیم و مهربانیم و این وظیفه انسانی ماست و هیچ گاه مهر و بخشش را از دیگران گدایی نمی کنیم

نگرانی در مورد دیروز و فردا :

این هم بر می گردد به مقدار ایمان ما به نیروی برتر هر چقدر که ما به نیروی برتر دارای ایمان قوی تری باشیم نگران دیروز و فردا نخواهیم بود رنجش  ترس ها در افکار احساسات و اعمال مان دخیل بوده زندگی کردن با رنجش ها  خاطرات ناخوشایند و کدورت های قبلی از خودمان و دیگران و همچنین تفکر همراه با نگرانی  ترس و دلواپسی از آینده سبب می شود از آرامش امروز دور باشیم و خودمان را سرگرم خود مشغولی هایی نماییم که باعث در جا زدنمان و عدم موفقیت در زندگی بشود یکی از موارد مهمی که باعث از دست رفتن آرامش می شود گیر کردن در گذشته و فکر کردن و دغدغه آینده است فکر کردن به گذشته باعث حسرت و غرق شدن در آینده باعث نابودی امروز می شود بسیار مهم است که ما بتوانیم در لحظه زندگی کنیم گذشته و آینده عدم است و واقعییت ندارد لحظه است که واقعیت دارد  زندگی  نظام هستی و خداوند در لحظه حضور دارد

اگر نگران دیروز و یا فردا باشم  پس روند ایمان آوریمان شکل درستی پیدا نکرده و این اصول و کارکرد قدم ها ارزش خودشان را ازدست داده اند یادگرفته ایم از دیروز برای بهتر شدن امروزمان استفاده کنیم و امروز خوب و درست زندگی می کنیم تا نگران فردایمان نباشیم زندگی با اصول و فقط برای امروز ترس ها و نگرانی ها را از ما می گیرد و ما را برای زندگی خوب و درست و در لحظه امیدوارتر می کند خود را بپذیریم و نگران قضاوت دیگران نباشیم!

این نکته‌ای زیباست که باید درک شود کسی به شما توهینی می‌کند این اهانت معنایی ندارد مگر این که تو خود آن را بپذیری تا زمانی که آن را به خود نگیری بی‌معناست یک همهمه است با تو کاری ندارد پس در واقع هیچ کس نمی‌تواند به تو توهینی کند مگر این که خودت آن را بپذیری مگر این که خودت با آن همراهی کنی بنابراین هر زمان که به تو توهینی شود یا احساس کنی که مورد اهانت واقع شده ای، این مربوط به توست مسئولیتش با خود توست نگو که شخص دیگری به تو توهین کرده تو چرا آن را قبول کرده ای؟ کسی تو را مجبور به پذیرش آن نکرده است این آزادی دیگریست که بخواهد توهین کند این که تو آن را قبول کنی یا نه هم آزادی توست با خود توست اگر اهانتی را قبول کنی آن وقت نگو دیگری به من توهین کرده خیلی ساده بگو من آن را پذیرفتم خیلی ساده بگو من آگاه نبودم و در ناآگاهی آن را پذیرفتم و بعد آشفته شدم تنها چیزی را بپذیر که به آن نیاز داری، تنها چیزی را بپذیر که تو را تغذیه می‌کند

تراز نامه شخصی گام دهم و وسوسه :

وسوسه در موردی خودمحورانه  افراط و تفریط  بی ملاحضه  غیر اصولی و اخلاقی  استفاده از نقص ها و الگوهای معتاد گونه است زیر سقف مصرف ( موارد غیر اخلاقی  انسانی  روحانی و قانونی ) قرار گرفته ایم هر گاه ما نقص فراموش کاری مان پر رنگ می شود و گذشته خود را فراموش می کنیم باز هم وسوسه خیلی چیزها می شویم

