خانواده
آنچه خانواده یک معتاد باید بداند
آیا به غیر از کمک کمپ ترک اعتیاد خانواده نیز نقشی در درمان اعتیاد دارد؟؟!! جواب این سوال قطعا بله است نقش خانواده در ترک اعتیاد قطعی است البته به شرطی که خانواده برای کمک به فرد معتاد بایدها و نبایدهایی را رعایت کند اعتیاد بیماری چندوجهی است (جسمی، ذهنی، روحی، اجتماعی، خانوادگی)
در حوزه جسم: پزشکان، روانپزشکان، مراکز درمانی، کمپ ترک اعتیاد و مراکز سم زدایی، طب سنتی
در حوزه ذهن: روانشناسان، روانکاوان، گروه درمان گران، مشاوران و …
در حوزه اجتماعی: مسئولین جامعه
در حوزه خانواده: پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر، اقوام و … (شبکه ی دوستان در شکست و یا موفقیت فرآیند درمان نقش عمده را ایفا میکند)
درمان اعتیاد چند وجهی ست (جسمی، ذهن، روحی، اجتماعی، خانوادگی)
نقش خانواده در ترک اعتیاد چیست؟؟!!
بایدها در کمک به فرد معتاد در خانواده خانواده اعتیاد را بشناسد (کسب آگاهی) خانواده اعتیاد خود را درمان کند (حضور در جلسات) خانواده یک صدا باشد (اتحاد) خانواده قاطعانه برخورد کند (منطقی باشید) خانواده ازتنبیه و تشویق به موقع استفاده کند (قراردادمشروط) خانواده سهم خود را انجام دهد (هم وابستگی دیگر بس است) خانواده همراه بیمار خود باشد (امیدوار شاد، آرام و سلامت باشید) تخصصی عمل کنید (برای هر مشکلی به متخصص مراجعه کنید) جدی بگیرید.
نبایدها در کمک به فرد معتاد در خانواده:
- سخت نگیرید
- ناامید نشوید
- احساس گناه ندهید
- سرزنش نکنید
- دوران اعتیاد فعال وبهبودی را یکی نکنید
- عصبانی نشوید
- انتقام نگیرید
- رهانکنید
- کنترل نکنید
- درخواست خارج از توانایی نداشته باشید
- مسئولیت بیش از حد ندهید
- مصرف را نپذیرید
- اصلهای درمانی را معامله نکنید
- قولهای خارج از حد توان ندهید
رفتار خانواده با معتاد بهبود یافته چگونه باشد؟؟!!
تعریف خانواده:
خانواده گروهی است متشکل از دو یا چند نفر که از طریق تولد، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مرتبط بوده و با یکدیگر در یک منزل زندگی میکنند. این لغت به دو یا چند نفری بر میگردد که خود را یک خانواده در نظر میگیرند. این افراد معمولاً در یک محل زندگی میکنند و تعهدات یک خانواده سالم مانند حمایت مالی وعاطفی را به عهده می گیرند اگر چه ما همگی واژه خانواده را به کار میبریم اما شاید تصور همه از آن یکسان نباشد، زیرا تعریف خانواده کار مشکلی است. در نظر بسیاری از مردم، خانواده به منزله یک واحد اجتماعی است که شامل یک زوج متأهل و فرزندان و در خانهای در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
خانواده کوچکترین جزء اجتماع است. اجتماعی که از خانوادههای سالم تشکیل شده باشد مسلما اجتماعی سالم است و شرط آن که خانوادهای سالم باشد این است که افراد آن سالم باشند.
خانواده به منزله یک واحد اجتماعی است که شامل یک زوج متهم متأهل و فرزندان و در خانهای در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
خانواده کوچکترین جزء اجتماع است. اجتماعی که از خانوادههای سالم تشکیل شده باشد، مسلما اجتماعی سالم است و شرط آن که خانوادهای سالم باشد این است که افراد آن سالم باشند.
انواع تیپ های خانوادگی در زمینه ترک اعتیاد:
خانوادهها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها، میتوان به چهار نوع تقسیم نمود که هر یک از ویژگیها، کارکردها و تأثیرات خاص خود را دار است و عبارتند از:
- خانواده متلاشی
- خانواده متزلزل
- خانواده متعادل
- خانواده متعالی
خانواده متلاشی :
تعریف این نوع خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقشهای اجتماعی به علت آن که یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامدهاند. برخی از صفات موجود در این تیپ خانوادهها عبارتند از :
- عدم ثبات : مثلا پدر وظایف خود را انجام نمیدهد و این وظایف توسط جامعه یا مادر انجام میگیرد.
- جدایی، طلاق و ترک : در اینجا یکی از همسران تصمیم به جدایی میگیرد و بدین ترتیب از اجرای تکالیف ناشی از نقش خود باز میایستد.
- خانواده درون تهی : اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند ولی روابط و کنش متقابل با یکدیگر ندارند و از حمایت احساسی یکدیگر محرومند.
- غیبت غیر ارادی یکی از دو همسر خانواده : خانواده به دلیل مرگ زن یا شوهر یا زندانی بودن آنها جنگ یا فاجعهای دیگر تجزیه میشوند.
- عدم موفقیت غیر ارادی در اجرای نقشهای اساسی : در اینجا علت فاجعه خانوادگی ممکن است انواع امراض روانی ، احساسی یا بدنی باشد.
خانواده متزلزل:
این خانوادهها معمولا با عناوینی همچون دشوار، نابسامان و نامتعادل نیز شناخته میشوند ویژگیهای خانواده متزلزل عبارتند از:
- خانواده از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده.
- جایگاه و منزلت اعضا مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.
- فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد.
- مدیریت در این خانواده تجزیه شده و تصمیم گیری در آن به غایت دشوار است.
- جذابیت زندگی به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
- مسئولیت پذیری از توزیع عادلانه برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
- مشکلات و مسائل جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل میشود.
- انتقالهای اعضا از یکدیگر به شکلی مستقیم، مستمر و غیرمنصفانه صورت میگیرد. لازم به ذکر است که در تیپ خانواده متزلزل، ساخت خانواده قابل ترمیم بود و با بهره گیری از شیوههای درمانی به ویژه خانواده درمانی، توانایی افراد برای غلبه بر مشکلات افزایش می یابد و به تدریج به الگوی خانواده متعادل نزدیک میشود.
خانواده متعادل:
با اصطلاحاتی نظیر خانواده بهنجار، متوازن و موفق نیز یاد میشود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
- هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع میگردد. عواطف ،مسئولیتها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع میشود.
- امنیت و جذابیت برای افراد کافی است و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمیشود.
- مدیریت متکی بر روابط انسانی و برخوردار از مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود.
- رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقشها و آینده وجود دارد.
- انتقادها به شیوهای غیرمستقیم، موردی، فردی و منصفانه انجام میگیرد.
- مشکلات از افراد تفکیک شده و به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مسئله و حل آن انجام میگیرد.
- تبادلات عاطفی به شیوههای قلبی، کلامی و عملی انجام میگیرد.
خانواده متعالی
این نوع با عنوان متکامل، بالنده و خودشکوفا نیز شناخته میشود. این الگوعالیترین الگوی زندگی در میان سایر الگوها به شمار میرود. ویژگیهای این نوع خانواده عبارتند از:
- نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار میگیرد و تلاش برای حل آنها میشود بلکه ظرفیتها و استعدادهای افراد تا مرز خودشکوفایی مورد استفاده قرار میگیرد.
- توجه افراد غالبا معطوف به آینده است آنان به هدفی نیاز دارند که توجهشان را به آینده معطوف سازد.
- افراد از هویتی پرمعنا و منسجم برخوردار هستند.
- افراد نه تنها به رشد و پیشرفت خویش، بلکه به اعتلای جمعی اعضای خانواده میاندیشند و برای تحقق آن طرح واندیشه جدیدی ارائه میدهند.
سیستم خانوادگی چیست؟؟!
سیستم خانوادگی یک سیستم اجتماعی است که با تعاملات تکراری توسط اعضای خانواده به وجود میآید. این تعاملات مشخص میکنند که چگونه و چه وقت و با چه کسی افراد خانواده رابطه دارند. در مدل سیستمی فرض بر این است که اگر فردی از اعضای خانواده دچار مشکلی شده است، کل سیستم دچار اشکال شده است و برای برطرف شدن مشکل فرد، باید کل سیستم ترمیم شود. دقیقا مانند یک کارخانه، اگر در یک کارخانه مشکلی برای فردی پیش آمده باشد، به کل سیستم کارخانه آسیب میرسد. برای برطرف کردن مشکل باید سیستم کارخانه اصلاح شود.
به عبارتی دیگر وقتی فرزند دچار اعتیاد شده است و قصد دارد که سوء مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد، اگر این فرد به تنهایی شروع به تغییر کند در صورتی که دیگر اعضای خانواده به رفتارهای سابق خود ادامه دهند وی باید فشارهای زیادی را تحمل کند.
بنابراین لازم است دیگر اعضای خانواده نیز در نحوه رفتار کردن، احساس کردن و افکار خود تغییراتی ایجاد کنند و به عبارت دیگر کل اعضای خانواده باید رفتارهای اعتیادی خود را کنار بگذارند و به سمت هدف مشترک حرکت کنند. در چنین تغییری احتمال رسیدن به هدف مشترک بیشتر از زمانی است که فرد به تنهایی اقدام کند و رابطه ترک اعتیاد و خانواده انکار ناشدنی است.
حال باز میگردیم به سوال اصلی یعنی چگونه با بیمار در حال بهبودی رفتار کنیم؟؟!!
یا بهتر است بگوییم چگونه به سمت تیپ خانوادگی دلخواه خود حرکت کنیم و چه کارهایی میتوان انجام داد تا به این هدف دست یافت؟؟!!
فراموش نکنیم که تمام همت ما کمک به بیمار در جهت کنترل کردن وسوسهها و تغییر سبک زندگی است در اینجا گامهایی را معرفی خواهیم کرد که به شما میکند به این هدف دست یابید…
پذیرفتن آن ها به عنوان بیمار
هنگامی که فردی به دلیل افسردگی اضطراب و یا حتی به خاطر لذت طلبی و تنوع یا به خاطر مشکلات شخصیتی به مصرف مواد مخدر بپردازد به مرور زمان وابستگی روانی اتفاق میافتد و بعد از مدت زمانی وسوسهها قسمت اصلی بیماری وی میشوند. بنابراین لازم است که این را درک کنیم که با یک بیمار در ارتباط هستیم، بیماری که وسوسههای ناراحت کنندهای دارد و علت مصرف او نیز عمل به وسوسههایش است.