معمولا وسوسه استفاده از نواقص و نهایت مواد با توجه به اینکه می دانیم بزرگترین قدرت نیروی شر وسوسه است و ماهیت و قدرت ندارد و قدرت و ماهیت خود را از ذهن ما می گیرد و یک حس است که در ذهنمان به وجود می آید باز هم به او جواب آری می دهیم وسوسه را ذهن ما می سازد و به آن نیروی می دهد آن را تقویت می کند و ما را اسیر می سازد و آنگاه می شود نیروی برتر ما در جهت غیر واقعی و بدی وشر کافی است ماهیت آن را بشناسم و آن را تغذیه نکنیم خودش نابود می شود وسوسه جزئی لاینفک از مرض ما و مهمترین سلاح بیماری اعتیاد است که بدلیل لذت طلبی و استفاده نادرست ازحواس پنجگانه و حتی حس ششم به وجود می آید امروزه هم مکان ها و هم اشخاص و خیلی چیزها وجود دارند که می توانند ما را وسوسه کنند وسوسه برای ما خواستن افراطی و میل داشتن است بدون درنظرداشتن پیامدهای آن وسوسه برای ما میل به تجربه کردن مجدد عملی است که درگذشته از انجام دادن آن لذت برده ام و این لذت بیشتر اوقات گناه آلود و غیر اخلاقی بوده است وسوسه افکاری است شیطانی  موذی و سمج اما آنی و زود گذر که ماهیتی شر و نادرست دارد که اگر به آن بها بدهیم تبدیل به فعل شده و سر انجامی جز ندامت وپشیمانی وخودآزاری نخواهد داشت وسوسه از لذت طلبی شروع شده و با بها دادن به آن و مخفی کردن و اقرار نکردن آن شروع به نقشه کشی کرده و منجر به لغزش های روحانی مان می گردد زمانی که با بیماری و نواقص مان زندگی می کنیم دیگر نیازی به اجازه نیست یکسره در وسوسه هستیم ما باید  بیشتر اوقات سریعا با راهنمایمان تماس گرفته و قبل ازاین که وسوسه مان تبدیل به فعل شود آن را مشارکت کرده واز شرش راحت شویم

تمایل به تغییر :

به احساس خودمان رجوع می کنیم و به نحوه عملکردمان بر مبنای آن نگاه می کنیم روابط را در مسائل ( جماع ) مورد بررسی قرار دهیم . به احساس خودمان و نحوه عملکردمان بر مبنای آن احساس تمایل به تغییر نگاه می کنیم که آیا در رابطه با مسائل مالی  جنسی  اجتماعی و عاطفی تلاش بر تغییر داریم یا خیر

آیا امروزمان نسبت به دیروز بهتر یا یکسان بوده است وقتی ما متوجه تاثیر مثبت تغییر یافتن مان در زندگی خود و دیگران می شویم و رضایت خود و دیگران را به خاطر تغییر مان مشاهده می کنیم  اصل روحانی تمایل برای تغییر بیشتر و اشتیاق فراوانی پیدا می کنیم

خسارت ما امروز به طور مستقیم یا غیر مستقیم :

رفتاری یا گفتاری ( در حضوری یا در غیاب وی )

از لحاظ : روحی روانی احساسی  جنسی  حیثیتی  شخصیتی و مالی

وقتی ما به گذشته خود نگاه می کنیم متوجه خسارات بسیاری خواهیم شد که مستقیم و غیر مستقیم به خود و دیگران زده ایم و این خسارت چه عواقب بدی برای ما و دیگران داشته است اکنون نگاه می کنیم آیا تغییری در رفتار و کردار ما صورت گرفته که موجب خسارت به خود و دیگران شده باشد اگر چنین است لازم است چنین مواقعی به نقش و نواقص خود در بروز خسارت نگاه کرده و تمایل به عدم تکرار آنها و جبران خسارت نماییم

ادامه قدم دهم :پاکی امروز ما :

تمام وابستگی هایمان بررسی می شود  شیمیایی یا غیر شیمیایی  که باید از همه آنها پاک بشویم پاکی از لحاظ روحانی و معنوی نیز بسیار مهم است از لحاظ نقص ها و کمبودها نیز بررسی شود