اکثر خانوادهها میگویند اعتیاد یک بیماری است اما در عمل آن را باور ندارند به طور مثال برخی از خانوادهها میگویند تا به حال بیش از ۲۰ بار ترک کرده ولی باز شروع به مصرف کرده مرتب دروغ میگوید و لجبازی میکند و… این بار میخواهم او را از خانه بیرون کنم یا حتی در موارد شدیدتر برخی میگویند میخواهم او را تحویل کلانتری دهم یا حتی او را از بین ببرم. درست همین جاست که این خانوادهها متوجه نیستند که اعتیاد یک بیماری است.
لطفا به این سوال جواب دهید، آیا ما فردی که روزی ۱۰ بار برای شستشو به حمام میرفته و باز اعتقاد داشته که بدن او پاک نشده است و در حال حاضر یک سال است میزان حمام رفتن او کاهش پیدا کرده، ولی در ماه اخیر دوباره میزان حمام رفتنش افزایش یافته را از خانه بیرون میکنیم؟؟!! و آیا ما فردی که اعتقاد دارد باید روزی ۲۰ لیوان چای بنوشند را از خانه بیرون میکنیم یا او را تحویل کلانتری میدهیم؟؟!!
البته باید به این مسئله توجه داشت که اعتیاد به خاطر مسائل فرهنگی و اجتماعی که در جامعه با خود به همراه میآورد برای خانوادهها سختتر قابل قبول است. اما اشکال کار در این است که خانوادهها هنوز نپذیرفتهاند که مهمترین قسمت بیماری بیمار آنها وسوسههای اوست و زمانی که این وسوسهها به عمل تبدیل شود، بیماری فرد عود کرده است. این خانوادهها وسوسه را با دروغ و لجبازی اشتباه گرفتهاند. بیمار به شما دروغ نگفته، در حال حاضر قصد دارد ترک کند و انگیزه بالایی هم دارد اما سمزدایی و پاکسازی جسمی در اغلب مواقع بدون پاکسازی فکری صورت میگیرد و این باعث میشود بیمار به وسوسههای فکری خود عمل کند و نهایتاً خانواده این گونه برداشت میکند که او دروغ گفت یا اراده ندارد یا نمیتواند و همین مسئله منجر به تنش و ناراحتی در خانواده و حتی احساس گناه در خود بیمار میشود.
بنابراین پدر، مادر، خواهر و برادر اگر میخواهید به بیمار در حال بهبودی خود کمک کنید بدانید که او بیمار است و بیماری او همان وسوسههای او هستند. بیمار در یک لحظه وسوسه میشود و اگر مهارتهای لازم برای توقف وسوسهها را در روان درمانیهای فردی یا گروه درمانی فرا نگرفته باشد آنها را به عمل تبدیل میکند. باید پذیرفت که او بیمار است و این دقیقاً نقطه شروع برای حرکت است، حرکت به سمت بهبودی و حرکت به سمت درمان.
شنیدن خبر بیماری اعضای خانواده خبر خوبی نیست ولی همین که میشنویم یکی از اعضای خانواده دچار بیماری شده در کمترین زمان ممکن این خبر را بررسی میکنیم و آنگاه میپذیریم که او بیمار است و بعد به متخصص مربوطه مراجعه میکنیم ولی اکثر خانوادهها زمانی که متوجه میشوند اعضای خانواده دچار بیماری اعتیاد شدهاند واکنشهای تندی مثل خشم و نفرت، پرخاشگری و غیره نشان میدهند که این واکنشها وضع موجود را خرابتر میکند. باید قبول کنیم که او بیمار است و در جهت کمک به او قدم برداریم.
روان یا شخصیت یک انسان چیست؟؟!!
به مجموعهای از افکار، احساسات و رفتارهای انسان، روان یا شخصیت گفته میشود.
همه ما میدانیم که افکار میتواند مثبت یا منفی باشند رفتارها نیز میتوانند مثبت باشند، می توانند منفی باشند، و همین طور احساسات نیز میتوانند مثبت یا منفی باشند.
ما باید یاد بگیریم که به یکدیگر احترام بگذاریم و یکدیگر را بپذیریم، به خاطر این که همه ما انسان هستیم فارغ از اینکه چه افکاری داریم یا چه رفتاری داریم یا چگونه احساس میکنیم.
اما متاسفانه در اکثر مواقع مردم میگویند فلانی آدم نیست یا آدم پستی است، چون این گونه فکر میکند یا چون این گونه رفتار میکند من او را به عنوان انسان قبول ندارم. این اشتباه بزرگی است که شاید نیاز باشد در یک سطح کلیتر جامعه مورد بررسی قرار گیرد.
احتمالاً بیمار شما افکار مثبتی نیز دارد یا احتمالاً احساسات مثبتی نیز دارد و احتمالاً رفتارهای مثبتی نیز دارد، اما خانواده به خاطر تکرار رفتارهای منفی بیمار، مثل سوءمصرف یا دروغگویی یا لجبازی و بهانهجویی فقط رفتارهای منفی او را می بینند و بعد قضاوت میکنند که او چون رفتارهای منفی دارد، انسان خوبی نیست ولی مطمئن باشید که همین انسان دارای مجموعهای از رفتارها و احساسات و افکار مثبت نیز هست.
بنابراین باید در درجه اول یاد بگیریم که همسر یا فرزند خود و حتی افراد جامعه را به عنوان یک انسان بپذیریم و به آنها احترام بگذاریم و آنها را دوست داشته باشیم و در نهایت اگر با رفتاری یا طرز فکر خاصی مخالف هستیم یا آن را منفی ارزیابی میکنیم، این مسئله را از انسان بودن او جدا بدانیم.
در چنین مواقعی لازم است که خانوادهها این پیام را به فرزند یا به همسر یا فرزند خود بدهند که من برای شما به عنوان یک انسان ارزش و احترام خیلی زیادی قائل هستم و شما را دوست دارم اما مشکل من فقط با سوء مصرف مواد مخدر شما است.
در چنین حالتی بیمار متوجه میشود که شما با خود او مشکلی ندارید و او را به عنوان انسان و بعد به عنوان همسر و فرزند خود قبول دارید فقط از این رفتار منفی او ناراحت هستید و این رفتار تنها یک بخش کوچک از کل شخصیت و روان است و قابل تغییر نیز هست.
از این رو به کار بردن پیامهایی مثل این که چون مواد مخدر مصرف میکند و دروغ میگوید: آدم پستی است صحیح نیست. باید با تمام افکار، احساسات و رفتارهای خود به او نشان دهید که با خود او مشکلی ندارید و میخواهید به او کمک کنید که رفتار یا فکر منفی خود را بشناسد و آن را اصلاح کند.
نقش خانواده در تربیت نوجوانان و پیشگیری از اعتیاد آنها
خانواده نقش بسزایی در تربیت بچهها و پیشگیری از آسیب ها مخصوصا پیشگیری از اعتیاد فرزندان خود دارد. مواردی که خانواده ها آن هارا جدی نمی گیرند و از آن ها جلوگیری نمی کنند که در نتیجه باعث معتاد شدن فرزندشان میشود عبارتند از:
- باید از دبستان تا مقاطع درسی دبیرستان آموزش هایی درباره اعتیاد به آنها داده شود.
- تربیت نکردن کامل فرزند. برای مثال خانواده هایی که بچه هایشان درگیر خود محوری، انزوا، پیش فعالی و … میشوند اما خانواده ها اهمیتی به این مسائل نمی دهند باعث بروز مشکلات اخلاقی در فرزند آنها میشود.
- قربانی شدن فرزند به خاطر مشکلاتی که والدین با یکدیگر دارند. که اثر بسیار زیادی روی فرزند میگذارد.
- این خانواده ها خانواده هایی هستند که:
- افراد خانواده خودشان تندخو و عصبانی هستند.
- دوری گزینند و با بقیه ارتباط خوب ندارند.
- کنترل درونی به کودکان خود یاد نمی دهند.
- صبر کردن به فرزندان خود یاد نمی دهند.
- نحوه برخورد با مشکلات و مسائل مختلف را با فرزند خود آموزش نمیدهند.
- در دروس دانشگاهی یک دوره صبر جود دارد که نحوه صحیح صبر کردن به کودکان را یاد میدهند. برای مثال اگر آن کودک چیزی میخواهد آن را به وقفه بندازید و سریع خواسته های او را برآورده نکنید تا به این امر عادت کند و این جزئی از تربیت کودک است، باید مودب بودن، مهربان بودن و چیزهای زیاد دیگری را رعایت کنند تا آستانه درد کودک بالا نرود. وقتی کودک کتک میخورد، به آن بی احترامی می شود یا از کسی ضربه میخورد آستانه درد او بالا میرود و آن کودک دیگر از مرجع قدرت نمی ترسد و دیگر حتی از کتک خوردن نمیترسد و گریه نمیکند و وقتی بزرگتر شود از مدیران مدرسه و وقتی بزرگتر شود از مجریان قانون هیچ حسابی نخواهد برد.
برای همین خانواده ها باید به این امر توجه کننده که چه الگوی رفتاری را در تربیت بچه، چه در تنبیه چه در تشویق انتخاب میکنند که باعث بروز مشکلات این چنینی در آینده فرزندشان نشود. نحوه خطاب فرزند، نحوه ارتباط کلامی و احساسی با فرزند همه این ها مواردی هستند که خانواده ها باید حتما آنها را موردنظر خود قرار بدهند و یک الگوی رفتاری مناسب برای چگونگی رفتار خود با فرزند خود انتخاب کنند.
نقش خانواده در اعتیاد:
اگرچه تمامی افرادی که اعتیاد دارند نوجوان نیستند و حتی قشر زیادی از این افراد خود، خانوادهای دارند و والد محسوب میشوند. اما در ادامه این مقاله از مرکز ترک اعتیاد خط خورشید در مورد برقراری ارتباط با یک نوجوان یا جوان و سبکهای فرزند پروری والدین صحبت میکنیم و تاثیر سبک فرزند پروری در احتمال روی آوردن فرزندان به بیماری اعتیاد را بررسی میکنیم…
روابط فرزندان و والدین، و ایجاد خود مختاری:
والدین و فرزندانشان باید در دوران نوجوانی بتوانند روابط تازهای با یکدیگر برقرار کنند. والدین باید بتوانند نیاز نوجوان به استقلال متناسب با سنش را بشناسند و آن را تشویق کنند. جوانان باید آزادی کافی داشته باشند تا بتوانند عقاید خود را به عنوان افرادی با نیازها و احساساتی مختص خود ابراز کنند و بتوانند تصمیماتی گرفته و مسئولیت عواقب این تصمیمات را به عهده بگیرند. وقتی والدین، نوجوان خود را هنوز بچه کوچک مان یا پسر کوچولوی خود میدانند و مثل بچه با او رفتار می کنند سبب میشوند که نوجوان بعدها سرکشی کند یا بیش از حد وابسته شود.
البته نوجوان به راهنمایی و حمایت والدین به خصوص در دوران اولیه نوجوانی احتیاج دارند. نیاز به وابستگی غالبا همراه با نیاز به استقلال بیشتر ادامه مییابد. برخلاف نظر بعضی نظریه پردازان ایجاد خود مختاری متناسب با سن مستلزم آن نیست که نوجوان پیوندهای خانوادگی را از هم بگسلد.
در شرایط مطلوب رشد خود مختاری متناسب با سن، فرایندی دو جانبه است، بدان معنا که جدایی، فردیت یافتگی، خودکاوی و ادامه پیوند خانوادگی، تشویق و حمایت دو جانبه را به همراه دارد.
همچنان که نوجوان رشد میکند از مرحله اطاعت و پذیرفتن اقتدار یک جانبه والدین به سمت تبادلات مبتنی بر همکاری تغییر میکند.
هر چند که والدین گاهی به اقتدار یک جانبه ادامه میدهند، به خصوص در زمینههایی مثل تکالیف مدرسه، ولی در سایر موارد مثل مسائل و نگرانیهای شخصی، حکم راهنمایانی را دارند که مایلند حرفهای فرزندان را بشنوند و بفهمند در این قسمت قصد داریم شما را با انواع سبکهای فرزندپروری که والدین در ارتباط با فرزندان خود به کار میگیرند آشنا کنیم.
سبک های فرزندپروری یا شیوههای رفتاری والدین مربوط به سن خاصی نیست و والدین میتوانند آن را در ارتباط با کودک، نوجوان و جوان خود و حتی در روابط زناشویی به کار بگیرند.
وظیفه شما این است که شیوه رفتاری یا سبک فرزند پروری خود را شناسایی کنید، در نهایت به سمت سبک متناسب که شما را در جهت رسیدن به یک تیپ خانوادگی مناسب کمک میکند پیش بروید…
انواع سبکهای فرزندپروری:
الف. والدین قاطع و اطمینان بخش:
والدین قاطع و اطمینان بخش بر آزادی اراده و انضباط تاکید میکنند رابطه کلامی و تبادل را تشویق میکنند و زمانی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده میکنند و کودک را از چیزی منع میکنند یا از او انتظاراتی دارند برایش دلیل میآورند. توضیحات دختر 16 سالهای در مورد والدین قاطع و اطمینان بخش خود مطلب را روشنتر میکند:
“وقتی که والدینم را با والدین بچه های دیگر مقایسه میکنم، میبینم که یک خصوصیت خیلی خوب دارند و آن، این است که واقعا به حرفهای من گوش میکنند. آنان تشخیص میدهند که بالاخره من باید برای خودم زندگی کنم. بسیاری اوقات وقتی که توضیح میدهم که چه میخواهم بکنم به حرفهای من گوش میکنند.
گاهی عواقب آن را به من هشدار میدهند و به من میگویند که اگر اشتباه کردم باید با آن روبرو شوم. گاهی هم مرا نصیحت میکنند. گاهی هم صریح به من جواب منفی میدهند. ولی وقتی این کار را میکنند همیشه علتش را هم توضیح میدهند و به همین دلیل راحتتر می توانم مخالفت آنان را بپذیرم.”
تحقیقات نشان میدهد که چنین والدینی به ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس مسئولیت، توانش اجتماعی، خودمختاری و رابطه نزدیک و مثبت با فرزندان کمک میکنند. و احتمال گرایش فرزندان این خانوادهها به سمت مواد مخدر و بیماری اعتیاد کمتر است.
ب. والدین خودکامه، مستبد و دیکتاتور
والدین مستبد، لزومی نمیبینند که برای دستوراتی که میدهند دلیلی بیاورند و به نظر آنها اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش میگیرند و بعضی دیگر نمیخواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفت و گو را تقبل کنند.
بعضی دیگر هم به دلیل این که میخواهند به نوجوان یاد بدهند که به “مراجع قدرت” احترام بگذارد این کار را انجام می دهند. اشتباه این دسته از والدین در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سرکوب کنند، ولی نمیتوانند آن را از بین ببرند و در حقیقت بیشتر به خشم نوجوان دامن می زنند.
خصوصیات فرزندان خانوادههای مستبد:
نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمیتوانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیدهای داشته باشند. شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشتهاند که عقاید خود را بیازمایند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند و هیچ کس هم آن قدر برای عقاید آنان ارزش قائل نبوده که به آن توجه نشان دهند.
در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر و استقلال و خلاقیت کمتری نیز دارند. ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ رشد اخلاقی کمتر رشد یافتهاند و در برخورد با مشکلات روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی، انعطاف پذیری کمتری دارند و معمولا والدین خود را نامهربان و سهل انگار میدانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است.
ج. والدین سهل گیر و بی بند و بار:
والدینی که سهل گیر، بی اعتنا یا به حد افراط مساوات طلب هستند نیز نمیتوانند آن طور که نوجوانان نیاز دارند، حامی آنان باشند. بعضی از والدین میگذارند که نوجوانان هرکاری که میخواهند بکنند. شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوان ندارند یا این که اهمیتی نمیدهند.
بعضی دیگر از مسئولیت خود برداشت نادرستی دارند. از میان نوجوانان طبقه متوسط آن عدهای بیشتر مواد مخدر مصرف میکنند و سایر رفتارهای منحرف را دارند که والدین شان ظاهرا برای فردیت، آزادی، درک خود، آمادگی برای تغییر، بالا بردن توانایی انسان و مساوات طلبی در خانواده ارزش قائلند، ولی صرفا به این دلیل ادعای اعتقاد به ارزشها را میکنند که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.
چنین والدینی فرزندان خود را به حال خود رها میکنند، بی آن که به آنها سرمشقی از یک بزرگسال مسئول نشان دهند. علاوه بر این هر قدر هم که کودکان و نوجوانان علیه والدین اعتراض داشته باشند، واقعا میل برابری با آنان را ندارند. آنها از والدین میخواهند و نیاز دارند که والدین شان باشند، رفتاری دوستانه داشته باشند و آنان را درک کنند و در عین حال سر مشقی از رفتار یک بزرگسال باشند.
به طور خلاصه میتوانیم بگوییم اگر شیوههای اطمینان بخش و قاطعانه والدین با توضیحاتی در مورد قواعد و انتظارات شان همراه باشد از بسیاری از جهات استقلال همراه با احساس مسئولیت را در نوجوان پرورش میدهد.
این روش امکاناتی برای خود مختاری نوجوانان فراهم میکند که البته همراه است با راهنماییهای والدین علاقمند که با نوجوان ارتباط برقرار میکنند و تا حد مناسبی کنترل را به دست دارند.
همچنین این روش نوجوان را تشویق میکند تا با والدین همانند سازی کنند، همانند سازی که بیشتر بر اساس محبت و احترام والدین به نوجوان است نه بی اعتنایی و سهل انگاری آنان. در واقع والدین با سرمشق دهی به نوجوانان نشان میدهند که خودمختاری ممکن است ولی در چارچوب نظمی دموکراتیک…
بهترین سبک فرزند پروری چیست؟؟!!
بنابراین بهترین سبک فرزند پروری، سبکی است که تمام ویژگیهای مثبت را در خود گنجانده باشد، یعنی مهر و محبت و دوست داشتن و عاطفه والدین به همراه نظم و قانون و اقتدار. فرزندان به پدر و مادری نیاز دارند که ضمن داشتن محبت و علاقه، اقتدار پدرانه و مادرانه نیز داشته باشند و برای فرزند نیز فردیت قائل باشند. شما باید ابتدا شیوه فرزند پروری خود را شناسایی کنید و نهایتا در جهت رسیدن به تیپ خانوادگی متعالی یا متعادل از سبک فرزندپروری قاطع و اطمینان بخش استفاده کنید. فرزند شما باید بداند که دور از تمام موفقیت ها و دست آوردها و حتی شکستها و نا امیدیها، او فرزند شماست و بتواند به شما تکیه کند و بداند که در هنگام سختی و ایجاد مشکل خانواده در کنار او خواهند بود.
یکی از کاراهایی که خانواده ها باید از آن جلوگیری کنند، مقایسه می باشد. زیرا وقتی که فرزند خود را با دیگران مقایسه میکنیم باعث لطمه خوردن غرور ایشان می شود که اصلا اینکار مناسب نمی باشد و ممکن است باعث آسیب های اجتماعی مختلفی شود. تنها مقایسه ای که مجاز است برای کودک انجام شود، مقایسه با گذشته خود است یعنی بگوییم که آیا از گذشته بهتر یا بدتر شده است و باید خود را تصحیح کند یا خیر. وقتی که فرزندان دارای عزت نفس بالایی باشند و بدانند که خانواده حامی آنها است ممکن است در مقابل بسیاری از آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد مقاومت نشان دهند.
مهارتهای ارتباطی در خانواده:
برای برقراری ارتباط ما به مهارتهایی نیاز داریم. این مهارتها باید یاد گرفته شوند و در نهایت آن قدر تمرین و تکرار شوند تا به صورت خودکار استفاده شوند. مهارتهای ارتباطی را به دو گروه مهارتهای غیر کلامی و مهارتهای کلامی تقسیم می کنیم.
مهارتهای غیر کلامی
- ژست
- حالت چهره
- تماس چشمی
- آهنگ صدا
- حرکات دست
- نحوه نشستن و راه رفتن
مهارتهای غیر کلامی باید هماهنگ با مهارتهای کلامی استفاده شوند تا بتوانیم ارتباط موثرتری برقرار کنیم. شاید شنیدهاید که گاهی اوقات می توان از حالت چهره و تماس چشمی یک فرد به حالت هیجانی و افکار فرد دیگر پی برد. بنابراین واضح است که انسان به غیر از زبان، وسیله دیگری نیز برای برقراری ارتباط دارد که به زبان بدن معروف است. اگر از فردی بپرسید که حالش چطور است و او با خنده به شما بگوید خوب است، ادراک شما از همین فرد زمانی که با گریه به شما بگوید خوب است، متفاوت خواهد بود. این همان زبان بدن یا مهارتهای غیر کلامی است که می تواند در ارتباطات نقش موثری داشته باشد
مهارت های کلامی
مهارتهای کلامی حوزه وسیعی را شامل میشود. زبان مهمترین وسیلهای است که انسانها از آن برای برقراری ارتباط استفاده میکنند. بنابراین حرف زدن و خوب حرف زدن مهم ترین مهارت های کلامی هستند.