مثال :اگر منظور پاک ماندن از مصرف مواد باشد  بله امروز همه ما پاک بودیم ولی اگر منظور پاک بودن از عدم انجام نواقص خود باشد احتمالا بسیاری از ما خیر چون احتمال این که امروز از بعضی از نواقص خود استفاده کرده باشم وجود دارد آگاهانه یا نا آگاهانه چون ما دیگر مواد مصرف نمی کنیم  بهترین دلیل است که با خود خوب هستیم و برای این که این خوب بودن ما بیشتر و پر رنگ تر شود باید سعی کنیم روز به روز استفاده از نواقص مان را نیز کم و کمتر کنیم تا کاملا با خود خوب شده باشیم کارهای مثبتمان لیست می شود که به جهت بهبودی خود در راستای خدمت به دیگران انجام داده ایم آیا خدماتمان صرفا به منظور انگیزه های روحانی بوده است یا نفسانی و منفعت طلبانه کارهایی که باعث ماندن و بهبودی یافتن انجام می دهیم در اینجا باز هم ما با نگاه کردن به تراز روزانه خود متوجه می شویم که در بسیاری از قسمت های زندگی روزانه طبق اصول برنامه رفتار و پیش رفته ایم که این مسئله موجب رضایت خاطر و خوشحالی ما می شود و تمایل به تکرار آن در آینده پیدا خواهیم کرد داشته ها دارایی های مادی و معنوی مان را یادآوری می کنیم که بیشمار است احساس صداقت و روشن بینی و فروتنی در تنظیم لیست فوق کمک بسیاری می کند

برای ما معتادان چه چیزی بالاتر از پاکی و شناخت راه بهبودی چه چیزی مهمتر از آشنایی ما با برنامه و شناخت راه رسیدن به خداوند تغییر ما از یک انسان کامل منفی به انسانی مثبت و ثمر بخش برای خود و دیگران مورد اعتماد و اطمینان بودن دیگران اهمیت داشتن ما برای دیگران اینها و دهها مورد دیگر چیزهایی هستند که ما برای داشتن آنها شکرگذار خداوند هستیم ( خانواده  شغل و سلامتی ) و …

اصل روحانی انضباط شخصی در قدم دهم :

بی نظمی بی برنامگی بی هدفی و بی انضباطی از خصوصیات بارز بیماری اعتیاد است که همیشه  چه در گذشته و چه در حال سد راه موفقیت ما خوشبختی ما بوده و هست لازم است این اصول روحانی را به روال زندگی مان وارد سازیم تا در بازسازی و اصلاح شخصیت مان کمک نموده باشیم بدون انضباط شخصی قادر نخواهیم بود که فرایند بهبودی را که در این قدم ها فرا گرفته ایم بطور پیوسته در زندگی مان بکار بسته و به اجراء بگذاریم بدون انضباط شخصی نمی توانیم اصول روحانی و اخلاقی قدم ها در وقت مقتضی در زندگی مان بکار بگیریم انضباط شخصی باعث می شود عدم تعادل  نوسانات و اغتشاشات روحی  روانی و احساسی مان کاهش یابد انضباط شخصی سبب افزایش حس اعتماد به نفس عزت نفس و خویشتن پذیری مان می شود  انضباط شخصی ما را از انکار شخصیتی مان دور می سازد در گذشته یکی از مشکلات اصلی ما نداشتن انضباط شخصی بود که این باعث عدم تعهد ما نسبت به خود و دیگران و عدم مسئولیت پذیری ما شده بود اکنون با استفاده از این اصل روحانی و تمرین مرتب آن رفته رفته این اصول در ما تکرار تا به غریزه تبدیل شود  زیرا در این صورت است که می توانیم در راستای بهبودی خود قدم برداشته و ادامه راه دهیم وقتی افکار احساسات و اعمال مان منظم می شود  در تمام قسمت ها و اوقات زندگی مان احساس مثبت  مفید و سازنده بودن می کنیم ایمان و امیدمان به بهبودی افزایش یافته و با تمایل و تسلیم بیشتری در مسیر بهبودی مان حرکت می کنیم هر اصل روحانی را در وقت مقتضی خود و به طور خودکار به اجراء می گذاریم خویشتن دار می شویم و بر اثر ترس و هوای نفس عمل نمی کنیم چون نوشتن تراز روزانه را مرتب تمرین می کنیم و رفته رفته به صورت یک عادت در آمده و در نهایت در ما به صورت یک غریزه و طبیعت در می آید  رفته رفته این انضباط در دیگر قسمت های زندگی مان نیز تاثیر می گذارد  زیرا همین نداشتن انضباط بوده که در گذشته احساس تعهد و مسئولیت نمی کردیم چنانچه انضباط نداشته باشیم رشد و بهبودی نیافته و طبیعتا حال خوبی هم نخواهیم داشت