گاهی اوقات مشاهده میشود که در خانوادهها افراد به ندرت درباره مسائل خود با هم صحبت میکنند و همین مسئله باعث کاهش ارتباط بین افراد خانواده میشود والدین باید بیشتر راجع به مسائل فرزندانشان با آنها حرف بزنند و محبت بیشتری به آنها نشان بدهند. وقتی بچهها به نوجوانی میرسند، والدین با مسائل جدیدی رو به رو میشوند. بسیاری از والدین خود در دوره عبور از مرحله بحرانی (چهل و پنجاه سالگی) قرار دارند و دید تازهای به روابط زناشویی و آینده خود پیدا می کنند. رفتار فرزندان، آنها را ناراحت میکند و سوء تعبیرها و مجادلات شدت میگیرد، فرزندان استقلال بیشتری میخواهند، از احترام به حقوق خود حرف میزنند، اما فرمان نمیبرند و دوستان و هم قطاران آنها برایشان بیش از هر چیز دیگری معنا دارد. بعضی از آنها سیگار میکشند، برخی مشروب میخورند یا مواد و داروهای دیگر مصرف میکنند.
برای بهتر کردن وضع فقط یک کار میتوان کرد و آن این که هر فرصتی را برای صحبت کردن با بچهها یا همسر یا خویشاوندان کسی که مشکل دارد غنیمت بشماریم و با آن ها حرف بزنیم. آنگاه والدین و فرزندان نظرات خود را تشریح میکنند و بیشتر در مورد اختلاف نظرهایشان حرف می زنند. یک چنین گفت و گوی سادهای میتواند از تنش و سوء تعبیر جلوگیری کند.
اما گاهی اوقات افراد حرف میزنند، اما باز ارتباط موثری بین آنها برقرار نمیشود. در چنین مواقعی مشکل در توجه کردن، تمرکز کردن روی حرف دیگران و گوش دادن است و در اینجاست که موضوع هنر گوش دادن اهمیت پیدا میکند.
هنر گوش دادن یکی دیگر از مهارتهایی است که باید آن را تمرین و تقویت کرد. گوش دادن با شنیدن متفاوت است. آن چه این دو را از یکدیگر متمایز میکند درک کردن حرف دیگران و درک کردن نیاز فردی است که با شما حرف میزند و این درک کردن تنها از راه توجه کردن و تمرکز کردن بر روی گفتههای فرد مقابل حاصل میشود.
در ارتباطات میان فردی، هنر خوب گوش دادن یکی از مهارت های موثر است که به معنای بالاترین میزان دقت و توجه به اظهارات طرف مقابل است و از آن به گوش دادن فعال نیز تعبیر میشود. گوش دادن، روشی کار آمد و اطمینان بخش در ارتباطات انسانی به ویژه میان همسران محسوب میشود زیرا به کار گرفتن آن بیانگر میزان اهمیت و احترامی است که برای طرف مقابل قائل هستیم، وقتی با توجه کامل و عمیق به سخنان فردی گوش می دهیم حاکی از این است که رعایت شخصیت او را بر خود لازم می دانیم. این امر، علاوه بر افزایش احساس ارزش شخصی، زمینه تفاهم و درک متقابل را نیز مهیا می کند.
گوش دادن مهارتی است که موجب آگاهی فرد به نقطه نظرات و دیدگاه های طرف مقابل شده و در نتیجه به بهبود و ارتقای مناسبات شان منجر می شود. زمانی که در درک کردن دیگران موفق می شویم، میتوانیم به او این بازخورد را هم بدهیم که من متوجه شدم که تو چه میگویی یا چه نیازی داری؟ به این بازخورد، اصطلاحا انعکاس دادن میگویند، به تعبیری دیگر ما با یکدیگر حرف میزنیم، گوش میدهیم، درک میکنیم و حال باید درک خود از یکدیگر را بازخورد و انعکاس دهیم.
انعکاس دادن باعث میشود که فرد از این که مسائل خود را با شما در میان میگذارد، احساس خوبی داشته باشد، چون متوجه میشود که شما او را درک کرده اید و مشکل او را فهمیده اید. بنابراین علاقه مند میشود که با شما بیشتر پیرامون این مساله صحبت کند، به این امید که شاید شما بتوانید او را کمک کنید تا مشکلش را بهتر بفهمد و آن را حل کند.
بنابراین میتوان مهارتهای ارتباطی را به طور ساختگی به دو گروه تقسیم کرد:
- آنهایی که برای گوش دادن مورد استفاده قرار میگیرند
- آنهایی که برای حرف زدن مورد استفاده قرار میگیرند.
راهنمایی در این خصوص:
گوش دادن بدون قطع کردن کلام.
خلاصه کردن نکات کلیدی.
بررسی این که همه چیز را به درستی فهمیدهایم.
سپس پاسخ دادن:
در نظر گرفتن زمان و مکان مشخص برای برقراری ارتباط.
حذف عوامل مختل کننده مثل خاموش کردن تلویزیون.
بحث در مورد مشکل در یک زمان مشخص.
تلاش برای درک صحیح آن چه گفته شده است.
تلاش برای گوش دادن بدون قضاوت در مورد آن چه گفته می شود.
اجتناب از ذهن خوانیهای منفی.
بیان نکات خود بدون این که به طرف مقابل حمله کنیم.
اجتناب از انتقاد کردن، ترش رویی یا قطع کلام طرف مقابل.
خلاصه بودن صحبتها.
مهارتهای ارتباطی:
تصمیم گرفتن در مورد نکات کلیدی.
سازمان بندی کردن آنها به صورت منطقی.
بیان آنها به صورت روشن.
بررسی در مورد این که آیا مطالب به خوبی فهمیده شده است؟
قرار دادن فضایی برای پاسخ گویی.
مثالی از برقراری ارتباط :
اکنون که تا اندازهای با برقراری ارتباط آشنا شدید به ذکر یک مثال تمرینی میپردازیم.مثال تمرینی :
بیمار با همسر خود در خانه نشسته است بیمار پنجاه و هشت روز است که پاک است با این حال به همسر خود میگوید من قصد دارم که یک ماه آینده مواد مصرف کنم. همسر فضا را برای گوش دادن و پاسخگویی مهیا میکند. تلویزیون را خاموش میکند و ژست و حالتی حاکی از توجه به خود میگیرد و شروع به پاسخگویی میکند.
همسر: خوب، و حالا میخواهی نظر من را بدانی؟ بیمار: بله. همسر: خوب، برای من این سؤال پیش آمده که شما قصد دارید یک ماه آینده این کار را انجام دهید ولی الان چنین قصدی ندارید. درست متوجه شدم؟ بیمار: دقیقا. همسر: نگران آینده هستی؟ بیمار: نه. همسر: نگران این هستی که ببینی اگر روزی مصرف کنی، من چه واکنشی نشان میدهم؟ بیمار: نگران نیستم ولی برایم مهم است. همسر: من فکر میکنم چون قبلاً رفتارهای خوبی نسبت به لغزش شما نداشتم، شما حق دارید فکر کنید که شاید من برخورد بدی انجام دهم ولی از وقتی با روانشناس شما صحبت کردم و متوجه شدم که بیماری شما وسوسههای شماست، تمام تلاشم را میکنم که با هم جلوی وسوسه پس از ترک را بگیریم برخورد بدی انجام دهم ولی از وقتی با روانشناس شما صحبت کردم و متوجه شدم که بیماری شما وسوسههای شماست، تمام تلاشم را میکنم که با هم جلوی وسوسه پس از ترک را بگیریم. بیمار: خوب، این خیلی خوبه ولی فکر نمیکنم شما بتوانی برای من کاری بکنی. همسر: خوب شاید شما حق داری که فکر میکنی که من نمیتوانم به شما در کنترل وسوسهها کمک کنم ولی فکر میکنم اگر زمانی وسوسه شوی و به من بگویی و ما با هم راجع به آنها صحبت کنیم، بتوانم به شما کمک کنم. بیمار: خوب، ولی من فقط میخواهم یک ماه آینده مصرف داشته باشم، همین. همسر: من حدس میزنم که شما از آینده و از نحوه برخورد من در برابر اینکه اگر شما مصرف کنید چه واکنشی نشان میدهم، کمی نگرانید و به همین خاطر میخواهید بدانید من چه عکس العملی نشان میدهم. درسته؟ بیمار: تقریباً. همسر: خوب، ببین شما در گروه درمانیهایی که داشتهای یاد گرفتهای که باید در زمان حال زندگی کنی. این را خودت به من گفتی. نه؟ بیمار: بله. همسر: خوب، بگذار ببینم چرا شما الان این افکار را داری. احتمالاً در حال حاضر فقط به آینده و این که اگر دوباره لغزش کنی من چه رفتاری در پیش خواهم گرفت. فکر میکنی؟ بیمار: بله. همسر: به آینده فکر کردن یا به گذشته فکر کردن سودی دارد؟ بیمار: نه. واقعاً نه. ولی همیشه دارم عذاب گذشته را میکشم و از آینده هم مطمئن نیستم. همسر: خوب، من فکر میکنم که خودت هفته قبل گفتی در گروه یاد گرفتی که باید در زمان حال زندگی کنی. این چه معنی میتواند داشته باشد؟ بیمار: واقعاً خوبه، اگر من بتوانم در زمان حال زندگی کنم و از این جا و این زمان لذت ببرم و به گذشته فکر نکنم و از آینده هم نگران نباشم، با تمام قدرت میتوانم این پاکی خود را حفظ کنم و گذشته و آیندهای مطمئن را رقم بزنم. همسر: این خیلی خوبه و من هم همین را میخواهم. فقط در همین لحظه زندگی کنیم و نگران این که در آینده چه اتفاقی میافتد نباشیم، البته من و شما با هم برای آینده برنامه ریزی هایی کردهایم ولی در این زمان زندگی میکنیم، چطوره؟ بیمار: خیلی خوبه، خیلی ممنونم از این که این همه من را تحمل میکنی و این همه به کمک میکنی، امیدوارم بتوانم جواب محبتهای شما را بدهم. همسر: من هم خوشحالم از این که با من درباره مسئله ات حرف میزنی و خوشحالم از این که از من رضایت داری.
اکثر مراجعان به مراکز بازتوانی اعتیاد نگران آینده هستند و فکر کردن در مورد آینده در آنها اضطراب ایجاد میکند و این زمانی شدیدتر میشود که خانوادهها در اکثر مواقع فرد معتاد را تهدید کردهاند که اگر یک بار دیگر مصرف کند خانه را ترک میکند یا او را از خانه بیرون میکنند یا طلاق میگیرند و امثال اینها، حتی خود بیمار نیز دچار احساس گناه میشود، چرا که گاهی او با تمام قدرت و اراده به خاطر خودش و به خاطر خانوادهاش قصد میکند که مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد ولی بنا به دلایلی در برابر وسوسهها تسلیم شده و آنها را به عمل تبدیل کرده است و این جا است که دچار احساس گناه و ترس و نگرانی میشود که “من نمیتوانم ترک کنم” بیمار به اندازه کافی خودش با این مساله درگیر هست. بنابراین بالا بردن احساس گناه او یا ترساندن و تهدید او روش معقولی نیست و به جای آن بهتر است که علت لغزشها را برایش توضیح دهید تا او متوجه شود که این بیماری او بوده که او را به سمت مصرف مجدد برده و او میتواند بیماری اعتیاد را کنترل کرده و اعتیاد خود را ترک کند. یکی از دغدغه های بسیاری از خانواده هایی که می خواهند به فرزندان خود کمک کنند و با مراجعه به کمپ های ترک اعتیاد فرزندان خود را از این بیماری رهایی دهند.
خانواده هایی که می خواهند به فرزندان خود کمک کنند و با مراجعه به کمپ های ترک اعتیاد فرزندان خود را از این بیماری رهایی دهند
اکثر افراد معتاد به مواد مخدر یا محرک و حتی الکل در انکار به سر میبرند. انکار آنها به گونهای است که هم در ذهن خود و هم برای اطرافیان مشهود است. آنها به هیچ وجه اعتیاد خود را قبول ندارند و آن را کتمان میکنند یا حتی میگویند اعتیاد من هنوز به حدی نرسیده است که کسی از آن خبردار باشد و فقط خودم این موضوع را میدانم.
برای ایجاد تمایل در فرد معتاد برای ترک اعتیادش باید کمک کنید تا دیوار انکار او شکسته شود و او بپذیرد که مشکلی به نام اعتیاد دارد. برای این موضوع باید با او به طور صریح و شفاف صحبت کنید. به او بگویید که میدانید او معتاد شده است و این موضوع برای شما بسیار آزار دهنده است.
در هنگام صحبت با وی به او بگوئید که برایش نگران هستید و از آینده و شرایطی که ممکن است برای او و شما پیش بیاید میترسید. احساس خجالت خود در جامعه را با او در میان بگذارید. به طور شفاف به او بگویید که اعتیادش چه تاثیرات منفیای میتواند بر روی او، روابطش و جامعه بگذارد.
مرکز اقامتی بهبود و بازتوانی معتادین خط خورشید به شما ۶ پیشنهاد ارائه می کند:
- با انکار فرد معتاد صریح و واضح برخورد کنید.
- به فرد معتاد برچسب نزنید.
- به هیچ وجه فریب توجیهات و بهانههای فرد معتاد را نخورید.
- برای ترک اعتیاد او معامله نکنید.
- به او کمک کنید.
تکلیف خود با او را در صورت ادامه اعتیاد روشن کنید.
پیشنهاد اول: با انکار فرد معتاد صریح و واضح برخورد کنید
پیشنهاد دوم: به فرد معتاد برچسب نزنید
پیشنهاد سوم:(به هیچ وجه فریب توجیهات و بهانه های فرد معتاد را نخورید)
اکثر خانوادهها برای این که فرد معتاد را به اعتیادش آگاه کنند از صفتها و برچسبهای بسیار منفیای استفاده میکنند. مثلا او را بیمسئولیت یا خودخواه خطاب میکنند. این کار نه تنها باعث بهبود اوضاع نمیشود بلکه شرایط را وخیمتر نیز میکند. با برچسب منفی زدن به فرد معتاد، در او احساس خشم، نفرت، ريا، کینه و … ایجاد میکنید. این کار لجاجت او را بیشتر میکند و چه بسیار باعث شود میزان مصرف و تبعات اعتیادش دو چندان شود. به جای این کار، رفتار او را برایش شرح دهید و بگویید که رفتارهای او چه تاثیری بر روی شما میگذارد و اگر وی به این نوع رفتارش ادامه دهد مشکلاتی پیش خواهد آمد. بسیار مراقب باشید که برای این کار با او با کنایه و در لفافه صحبت نکنید. باید همانند بخش انکار واضح و صریح باشید. باید به او مستقیما بگویید که به نتیجه رسیدهاید که او معتاد است و این مساله بسیار آزار دهنده و حتی ترسناک است. معتادان هم برای انکار اعتیاد و در مرحله بعدی برای ادامه اعتیاد خود توجیهات بسیار زیادی دارند و به بهانههای بسیار زیادی متوسل میشوند. آنها با این کار میخواهند به شما ثابت کنند که چارهای جز مصرف و ادامه اعتیاد خود ندارد. توجه داشته باشید مغز و فکر فرد معتاد برای ارائه انواع توجیه و بهانه بسیار مهارت دارد. فرد معتاد بهانههایی چون بیماری جسمی، ماجراهای رمانتیک و عشقی و شکستهایش و حتی ایجاد برخی موفقیتهایش را برای شما میآورد. مثلا فرض کنید که وی یک نویسنده است. او توجیه میکند که برای به دست آوردن موفقیتهای بیشتر حتما باید مواد مخدر مصرف کند تا خلاقیتش بالاتر رود. یا مثلا به شما میگوید که در یک رابطه عاطفی بوده و شخص مقابلش به او خیانت کرده، بنابراین او مدتی قصد دارد برای به دست آوردن آرامش از مواد مخدر استفاده کند و پس از چند وقت و فراموش کردن رابطه خود و با به دست آوردن آرامش حتما مصرف خود را قطع خواهد کرد. اگر شما در این ترفند آنها تازه کار باشید به سرعت فریب خورده و تحت تاثیر قرار خواهید گرفت. حتی ممکن است به او اجازه مصرف علنی نیز بدهید. پس به هیچ وجه فریب توجیهات معتاد گونه را نخورید و در این زمینه هشیار باشید. حتی میتوانید از فرد بخواهید که آزمایش عدم اعتیاد را انجام دهد. داشتن ارتباط با یک مشاور حوزه اعتیاد و یا شرکت در جلسات هفتگی خانوادهها در کمپ ترک اعتیاد خط خورشید در این زمینه به شدت میتواند به شما کمک کند.
پیشنهاد چهارم: برای ترک اعتیاد او معامله نکنید
در برخی خانوادهها، فرد معتاد برای ترک اعتیاد خود پیش شرط میگذارد و یا حتی معامله میکند. یا برعکس خانوادهها با دادن وعدههای متفاوت به او باج میدهند تا وی اعتیادش را ترک کند. مرکز ترک اعتیاد فرمانیه با تجربه طولانی مدتی که دارد به شما هشدار میدهد، برای ترک اعتیاد فرزند یا همسرتان هرگز معامله نکنید و باج خواهی او را نپذیرید. مثلا ممکن است آنها به شما بگویند در صورتی اعتیادشان را ترک خواهند کرد که شما یک اتومبیل مناسب برای او بخرید. یا مبلغ زیادی پول برای راه اندازی یک کسب و کار به او بدهید. یا برعکس شما بگویید بعد از ترک اعتیاد برای او به خواستگاری میروید و یا شغلی بسیار کم زحمت و پردرآمد برایش پیدا میکنید. کاملا آگاه باشید شخصی که برای ترک اعتیادش پیش شرط میگذارد، هنوز در مرحله انکار است و اعتیاد خود را به عنوان یک واقعیت نپذیرفته است. با پذیرفتن شرطها و باج خواهیها و یا دادن امتیازات به فرد معتاد، هرگز امیدوار نباشید که او اعتیادش را ترک کند. هرگز برای ترک اعتیاد و هزینههایش به او پولی نپردازید و خود به طور مستقیم برای پذیرش وی در یک کمپ ترک اعتیاد خوب و مناسب اقدام کنید.
پیشنهاد پنجم: به او کمک کنید
پیشنهاد ششم: تکلیف خود با او را در صورت ادامه اعتیاد روشن کنید
برای این پیشنهاد حتما از یک متخصص مشاوره بگیرید. بعد از آن در مورد رابطه خود با او در صورت ادامه اعتیادش تصمیم بگیرید و این تصمیم را قاطعانه به او بگویید. دلیل این که از شما میخواهیم قبل از علنی کردن تصمیم خود با یک مشاور مشورت کنید این است که تصمیم شما با پشتوانه و قاطع باشد. ممکن است تصمیم بگیرید او را ترک کنید اما این کار برایتان غیر ممکن باشد، پس قبل از از تصمیم باید اول تکلیف خودتان با او را مشخص کنید. احساسی تصمیم نگیرید. تمامی این پیشنهادها بر اساس تجربهای بود که طی سالیان طولانی کار در حوزه ترک اعتیاد به دست آورده بودیم. در کمپ ترک اعتیاد خط خورشید هدف ما فقط جذب مراجع برای ترک اعتیاد نیست. ما تلاش میکنید مراجعین ما علاوه بر ترک اعتیاد، در ترک باقی بمانند. برای همین امر علاوه بر اجرای به نحو احسن مسئولیت خودمان در برابر فرد بیمار، همواره سعی کردهایم برای خانوادهها هم آموزشهای متعدد داشته باشیم.
یکی از کارهایی که مرکز ترک اعتیاد خط خورشید انجام میدهد برگذاری منظم جلسات هفتگی با خانوادهها و حضور مشاورین مجرب و دارای مدارک رسمی در این جلسات است پیشنهاد میکنیم برای کمک به ترک اعتیاد فرزند یا همسر و یا سایر عزیزانتان در این جلسات شرکت کنید. کافیست برای هماهنگی حضور خود در جلسات هفتگی خانوادهها با کمپ ترک اعتیاد خط خورشید تماس بگیرید تلفن:09138552917
برای این که فرد معتاد از لایه انکار بیرون بیاید و عواقب اعتیاد خود را ببینید برای او اطلاعات مختلف فراهم کنید. در حال حاضر هم کتابها و هم جزوههای متعددی برای این موضوع وجود دارد. او را با انجمن های دوازده قدمی آشنا کنید. برای پیدا کردن یک مرکز ترک اعتیاد مجهز و مناسب و با امکانات برایش جستجو و پرس و جو کنید.
آیا لازم است بیمار معتاد در حال بهبودی را کنترل کنیم؟؟!!