بی نظمی به  5   دلیل موجب لغزش مجدد می گردد:

  • 1 بی نظمی تداعی کننده مکان مصرف است به طوری که شاید فرد به مکان مصرف خود سری نزند اما خانه و محل کار خود را به شکل مکان مصرف در می آورد بودن بیست و چهار ساعته در مکانی که یاد آور مکان مصرف است موجب بروز وسوسه در فرد خواهد شد
  • 2 بی نظمی باعث می شود  خانواده ها تصور کنند فرد همچنان در حال مصرف است زیرا خانواده ها تصور می کنند باید با قطع مصرف  کلیه رفتارهای اعتیادی او از بین برود برای همین وقتی رفتارهای اعتیادی را از جانب فرد مشاهده می کنند  تصور می کنند هنوز در حال مصرف است بنابراین بی نظمی در فرد باعث خواهد شد  خانواده به وی ( علارغم عدم مصرف ) برچسب مصرف بزنند به او بی اعتماد تر شوند  مراقب ملاقات ها و رفت آمدهای او باشند و…. این رفتارها  حال روحی فرد را بد نموده و میل به مصرف را در وی تقویت می کند
  • 3 بی نظمی یکی از دلایلی است که به یک فرد معتاد کمتر شغل مناسب پیشنهاد می گردد شرکت ها و مشتری ها کمتر به افراد بی نظم اعتماد می کنند و کمتر افراد بی نظم را استخدام می کنند بی نظمی از عوامل اصلی بیکاری است و بیکاری از عوامل اصلی لغزش محسوب می گردد
  • 4 بی نظمی موجب بی ارزش پنداری خود می شود افراد بی نظم خود را لایق ارزش و مقام نمی دانند وقتی تنها هستند هر جایی می خوابند  هر جایی غذا می خورند هر لباسی را می پوشند اما وقتی مهمان دارند به خاطر ارزش مندی مهمان مراعات می کنند.

بنابراین بی نظم ها:

خود را بی ارزش و دیگران را با ارزش می پندارند افراد بی ارزش  میل کمتری به   پاک ماندن دارند ۵ بی نظمی  بی برنامه گی  بی هدفی در زندگی تولید کننده ناامیدی می کند انسان ناامید شکننده و بی هویت است و سریع تسلیم درد و رنج می شود و برای فرار از درد و رنج به مصرف مجدد پناه می برد

خلاصه: بی نظمی موجب می شود:

خانه و محل کار یادآور مکان مصرفی گردد خانواده تصور کنند فرد لغزش نموده و موجب زدن اتهام مصرف به وی می شود شغل و اعتماد مشتری را از دست بدهد یا نتواند شغل بدست آورد و بیکار بماند خود را بی ارزش بداند و اعتماد به نفس خودش را از دست بدهد خود را ناامید بداند و امیدش به پاک زیستن را از دست بدهد

آگاه بودن از اشتباهاتم ( صداقت با خود ) در قدم دهم :

وقتی ما در قدم یک با خود صادق شدیم و اعلام عجز و ناتوانی کردیم به واقع توانستیم اولین قدم برای کمک به خودمان را برداریم در قدم دهم نیز وقتی در بررسی اعمال روزانه خود صداقت داشته باشیم  می توانیم نسبت به اشتباهات خود آگاهی پیدا کنیم و پس از آن است که برای تغییر خود وارد عمل می شویم

آگاهی یافتن از اشتباه خود می تواند در 2 زمان اتفاق بیافتد :