لازم است بدانید که افراد در رواندرمانیهای فردی و گروهی که در بهترین کمپ های ترک اعتیاد انجام میشود یاد میگیرند که هر چیزی هر کسی و هر جایی که باعث وسوسه که نهایتا ممکن است موجب لغزش در آنها شود را کنار بگذارند یا تغییرات لازم را در آن به عمل آورند گاهی افراد تمایل دارند که اعتیاد را ترک کنند ولی وسایل خود را یا دوستان مصرفکننده خود را هنوز داشته باشند در چنین مواقعی تعارض بین خانواده و فرد مصرفکننده ایجاد میشود. دعوا، بحث و جدل هیچ دردی را دوا نمیکند، بهتر است با او به بحث بپردازید و استدلال کنید که چرا دوستان مصرفکننده برای او مضر هستند. شما میتوانید از او سؤال کنید آیا نظر روانشناس یا اعضای شرکتکننده در گروهدرمانیها نیز همین است که رفت و آمد با دوستان مصرفکننده هیچ اشکالی ندارد؟؟!! و پیرامون این مسئله بدون این که احساسات خود از قبیل نفرت از دوستان مصرفکننده را دخالت دهید، استدلال کنید. البته گاهی اوقات افرادی دیده شدهاند که ضمن این که محیط آنها و دوستان آنها آلودهاند به خاطر انگیزه بالایی که دارند ترک میکنند و هرگز تسلیم وسوسهها نمیشوند. با این حال بهتر است که به بیمار در حال بهبودی این مسئله را اینگونه بیان کنید:
” من متوجه شدم که وسوسهها نقش مهمی در بیماری شما دارند، بنابراین باید تمام تلاش خود را بکنیم تا چیزهایی که باعث وسوسه شما میشوند را از اطرافت دور کنیم. اگر میگوییم این دوستان شما نباید دیگر برایت مهم باشند، فقط به این دلیل است که حدس میزنیم با دیدن آنها و رفت و آمد با آنها خودت بیشتر اذیت میشوی و باعث وسوسه شما میشوند، شما میتوانی دوستان بهتری انتخاب کنی و دوستان پاکی داشته باشی مثل دوستانی که در گروههای NA هستند یا دوستان شما در گروهدرمانیها.”
بهترین رفتار اعضای خانواده با بیمار در حال بهبودی:
والدین قاطع و مقتدر والدینی هستند که ضمن این که یک رابطه دوستانه برقرار میکنند از جایگاه ویژهای نیز برخوردارند و به نظم و قانون نیز اهمیت میدهند. به عبارتی دیگر این والدین اقتدار خود را هرگز از دست ندادهاند و عشق و محبت را به همراه نظم و قانونمندی و استدلال با هم به کار میگیرند. اکثر خانوادهها میپرسند: آیا ما بیمار خود را کنترل کنیم؟؟!! ابتدا یک مثال خارج از اعتیاد میزنیم، و سپس به این سؤال پاسخ میدهیم.
فرض کنید دختری 17 ساله، هر روز هنگامی که از دبیرستان خارج میشود، پدرش را میبیند که با اتومبیل رو به روی درب مدرسه منتظرش ایستاده تا او را به منزل ببرد و روزهای دیگر نیز به نوبت، برادرانش این کار را انجام میدهند، فرض کنید این دختر هیچ رابطه دوستانهای با پدر و برادرانش ندارد و احساس میکند که مدام تحت نظر آنهاست. سعی کنید خود را جای این دختر خانم 17 ساله قرار دهید، چه احساسی به شما دست میدهد. اگر این خانم جزء شاگردان ممتاز مدرسه باشد، احتمالاً بیشتر از دیگران ناراحت میشود، چون مدام از خود میپرسد من باید چه کاری انجام دهم تا پدر و برادرانم به من اعتماد کنند؟ و چرا اینها دست از سر من برنمیدارند؟ مگر من کاری انجام دادهام یا مگر به من شک دارند که هر روز مثل نگهبان من را کنترل میکنند؟ دیگران در مورد من چه فکری میکنند؟ احتمالاً همکلاسیها و مسئولین مدرسه هم فکر میکنند که پدر و برادرانم به من شک دارند؟
حالا فرض کنید دختر دیگری که او هم 17 ساله است و با پدر و برادرانش رابطه دوستانهای بر اساس اعتماد و اطمینان برقرار کرده، هر روز پدر یا برادرانش را میبیند که رو به روی درب مدرسه منتظرش ایستادهاند تا او را به منزل ببرند. سعی کنید خود را جای این دختر خانم قرار دهید. چه احساسی دارید؟ احتمالاً خوشحال میشوید و حتی ممکن است بخواهید به دوستانتان نشان دهید که چه خانواده منسجم و با محبتی دارید که این قدر به فکر شما هستند و هر روز شما را از مدرسه به خانه میبرند و این خانم نیز احساس خوبی دارد مخصوصا وقتی متوجه میشود که خانواده کاملا به او اعتماد دارند ولی به خاطر راحتی او یا به خاطر عدم امنیت در جامعه او را همراهی میکنند. تفاوت این دو خانواده فقط در برقراری یک رابطه دوستانه بر اساس اعتماد و اطمینان بود. شما باید قدمها را به ترتیب و گام به گام بردارید. اکثر خانوادهها چون مهارت لازم برای برقراری رابطه دوستانه را ندارند و همچنین چون برقراری روابط دوستانه نیازمند تلاش، مهارت، دقت، وقت و انرژی زیادی است، سریعاً به سراغ روشهای سادهتری مثل کنترل کردن و تنبیه و تهدید و غیره میروند و این باعث خرابتر شدن تمام کارها و روابط بین افراد میشود.
بنابراین ما در کمپ ترک اعتیاد خط خورشید مخالف کنترل کردن نیستیم بهترین سبک رفتاری، سبک والد مقتدر و قاطع می باشد به شرطی که این سبک را به صورت کامل اجرا کنید، به عبارتی دوستی و محبت به همراه کنترل و قانون. ابتدا به برقراری رابطه دوستانه بپردازید و بعد کنترل کردن را پیش بگیرید، به عبارتی کنترل کردن به شیوه کاملاً محسوس نه تنها اشکالی ندارد بلکه لازمه درمان است به شرطی که خانواده ابتدا رابطه دوستانه را برقرار کرده باشد. بدون برقراری رابطه دوستانه، کنترل کردن بیمار کاملا اشتباه است. شما میتوانید در این موارد از این جملات استفاده کنید:
من متوجه شدهام که وسوسهها نقش زیادی در بیماری اعتیاد دارند، بنابراین ما نیاز داریم که با یکدیگر همکاری کنیم و هر چیزی که باعث وسوسه شما میشود را شناسایی و آنها را حذف کنیم، تغییر بدهیم یا کنترل کنیم. من به خاطر اینکه شما را دوست دارم و برای شما ارزش و احترام خاصی قائل هستم، حاضرم در این زمینه به شما کمک کنم. گاهی اوقات فشار وسوسهها به قدری شدید هستند که شما به تنهایی نمیتوانید آنها را کنترل کنید و این آن لحظاتی است که وسوسهها شما را وادار به مصرف میکنند، به همین دلیل میخواهم به من اجازه بدهید تا مواقعی که حس میکنم شرایطی ایجاد شده که باعث وسوسه شما میشود یا شرایطی که متوجه میشوم شما وسوسه شدهاید من مواظب باشم و اگر توانستم به شما کمک کنم. مثلاً گاهی اتفاق افتاده که فشار وسوسهها آن قدر زیاد شده که افراد آنها را به عمل تبدیل کردهاند اما خانواده آنها متوجه شدهاند که فرد وسوسه شده و کمکهایی که لازم بوده را به موقع انجام دادهاند و از لغزش فرد جلوگیری کردهاند. قبل از هر چیز دوست دارم هر چیزی، هر کسی و هر جایی، هر فکری، احساسی یا رفتاری که باعث وسوسه شما میشود را شناسایی و کنترل کنیم و شرایط محیطی را تا حد امکان تغییر دهیم. نظر شما چیست؟؟!!
افراد در گروهدرمانیها آموزش میبینند تا لیستی از تمام چیزهایی که آنها را وسوسه میکند تهیه کرده و سپس نسبت به کنترل آنها اقدام کنند. شما میتوانید در تهیه این لیست به آنها کمک کنید.
در ادامه به ذکر دو مثال در ارتباط با کنترل کردن میپردازیم :
مثال یک
پدر یکی از بیماران در حال بهبودی که در کلاسهای آموزش خانواده شرکت نکرده بود، شبی ساعت دوازده شب از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که فرزندش وارد حمام شده و در حال آماده کردن وسایل برای تزریق است. پدر، قیافهای کارآگاه مانند به خود میگیرد و با عصبانیت در حمام را باز میکند و پسر را به باد فحش و ناسزا میگیرد و مادر و خواهران را هم از خواب بیدار میکند و تا ساعت 3 نیمه شب این تنش ادامه پیدا میکند.
پدر احساس خوبی دارد اگر چه عصبانی است، چون توانسته به خانوادهاش مخصوصاً همسر و دخترانش نشان دهد که مشکل از خانواده یا خودش نیست بلکه این پسر است که خانواده را دچار مشکل کرده و به این ترتیب جایگاه خود را در خانواده به اندازه کافی بالا برده، طوری که همه اعضای خانواده حق را به پدر میدهند و از او میخواهند ناراحت نباشد و به خوابش ادامه دهد.
برعکس، پسر خانواده دچار احساس گناه در قبال خود و خانوادهاش است و حتی افکار خودکشی نیز به ذهنش میرسد و یک بار دیگر به تجارب شکستش اضافه شده است. این پسر به خاطر ترس و تهدید پدر تا حدود دو روز نیز پاک بود اما بعد از آن دچار لغزش و نهایتاً عود شد.
مثال دو
پدر دیگری که در گروههای آموزش خانواده شرکت کرده بود، ساعت 10 شب متوجه میشود که پسرش که در حال بهبودی است، بیقرار و منتظر است که دیگر اعضای خانواده برای خواب به اتاقهایشان بروند. پسر به اتاق میرود و خود را برای خواب آماده میکند، بقیه اعضای خانواده نیز به خواب میروند.
پسر حدود ساعت 11 شب شروع میکند به آماده کردن وسایل مصرف، پدر هنوز مطمئن نیست اما وقتی میبیند که پسرش یک پارچهای را در زیر در قرار میدهد، مطمئن شده و وارد اتاق پسرش میشود، وی تمام وسایل را از دید پدرش مخفی میکند و بلند بلند شروع میکند به حرف زدن، اما این پدر باهوش از پسرش خواهش میکند که یواش صحبت کند و به او میگوید، نمیخواهم این موضوع را بقیه اعضای خانواده متوجه شوند.
پدر به وی میگوید: من میدانم که این حالت فقط به خاطر وسوسههای تو ایجادشده. خوب، میخواهی راجع به این صحبت کنیم که چی شد که وسوسه شدی و پسر صحبت را ادامه میدهد، پدر میگوید، اگر میبینی که من الان در اتاق تو هستم به خاطر این بود که قبلاً با هم قرار گذاشته بودیم که من نیز مواظب باشم که لحظاتی که وسوسهها به قدری شدید میشوند که تو به تنهایی نمیتوانی آنها را کنترل کنی، من به تو کمک کنم. شما میتوانی به وسوسههایت عمل کنی ولی اگر این کار را انجام دهی دوباره باید همه چیز را از نو شروع کنیم، ولی اگر به وسوسههایت هیچ توجهی نکنی، این بیماری را کنترل کردهای… نکته جالب این بود که در این جا پدر از پسر میخواهد که موضوع را بین خودشان نگه دارند و به او نشان داد که متوجه این مسئله است که این بیماری اوست که باعث این رفتارهایش شده و بیماری او را از شخصیت فرد جدا کرده و بدون این که در او احساس گناهی ایجاد کرده باشد دوستانه با پسر خود صحبت کرده و مسئله را پیگیری کرد. این پدر اشاره کرد که تا صبح با پسرش خلوت کرد و از خاطرات خود و اشتباهات خود برایش گفت و برای پسر نیز بسیار جالب بود که پدرش این قدر به او اعتماد کرده و نزدیک شده که مسائل خود را برای او میگوید و پسر نیز احساس خوبی داشت و تا صبح برای پدرش از مشکلاتش صحبت کرد. بنابراین به خاطر داشته باشیم که کنترل کردن لازمه درمان است اما دوستی و برقراری رابطه دوستانه بر اساس اعتماد و اطمینان این کنترل خود عاملی برای لغزش و عود است.