  • 1) وقتی خطایی ( عمد یا غیر عمد ) از ما سر زده است و دیر یا زود متوجه آن می شویم
  • 2) وقتی می خواهیم عملی مرتکب شویم و قبل از انجام آن به اشتباه بودنش پی می بریم
  • حالت اول : وقتی به عملکرد اشتباهاتمان واقف می شویم پس از این که یقین حاصل نمودیم که به خودمان و دیگران لطمه زده ایم  مسئولیتش را به عهده گرفته آن را می پذیریم  اقرار می کنیم و در صدد جبرانش براییم و به این طریق خود را متعهد می سازیم که آنگونه اشتباهات را تکرار نکنیم و اسباب خسارت زدن به خود و دیگران را فراهم نسازیم
  • حالت دوم : وقتی بدانیم عملی که می خواهیم انجام دهیم اشتباه است و به خودمان و دیگری لطمه می زند از ارتکاب آن خودداری می کنیم و خویشتن داری می نماییم و این الگوی رفتاری سبب تغییر شخصیت ما می شود

  در هر صورت عملکردی متفاوت از الگوها و باورهای معتاد گونه انجام داده ایم که ما را در تغییر نمودن مصمم تر می نماید

اصل روحانی درستکاری در قدم دهم :

درستکاری دارای دو مرحله است :

در تمام شرایط و اوقات بطور کلی اصول روحانی را به اجراء بگذاریم در شرایط متفاوت آگاه باشیم که الویت با کدام اصل روحانیست و آن را در جای مناسب خود بکار ببریم در نتیجه در تمام موارد ( جماع ) و در هر اجتماع و موقعیتی لازم است که اصل روحانی درستکاری را بکار ببندیم قبل از انجام هر عکس العمل خودمان احساس مثبتی داریم که علاوه بر واکنش مثبت و صحیح که بر مبنای اصول روحانی و اخلاقی بوده  شتاب زده عمل ننموده و با نیت خیر خسارت و لطمه جدیدی به بار نیاورده ایم و زمانی احساس بدی داشته ایم که آگاهانه با ناخودآگاه عکس العملی نشان داده ایم که با بی ملاحظه گی و کوته بینانه و تحت لوای عملی صحیح باعث خسارت به خودمان یا دیگری شده ایم

  مثل تایید طلبی یا کنترل  خودبرتر بینی و یا خودکم بینی  به جای فروتنی

ممکن است برای بعضی از ما مواقعی پیش آمده که در یک جمع دوستان بهبودی حضور داشته و شاهد شکستن گمنامی و غیبت از دوست دیگری که در آن جمع حضور نداشته بوده ایم چون شنیدن گمنامی شکستن و غیبت عملی است ناپسند لذا توجه به اصول روحانی برنامه کار درست این بوده که ما آن جمع را ترک و از دوستان خود حاظر در جلسه بخواهیم که غیبت نکنند و گمنامی دیگران را حفظ کنند حتی اگر موجب ناراحتی دیگران شویم و یا حداقل در چنین مواقعی لازم است جلسه را ترک کنیم اگر چنین کنیم طبیعتا حال خوبی پیدا خواهیم کرد در غیر این صورت هر گاه در جلسه مانده ایم و به اجبار به گمنامی شکستن دیگری گوش داده و سکوت کرده ایم احساس و حال بدی را تجربه نموده ایم اگر بخواهیم وجدانی آسوده داشته باشیم باید در این مورد که از لحاظ اخلاقی چه چیزهایی برای ما قابل قبول هستند وچه چیزهایی قابل قبول نیستند تصمیم خود را بگیریم تشخیص این که ما چه زمان در اشتباه هستیم  کار آسانی نیست  علی الخصوص در مواقعی که خودمان هم در وسط یک درگیری قرار گرفته ایم معمولا به اعصاب خودمان هم فشار زیادی وارد شده و احساسات مان اوج گرفته  قادر نخواهیم بود نگاه صادقانه ای به خودمان بیاندازیم