نقش حفظ انگیزه در پاک ماندن از اعتیاد :
بسیاری از بیماران هنگامی که وسوسه میشوند و لغزش میکنند، برای لغزش خود بهانههایی را میآورند تا با این توجیهات از احساس گناه رهایی پیدا کنند ولی گاهی بهانههایی که برای لغزش میآورند، اگر قدری تأمل کنیم متوجه میشویم که میتوان وسوسه بعد از ترک اعتیاد را پیشگیری کرد.
مثلاً اکثراً میگویند: لغزشها و عودهای من به خاطر استرسها و این بود که همسرم مدام به من گیر میداد و من را کنترل میکرد. در حالی که من اصلا مصرف نکرده بودم. اجازه دهید این مسئله را نیز با یک مثال شرح دهیم فرض کنید: خشایار هجده سال تخریب داشته و در حال حاضر شش ماه از پاکی او میگذرد.خشایار این شش ماه پاکی را به سختی به دست آورده. او تمام عوارض جسمی و روانی ناشی از ترک اعتیاد را تحمل کرده، وی تمام درد جسمی و تمام مسائل دیگر مثل بیخوابی، بیقراری، افسردگی، اضطراب و بیحوصلگی و غیره را فقط به خاطر خودش و خانوادهاش و پاک بودن تحمل کرده است. این دقیقه چیزی است که به آن انگیزه گفته میشود.
در رواندرمانیهای فردی تمام همت روان شناسان بالینی در کمپ ترک اعتیاد این است که انگیزه مراجع را در بالاترین نقطه نگهدارند. فرض میکنیم که خشایار 100% برای پاک بودن انگیزه دارد. خشایار وارد محیط کار خود میشود و دوستان مصرفکنندهاش او را میبینند و میگویند، آفرین بعد از هجده سال تخریب، شش ماه پاک بودن واقعاً هنر میخواهد، ماشاالله به ارادهای که داری اما نباید زندگی را سخت بگیری، تو که 6 ماه پاک بودی، با یک بار مصرف که دوباره معتاد نمیشوی.
ما امشب دور هم جمع میشویم، خیلی دوست داریم که تو هم همراه ما باشی. حتی اگر نمیخواهی مصرف کنی ولی در جمع ما حاضر شو تا به ما هم خوش بگذرد. خشایار پیشنهاد این دوستان را با قاطعیت تمام رد میکند. چون در گروهدرمانیهای مرکز ترک اعتیاد شرکت کرده و مهارتهای ابراز وجود، جرات ورزی و “نه گفتن” را آموخته است، ولی هنگامی که شب به خانه باز میگردد، برحسب اتفاق به جای این که ساعت 10 به خانه برگردد به دلیل ترافیک و تصادف خودروهای دیگر، ساعت 11:30 شب به منزل میرسد و قیافه خستهای دارد.
همسر خشایار همین که قیافه خسته و تأخیر چندین ساعتی او را میبیند نمیتواند خود را کنترل کند و به یاد روزهای تلخ مصرف شوهرش میافتد و یکمرتبه به جای سلام و احوالپرسی، دچار ترس و نگرانی میشود و به او میگوید: کجا بودی؟ با کی بودی؟ دوباره شروع کردی؟
خلاصه، آن شب یک بحث و جدل در میگیرد. خشایار اصرار دارد که من مصرف نکردهام و همسر مدام تکرار میکند که دروغ میگویی و فکر کردی من متوجه نمیشوم و غیره.
فرض کنید خشایار هفته بعد نیز از طرف دوستان دیگرش به مصرف دعوت میشود و او باز امتناع میکند و دلیل امتناع او نیز انگیزه وی برای ترک اعتیاد و دوست داشتن خود و خانوادهاش است. شب هنگام وقتی که به خانه باز میگردد، شارژ تلفن همراهش تمام میشود و نمیتواند به همسرش بگوید که امشب نیز در ترافیک گیر کرده است، اتفاقاً راننده تاکسی هم آن قدر سیگار میکشد که لباس خشایار بوی سیگار میگیرد. خشایار وارد خانه میشود و همسر حتی یک کلمه با او حرف نمیزند و خشایار هر چقدر علت را میپرسد، همسر فقط میگوید از بوی لباسهایت، از خاموش کردن تلفن همراهت و تأخیرت بپرس… خشایار از صبح تا الآن تمام درد جسمی و روانی را به خاطر پاک بودن تحمل کرده است.
اگر این رفتارهای همسر (گیر دادنهای بیمورد و غلط) ادامه پیدا کند، آنگاه اگر شما به جای خشایار باشید، در دفعات بعدی به پیشنهاد دوستان مصرفکننده برای این که فقط پیش آنها باشید حتی مصرف نکنید، پاسخ مثبت نمیدهید؟؟!!
خشایار میگوید: علت لغزش من این است که دیدم این همه درد و زحمت را تحمل میکنم ولی باز همسرم فکر میکند که من مصرفکننده هستم و آنقدر من را ناراحت کرد که من نتوانستم تحملکنم، به خود گفتم: من چه مصرف کنم و چه نکنم، همسرم فکر میکند که من مصرفکننده هستم. بنابراین تصمیم گرفتم با دوستانم به باغ بروم ولی مصرف نکنم. ولی یکی دو بار که رفتم دوباره وسوسهها من را از پا در آوردند و ناگهان دیدم که بر سر منقل نشستهام.
البته ما در گروهدرمانیها به بیماران در حال بهبودی آموزش میدهیم که ترک کردن و پاکی باید برای خود فرد باشد نه برای خانواده و همسر. به عبارتی، انگیزه باید کاملاً درونی باشد.
انگیزه بیمار مهمترین عنصر لازم برای درمان بیمار و حتی تمام درمان است. بنابراین هر عاملی که این انگیزه را کاهش دهد، مخل درمان بیماری اعتیاد است و باید شناسایی و حذف شود.
این جاست که ما به خانوادهها پیشنهاد میکنیم که رفتارشان، افکارشان و احساساتشان را بیشتر بشناسند و درک کنند. کدام یک انگیزه همسر آنها را کمتر یا بیشتر میکند و نهایتاً آن را مدیریت کنند. پدری که هنوز پسر خود را پس از شش ماه پاکی، معتاد صدا میکند یا پدری که به پسر خود میگوید چهار روز پاکی، فکر کردی آدم شدی، قطعاً انگیزه بیمار را کاهش خواهد داد و باعث ناراحتی و افزایش فشار روانی بیمار خود میشود.
بنابراین بهتر است خانوادهها در حمایت فرزندان خود باشند و حتی اگر آنها دچار لغزش هم شدند از آنها حمایت کنند و سریعا اقدامات پس از لغزش را برای فرزندان خود انجام دهند.
بنابراین اگر چه ما در جلسات گروههای آموزشی و مشاوره اعتیاد که در کمپ ترک اعتیاد خط خورشید برگذار میکنیم به بیماران آموزش میدهیم که فقط برای خودشان پاک بمانند و نظر دیگران برایشان مهم نباشد اما بهتر است که خانواده نیز شرایط را برای افزایش انگیزه بیمار فراهم کنند و جلوی بروز چنین رفتارهای نادرستی را بگیرد.
چه زمانی بیمار در حال بهبودی را تشویق کنیم؟؟!!
بیمار در حال بهبودی که در دوره کمپ ترک اعتیاد از لحاظ جسمی سمزدایی شده، کمکم تغییرات زیادی را در جسم و روح خود احساس میکند. شما میتوانید این تغییرات را از رفتارها و حرفهای او پی ببرید، او مرتب جلوی آینه میرود و خوشحال است که از لحاظ جسمی رو به بهبودی است و حتی به شما میگوید مرتب به وزنم اضافه میشود، پوستم در حال سفید شدن است یا سیاهی لبم کمتر شده، او حتی میگوید، این روزها حال و هوای دیگری دارم، به چیزهایی فکر میکنم که قبلاً برایم اهمیت نداشت و راجع به مسائلی تصمیمگیری میکنم که قبلاً به آنها اهمیت نمیدادم چون در تمرکز و تصمیمگیری مشکل داشتم. این دقیقاً آن لحظهای است که شما باید او را تشویق کنید. این تشویقها میتوانند کلامی یا غیرکلامی باشند.
تقویت یا مشوق چیست؟؟!!
هر عامل کلامی یا غیرکلامی، مادی یا اجتماعی که بلافاصله بعد از رفتار ارائه شود و موجب افزایش آن رفتار شود، تقویت یا مشوق نامیده میشود. تقویتها یا مشوق نگاهدارندههای رفتار و افزاینده انگیزه بیمار هستند.
رفتار افراد به دنبال تقویتهایی در محیط آنها افزایش مییابند. اگر رفتارهای خوب را تقویت نکنید، ممکن است رفتارهای مطلوب کاهش یافته و رفتارهای نامطلوب افزایش یابند. توجه کردن، تائید کردن و تحسین کردن، لبخند زدن، زنده باد گفتن و آفرین و حتی پول و هدیه و غیره نمونههایی از تقویتها یا مشوقها هستند.
همه انسانها به دنبال تقویتها و مخصوصاً توجه و تائید اعضای خانواده خود هستند. اگر رفتارهای مطلوب فرد مقابل مورد توجه و تقویت شما قرار نگیرد او دست به رفتاری خواهد زد که شما به او توجه کنید. برای مثال اگر دانشآموزی تا زمانی که درس خود را میخواند و پسر مؤدبی است، هیچ کدام از اعضای خانواده به او توجه نکنند و او تشویق و تأییدی از سوی خانواده نگیرد و بر حسب اتفاق وی دچار بیماری اعتیاد شود و مواد مخدر مصرف کند، آن گاه تمام اعضای خانواده توجه خود را به او معطوف کنند که چرا چنین کاری را انجام میدهد، همین برای او توجه میشود و همین امر، رفتار او را تقویت میکند.