لیست تراز روزانه قدم دهم

  • 1) آیا امروز بر ایمان خود به خداوند مهربان و بخشنده تاکید مجدد کرده ام ؟
  • 2) آیا امروز از نیروی برتر خود درخواست راهنمایی کرده ام ؟ چگونه ؟
  • 3) چه کاری برای خدمت به خداوند و انسان ها انجام داده ام ؟
  • 4) آیا امروز خداوند چیزی به من عطا کرده ، که به خاطر آن شکر گزار باشم ؟
  • 5) آیا باور دارم که نیروی برتر من می تواند به من نشان دهد که چگونه زندگی کنم و خود را بهتر در راستای اراده این نیرو قرار دهم ؟
  • 6) آیا امروز هیچ یک از الگوهای رفتاری قدیم را در زندگی خود ، تجربه کرده ام ؟ اگر آری ، کدامین الگو ؟
  • 7) آیا خودخواه ، ناصادق ، ترسو بودم ، یا رنجش داشتم ؟
  • 8) آیا باعث سرخوردگی خود شدم ؟
  • 9) آیا نسبت به دیگران مهربان و بخشنده بودم ؟
  • 10) آیا در مورد دیروز یا فردا نگران بودم ؟
  • 11) آیا به خود اجازه دادم که در مورد چیزی وسوسه شوم ؟
  • 12) آیا به خود اجازه دادم که خیلی گرسنه ، عصبانی ، تنها یا خسته شوم ؟
  • 13) آیا در مورد هیچ چیزی خود را خیلی جدی گرفتم ؟
  • 14) آیا از هیچ مشکل جسمی ، روانی یا روحانی رنج بردم ؟
  • 15) آیا مسئله ای را که باید با راهنمای خود مطرح می کردم ، درون خود نگه داشتم ؟
  • 16) آیا امروز هیچ احساس شدیدی داشتم ؟ آنها چه بودند و چرا به من دست دادند ؟
  • 17) امروز در چه زمینه هایی در زندگی مشکل دارم ؟
  • 18) امروز کدام یک از نواقص من در زندگیم نقش پیدا کرد ؟ چگونه ؟
  • 19) آیا امروز ترس در زندگی من جا داشت ؟
  • 20) امروز چه کاری کردم که آرزو می کنم آن را انجام نداده بودم ؟
  • 21) امروز چه کاری نکردم که آرزو می کنم آن را انجام داده بودم ؟
  • 22) آیا تمایل دارم که تغییر کنم ؟
  • 23) آیا امروز در هیچ یک از روابط خود درگیر تنش شدم ؟ آنها چه بودند ؟
  • 24) آیا درستی و راستی را در روابطم با دیگران رعایت و حفظ کردم ؟
  • 25) آیا امروز به خود یا دیگران بطور مستقیم یا غیر مستقیم خسارت زدم ؟ چگونه ؟
  • 26) آیا معذرت خواهی یا جبران خسارتی بدهکار هستم ؟
  • 27) در چه کاری اشتباه کردم ؟ اگر می توانستم آن کار را دوباره انجام دهم ، چگونه رفتار می کردم ؟ دفعه بعد چطور می توانم بهتر عمل کنم ؟
  • 28) آیا امروز پاک ماندم ؟
  • 29) آیا امروز با خود خوب بودم ؟
  • 30) احساساتی که امروز داشتم چه بودند ؟ چگونه از آن احساسات برای انتخاب عملی که بر محور اصول باشد ، استفاده کردم ؟
  • 31) چگونه در خدمت دیگران بودم ؟
  • 32) امروز چه کاری انجام دادم که نسبت به آن احساس مثبتی دارم ؟
  • 33) چه چیزی امروز مرا ارضاء کرد ؟
  • 34) چه کاری امروز کردم که دوست دارم باز هم آن را تکرار کنم ؟
  • 35) آیا امروز به جلسه رفتم یا با یک معتاد در حال بهبودی دیگر صحبت کردم ؟
  • 36) امروز چه چیزی دارم که برای آن شکرگزار هستم ؟

تراز قدم دهم قدم دهم حرکت به جلو :