بنابراین پیشنهاد میکنیم که رفتارهای مطلوب وی را در دوره سم زدایی تقویت کنید، حتی با یک توجه و تائید ساده یا لبخند و آفرین گفتن یا جملهای مانند این جمله: آفرین، من خیلی خوشحالم از این که میبینم این همه تغییر کردهای.
این باعث افزایش انگیزه بیمار میشود. فرد باید یاد بگیرد که خانواده در کل او را دوست دارد اما زمانی که رفتارهای مطلوب انجام میدهد مورد تائید و توجه و تشویق خانواده است و زمانی که رفتارهای نامطلوب انجام میدهد هیچ توجه و تأییدی از سوی خانواده به دست نمیآورد.
چند قانون کوچک ولی مهم را به خاطر بسپارید:
رفتار مطلوب + تقویت = افزایش رفتار مطلوب
رفتار مطلوب + عدم تقویت = کاهش رفتار مطلوب
رفتار نامطلوب + تقویت = افزایش رفتار نامطلوب
رفتار نامطلوب + عدم تقویت = کاهش رفتار نامطلوب
رفتارهای مطلوب فرد را با چه چیزی تقویت کنیم و چه چیزی را به عنوان پاداش برای او در نظر بگیریم؟؟!!
به شما و خانواده شما و علاقه فرد مقابل بستگی دارد اما این نکته مهم است که بدانید چه زمانی او را تقویت کنید. شما نباید زمانی که فرد درد جسمی دارد و شروع به شکایت از عوارض جسمی و روانی خود میکند به او بگویید: آفرین من خیلی خوشحالم که تو در حال تغییر هستی، بلکه باید کاملاً از وضعیت جسمی و روانی او مطلع باشید، زمانی که احساس خوبی از پاک بودن دارد و از لحاظ فکری وضعیت مناسبی دارد یا رفتار مطلوبی انجام میدهد، بلافاصله بعد از انجام رفتار مطلوب او را تقویت کنید و به او پاداش بدهید و او را تحسین کنید. به کار بردن تقویت و پاداش بلافاصله بعد از رفتار مطلوب سبب افزایش رفتار مطلوب وی میشود و انگیزه او را نیز بالا میبرد.
بسیاری از پدر و مادرها فراموش میکنند که لازم است فرزندان خود را ببوسند و حتی وقتی بزرگ شدهاند آنها را در آغوش بگیرند. فرزندان دوست دارند به طور مستدل پی ببرند که والدینشان متوجه آنها هستند و راجع به آنها و مسائلشان نگرانند و به آنها توجه میکنند.
رفتار با افراد در حال ترک (استفاده از روش های تنبیهی) :
در مورد تنبیه، روشهای زیادی برای تنبیه کردن افراد به خاطر کاهش رفتارهای نامطلوب وجود دارد که البته مردم نیز گاهی به آنها متوسل میشوند، ما با برخی از آنها مانند بیتوجهی، و نادیده گرفتن فرد در برخی از شرایط خاص موافق هستیم ولی با روشهای دیگری مثل ترک کردن محل زندگی، طلاق یا بستن و غل و زنجیر و تنبیه جسمی و غیره مخالف هستیم.
اگر گامهای درمانی را به ترتیب و با قدرت بردارید، هیچ نیازی به روشهای تنبیهی ندارید. بنابراین سعی کنید با صبر و حوصله روشهای مفید و مثبت را انجام دهید و تمام تلاش خود را برای درمان بیمار خود انجام دهید، و از تنبیه و تهدید بیماران خودداری کنید.
برخورد پزشکی با افراد مبتلا به بیماری اعتیاد :
دیدگاه ما در کمپ ترک اعتیاد خط خورشید این است که هنگامی که پزشک با معتادی روبرو میشود که میخواهد ترک اعتیاد نماید، روش مورد استفاده برای مداوا بستگی به معتاد، پزشک و موضوع اعتیاد دارد. اساسا چیزی به نام نوع معتاد یا حتی نوع معتاد هروئین وجود ندارد. هر موردی با دیگر موارد متفاوت است و همینطور راه حلهای موفقیت آمیز نیز با یکدیگر متفاوت هستند.
برای تمامی معتادین، اولین قدم غالبا مشکل ترین مرحله رهایی اولیه از اعتیاد است. مراحل ترک ناراحت کننده، دردناک و حتی خطرناکاند و معتاد به هرگونه کمک تخصصی ممکن نیاز دارد زیرا عمدتا با راهنمائیهای صحیح امکان دارد بتوان عوارض روند ترک را به حداقل تقلیل داد.
مادهی مخدری که به هنگام ترک آن، عوارض دردناک بیشتری ظاهر میشود احتمالا هروئین است. اکنون سالهاست که کارگردانان سینمایی تصویر وحشتناکی ار معتادین هروئین را در گذر از مرحلهی ترک نشان دادهاند. آنان تصویر متداول معتادی را نشان میدهند که از درد فریاد میزند و سعی دارد با ترسناکترین کابوسها مقابله نماید.
ترک هروئین در عمل ندرتا چنین ناهنجار است. اکثر پزشکان کاردان اظهار دارند که مشکلات جسمانی که به هنگام ترک اعتیاد معتاد با آن روبرو میگردد کمی بدتر از یک آنفلونزای شدید است.
معتادین به هروئین با مصرف قرصهای ملایم مسکن، استراحت، کیسه آب گرم و استحمام پی در پی با آب گرم باید بتوانند با علائم جسمانی ترک برخورد نمایند.
چگونه با فرد معتاد زندگی کنیم؟؟!!
اگر با فردی زندگی میکنید که اعتیاد دارد نکات زیر را حتما در نظر بگیرید و رعایت کنید:
در ابتدا سعی کنید خود و خانواده تان را در امان نگه دارید. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که اعضای خانواده شما آسیب پذیرتر باشند مانند کودکان، بستگان مسن و ….
برای مواقعی که مشکل شدیدتر میشود از قبل به واکنش درست فکر کنید. کمک از دوستان، خانواده، درمانگران برخی از موارد است. افرادی که به خودی خود اعتیاد دارند خطرناک نیستند. اما اگر فردی که به طور حاد با یک ماده مخدر مسموم شود، ممکن است خطرناک باشد.
با فرد مورد علاقه خود در مورد یک برنامه درمانی صحبت کنید و سعی کنید او را به درمان تشویق کنید. مواردی مانند مراجعه به کمپ ترک اعتیاد و گرفتن مشاوره روان درمانی و مشاوره فردی میتواند راهگشا باشد.
مراقبت از خود را در اولویت قرار دهید. شما و خانواده تان در دوران سختی هستید. استرس ممکن است باعث شود که نیازهای سلامتی خود را نادیده بگیرید. در صورت امکان، سعی کنید مدتی از روز را به خودتان اختصاص بدهید. ورزش کنید، درست غذا بخورید و زمانی را برای استراحت اختصاص دهید تا سلامتی خود را تضمین کنید.
از گروههای پشتیبانی کمک بگیرید. مطمئن باشید شما تنها نیستید و افرادی زیادی در سراسر دنیا هستند که با فرد معتاد زندگی میکنند. گروههای حمایتی وجود دارند که به نیازهای کسانی که با فرد معتاد زندگی میکنند پاسخ میدهند.
نکاتی درباره اینکه چگونه با یک معتاد زندگی کنیم که در حال بهبودی است :
هنگامی که فرد مورد علاقه شما دوره ترک را پشت سر گذاشت یا مصرف مواد را برای مدت قابل توجهی متوقف کرد، به عنوان فردی در حال بهبودی در نظر گرفته میشود. این بدان معنی است که آنها هنوز در برابر عود بیماری آسیب پذیر هستند و ممکن است دچار لغزش شوند. بنابراین بسیار مهم است که طوری رفتار کنید که در او حس اعتماد ایجاد شود تا در صورت احساس تمایل دوباره به مصرف مواد بتواند به سراغ شما بیاید و مشکل خود را با شما در میان بگذارد.
زندگی با مرد معتاد برای همه افراد خانواده میتواند سخت باشد. جدای از کمک به عزیزانتان در درمان اعتیاد، مهم است که ایمنی خود و خانوادتان را حفظ کنید. با کمی برنامهریزی و تعیین مرز میتوانید در انجام این کار موفق شوید.
چگونه با فردی که اعتیاد دارد ارتباط برقرار کنیم؟؟!!
برخی از استراتژی های ارتباطی وجود دارد که میتواند به شما کمک کند تا بتوانید با افراد معتاد بهتر ارتباط برقرار کنید و در زندگی مشکلات کمتری را تجربه کنید.
پذیرش فرد معتاد
با پذیرش فرد معتاد حتی اگر رفتار او را قبول ندارید میتوانید شروع به ساختن پلهای ارتباطی برای بهبودی او کنید.
مهربان باشید
با مهربانی و صحبت کردن نشان دهید که به سلامتی و بهبودی او اهمیت میدهید.
از گفتن حرف های منفی خودداری کنید
حرف هایی مانند اینکه شما باید به خاطر مصرف مواد مخدر از خودتان خجالت بکشید.
در عوض بگویید همه گاهی نیاز به کمک دارند. لازم نیست از اعتیاد خود خجالت بکشید.
من نمیتوانم باور کنم که معتاد هستی. کی پاک میشی؟
در عوض بگویید من ناراحت هستم که با اعتیاد دست و پنجه نرم میکنی. من در کنارت هستم تا کمکت کنم.
چرا مصرف مواد مخدر را قطع نمیکنی؟ خیلی خودخواه هستی.
در عوض بگویید تو هنوز برای من دوست داشتنی هستی و من به هر حال به تو اهمیت میدهم. چطور میتوانم کمکت کنم؟
وقتی مشروب میخوری خیلی آزار دهندهای. وقتی اینجوری شدی من حتی نمیتونم باهات حرف بزنم.
در عوض بگویید وقتی بعد از خوردن مشروب با هم صحبت میکنیم من احساس بیاحترامی میکنم.
هنگام صحبت کردن کلمات درستی انتخاب کنید
تا حد امکان با احترام ارتباط برقرار کنید. بعضی از کلمات میتوانند بر احساس افراد مبتلا به اعتیاد در مورد خود و توانایی آنها برای بهبودی تأثیر منفی بگذارند.
به عنوان مثال، مردم اغلب از کلمه “پاک” برای توصیف فردی که عاری از مواد مخدر است استفاده میکنند. در حالی که استفاده از کلمه پاک نشان میدهد که فردی که معتاد است در هنگام مصرف مواد “کثیف” است.
از صدا زدن آنها با نام هایی مانند “معتاد” یا “معتاد” خودداری کنید. اعتیاد یک فرد نباید مشخص کند که او کیست. “معتاد” نامیده شدن میتواند احساس غیرانسانی بودن داشته باشد. سعی کنید از زبان شخص اول استفاده کنید، مانند “فرد معتاد”