مسئله جالب در مورد قدم دهم این است که هر چه بیشتر ان را کار کنیم  بیشتر به آن نیاز خواهیم داشت زیرا دیگر خیلی کم اشتباه خواهیم کرد وقتی که تازه بهبودی را آغاز کرده بودیم اکثر ما قادر نبودیم که رابطه ای را برای مدتی طولانی با کسی داشته باشیم به خصوص رابطه ای که نیاز داشت تا در آن مشکلات و برخوردها را به طریقی سالم و با حفظ احترام متقابل حل کنیم بعضی از ما افراط می کردیم و دعواهای خشونت باری با دیگران داشتیم که پس از خاتمه هیچ وقت در مورد ریشه های زیربنایی آن صحبت نمی کردیم بعضی دیگر تفریط می کردیم و هیچ وقت با افراد خانواده و دوستان نزدیک خود ابراز مخالفت و عدم توافق نمی کردیم به نظرمان راحتر بود که فاصله خود را حفظ کنیم تا اینکه باآنها برخوردی داشته باشیم که بعد بخواهیم فکری به حالش کنیم نهایتا بعضی از ما از هر رابطه ای که در ان اختلاف نظری وجود داشت فرار می کردیم برای ما فرقی نمی کرد که با این کار خود تا چه حد به شخص مقابل خسارت می زنیم چون به هر حال راحت تر از این بود که بخواهیم مشکل را حل کنیم و رابطه ای محکم تر بسازیم قدم دهم این امکان را به ما می دعد تا روابط طولانی مدت با دیگران داشته باشیم ما به روابط طولانی مدت نیاز داریم  به خصوص در انجمن زیرا ما برای زنده ماندن به یکدیگر تکیه می کنیم ما وقتی که به برنامه آمدیم و برای مدتی ماندیم  به دیگر اعضای انجمن عمیقا احساس وصل و مربوط بودن می کنیم ما با یکدیگر کارهای خدماتی انجام داده ایم یا با یکدیگر هم خانه شده ایم  یا با هم ازدواج کرده ایم یا بعضی مواقع از هم طلاق گرفته ایم ما سالگرد وقایع مهم زندگی مانند :تولد فارغ التحصیلی خریدخانه  ترفیع مقام و سالگرد بهبودی را با هم جشن گرفته ایم ما با هم برای فوت دیگران عزاداری کرده ایم و در دوران سخت زندگی از یکدیگر حمایت کرده و به هم آسایش بخشیده ایم ما بر زندگی یکدیگر اثر گذاشته و تاریخ مشترکی را شکل داده ایم  ما یک جامعه هستیم آموختن اینکه هر وقت در اشتباه هستیم به آن اقرار کنیم آزادی را برای ما به ارمغان می اورد که قبلا هرگز تجرته نکرده ایم اقرار به اشتباه انقدر برایمان طبیعی می شود که تعجب می کنیم چرا این کار زمانی برای ما انقدر وحشتناک می نمود شاید به خاطر اینکه از خیلی لحاظ خود را کمتر از دیگران فرض می کردیم  و اقرار به اشتباه برای مان به این معنی بود که عمیق ترین راز خود را برملاء کنیم : یعنی حقیر بودن را  اما وقتی که از طریق کارکرد قدمها در یافتیم که اصن حقیر نیستیم و درست به اندازه دیگرانسانها ارزش داریم دیگر اقرار به اشتباه برایمان انقدر هم مشکل نبود ما احساس کامل بودن را شروع به تجربه کردیم کارکرد قدم دهم امکان دستیابی به تعادل  را در زندگی برای ما به وجود می اورد ما درمی یابیم که اوقات بیشتری خوشحال و آرام هستیم احساس حال بد آنقدر نادر می شود گه اگر هم روی دهد  نشان از این است که کاری را که اشتباه انجام داده ایم وما می توانیم سریعا با گرفتن ترازنامه شخصی به علت آن پی ببریم رهایی شخصی که از زمان آغاز کارکرد قدمها بدست آوردهایم حق انتخاب و گزینه های ما را افزایش داده است ما آزادی کامل داریم تا هر طریقه زندگی که می خواهیم برای خود انتخاب کنیم ما شروع به جستجو برای هدف و معنا در زندگی خود می کنیم